علامه طباطبایی(ره) در ادامه میفرمایند:
«وقتی قرآن در سورة ابراهیم(ع) آیه 19 میفرماید: «اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللهَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ بِالْحَقِّ...»؛ ای پیامبر؛ و ای همه انسانیت! آیا نمیبینی - یعنی باید ببینی و میتوانی ببینی- این نظام آفرینش همراه با حق و حقیقت آفریده شده و هیچ باطلی در آن راه ندارد؟ پس معلوم میشود هیچ چیز در این نظام استثناء نیست، انسان هم استثناء نیست، او هم صراط مستقیم دارد كه باید آن را طی كند تا به مقصد حقیقیاش كه بر آن مقصد آفریده شده است برسد، مگر اینكه مانعی راه او را سدّ كند، آن مانع شیطان است ولی همچنان كه پیش از این گفتیم نفوذ ابلیس در انسان در حدّ دعوت است و نه تسلّط».
ملاحظه میفرمایید كه حضرت علامه(ره) میفرمایند: انسان این را باید بفهمد كه صراطی دارد و باید این صراط را طی كند، و صراط مستقیم انسان، یعنی جهتی كه اگر آن جهت را طی كند، خلأهایش پُر میشود و در مقابل صراط مستقیم انسان، بیراهههای فراوانی هست كه به ظاهر خلأ او را پُر میكنند و كار شیطان هم همین است كه این بیراههها را، راه جلوه دهد. ولی اگر انسان خوب فهمید كه صراط مستقیمی دارد كه او را به مقصد واقعیاش میرساند، دیگر به خوبی میتواند بیراههها را تشخیص دهد، به این صورت كه توجّه به ربّ را در منظر خود زنده نگه میدارد و هر راهی كه حضور ربّالعالمین را به ما نشان داد، صراط مستقیم ماست؛ وقتی فهمید در هیچ حادثهای پروردگارش او را تنها نگذاشته، دائم به ربّ خود و راههایی که او در جلویش گذارده است نظر دارد. شیطان به عنوان عدوّ مبین و دشمن آشكار میآید راههای دیگر را به رخ ما میكشد. اگر ربّالعالمین را فراموش نكنیم، میبینیم چقدر دشمنِ آشكاری است. اگر ربّ ما، شهوت و غضب و حرص شد، دیگر عدوّ مبین بودن شیطان فراموش میشود. دشمنی دشمن پیداست، امّا خودمان با شهوت و غضب حجاب روی آن میكشیم. وقتی حرصِ به دست آوردن یك چیز تمام فكر ما را اشغال كرد، دیگر جایی برای توجّه به نقاط ضربهپذیر برایمان نمیماند، و شیطان كارش قسمت اوّل است كه تمام فكر ما را به تأثیر ابزارهای دنیایی مشغول كند. انسان وقتی تصمیم گرفت پولی را بدزدد، آنچنان نقش آن پول برایش برجسته میشود كه متعلق به بقیّهبودن و اینکه آن پول برای غیر صاحبش بیتأثیر خواهد بود، برایش پیدا نیست و شیطان در قسمت اوّل فعّالیّت خود را میكند و همواره راههای باطل را یكی بعد از دیگری به نمایش میگذارد، و دزد بیچاره هم غافل از اینكه در نظام حق، عمل باطل هرگز به ثمر نمیرسد به دزدیدن آن مال مبادرت میکند و لذا هم در امتحان دنیایی محروم شده و هم از بهرهای که فکر میکرد از آن پول میتوانست بهدست بیاورد، محروم گشت. آن راهی انسان را و كار انسان را به ثمر میرساند كه صراط مستقیم انسان است و بهواقع این راه را خداوند قرار داده است تا خلأهای انسان جبران شود و انسان از امتحان سرفراز بیرون آید. شیطان میآید بیراهه را راه نشان میدهد، حالا انسان هر چه سریعتر در بیراهه برود، عمرش باطل و بیثمر شده و شیطان بهعنوان دشمن قسمخورده انسان، همین را میخواهد كه عمر ما را مثل عمر خودش باطل كند؛ یعنی عمر انسان كه جهت مثبت و منفی دارد، از طریق شیطان جهت منفیاش زیبا جلوه میكند و انسان به پوچیِ مطلق میرسد و به تعبییر قرآن؛ «وَ لَقَدْ صَدَقَ عَلَیهِم اِبْلیسُ ظَنَّهُ ...».(143) و قسم شیطان در مورد گمراهکردن فرزندان آدم در مورد آنها درست در آمد.