اینكه شیطان جنس خود را که از آتش بود دید - و آتش هم كه در جای خودش چیز بدی نیست - ولی بدون دلیل آتشبودن خودش را بهتر از خاكبودن آدم دید، مشکل ایجاد کرد. در حالیکه مسأله چیز دیگری بود. به قول علامهطباطبایی(ره): اصلاً بنا نبود كه ملائكه و شیطان به خاك سجده كنند، بنا بود به روح آدم كه جلوهای از «روح» است سجده كنند كه آن روح، مقربترین مخلوق خدا است و از آن حقیقت متعالی در آدم جلوه كردهاست و قرآن میفرماید: «وَ نَفَخْتُ فِیْهِ مِنْ روُحِی» من در كالبد آدم از روح خودم دمیدم و به ملائكه و شیطان گفتم به این مقام سجده كنید.
علامهطباطبایی(ره) میفرمایند:
استدلال شیطان غلط بود، زیرا درست است كه او از آتش است، ولی درست نیست كه او بهتر از آدم است. زیرا در آیه 76 سوره صاد در مورد آدم میفرماید: «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روُحی فَقَعوُا لَهُ ساجِدین».
یعنی ای ملائكه من یك آدمی میخواهم خلق كنم و از روحم كه مخلوقی است از ملائكه هم بالاتر؛ در آن بدمم، بعد كه از روحم در او دمیدم، شما باید به او سجده كنید. چرا باید به او سجده كنید؟ چون «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روُحی» پس در واقع به مقام آدم بنا شد سجده كنند و نه به گِل.
پس معلوم شد اولاً: این حرف كه شیطان میگوید من بهترم، یك اَنانیّت و معصیت است. ثانیاً: اینكه علت برتری خود را از جنس آتشبودن مطرح میكند، این یك چیز مَندرآوری است و ناشی از همان روحیة شیطانی و متكبّربودن او است و همین منجر به رجیمشدن او از درگاه خداوند و موجب هلاكتش شد و تمام زحمات عبادیاش را هم برباد داد. و ثالثاً: موضوع مورد سجده روحی بود که منسوب به خدا است نه جسم خاکی آدم.
امروز؛ جوامع بشری چون جایگاه زمینی انسان و هدف خلقت او را گم كردهاند، اسیر ارزشهای مندرآوری هستند، و این ارزشهای مندرآوری حتماً هلاكشان میكند. چون این فكر و فرهنگ نتیجه و دستگیره تحریك دشمنشان یعنی شیطان است. دشمنی كه به قول قرآن دشمنی است قسمخورده و پای هلاكت ما ایستاده، بنا دارد هیچچیز از ما باقی نگذارد. در اول كار، برنامه دارد ایمان ما را بگیرد تا در قیامت كاملاً بیثمر باشیم، و بعد آبروی ما را در دنیا میبرد تا در دنیا هم عزت نداشتهباشیم و بعد هم در جسم ما تصرف میكند تا حتی بدن سالم هم نداشته باشیم. منتها برنامه دارد و با حساب كارش را میكند، اگر ما از «بندگی خدا» غافل شویم و چیزی جز بندگی خدا را مقصد و ملاك ارزش قرار دهیم، به همان اندازه او میدان پیدا میكند تا نقشههایش را پیاده كند. اگر بندگی خدا اصل نباشد، ارزشهای مَندرآوری به میدان میآید. شیطان به دشمنان شما آموزش كافی برای نابودی شما میدهد. برای همین بعضی اوقات شما میبینید كه یك چیزهایی به فكر دشمن شما میرسد كه شما اصلاً باور نمیكنید آنها اینقدر فكر داشته باشند. آری اگر خودشان بودند و خودشان، پیشبینی شما درست بود. ولی یادتان باشد كه دشمن شما آن آدمها نیستند، دشمن شما شیطان است. خداوند در مورد او به ما گفت: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»(89) ای فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شیطان را مپرستید زیرا وی دشمن آشكار شماست. و لذا شیطان است كه برنامه میریزد و ریزترین نقشهها را برای نابودی آدم میكشد. بنابراین فراموش نکنید که یك دشمن زرنگ به نام شیطان دارید. اگر از طریق بندگی خدا شما زرنگتر از او نشوید و خدا را به کمک نیاورید، ضربه میخورید و شما هم اگر خواستید آن نقشهها را خنثی كنید باید از همان حربه كه شیطان استفاده میكند، استفاده كنید. شیطان غیب شما را میداند، بیایید از ملائكه استفاده كنید كه غیب شیطان را میدانند. چون شما در عین داشتن دشمن، دوستها دارید. ملائكه دوستان شما هستند. پس اگر ما امید به عالم بالا و دین و شریعت پیدا كنیم و بر اساس آن عمل کنیم، حتماً حیلههای دشمنِ قسمخوردة خود را خنثی میكنیم. اما اگر به خودمان اعتماد كنیم حتماً در دام شیطان هستیم. چون او خیلی وارد است و خیلی خوب خیالات شما را میشناسد.
این را بدانید كه هیچ آدمی ضد آدم نقشه نمیكشد. شیطان بعضی از آدمها را در تسخیر خودش قرار میدهد كه ضد آدمها قیام كنند. پس در واقع شما با شیطان روبهرو هستید و نه با آدمها. حالا شیطان به ظاهر خیلی عمیق فكر میكند. افکار عمیقی كه شما به خودیخود ضررهای آن را نمیفهمید. نه میگذارد عمق دشمنیاش را بفهمیم و نه میگذارد وسعت نقشههایی را كه برای ما كشیدهاست متوجه شویم. اگر دشمن اُبهت خودش را نشان ما بدهد، ما خودمان را جمع و جور میكنیم و به عالم بالا متوسل میشویم. یكطوری با ما برخورد میكند كه متوجه انحراف عمیقی كه جلو ما میگذارد نمیشویم. ولی انحراف عمیق است. همچنان که عرض شد، یك كار مندرآوری، یك ارزش بیجا مطرح میکند و کار خود را جلو میبرد. مثلاً طرح اینکه تلفن همراه شما گرانتر از تلفن همراه فلانی است، دیگر از این سادهتر میشود؟ همین كه فكر كنید چون تلفنهمراه من از تلفنهمراه فلانی گرانتر است، پس من بهترم، این یعنی افتادن در قعر انحراف. ولی به خودی خود نمیفهمیم این انحراف چه اندازه عمیق است و نتیجة این دامی كه شیطان برای ما پهن كرد چه میشود، در حالیکه با پذیرفتن این نکتة بسیار ظریف تمام جهتگیری انسان عوض میشود. خدا دشمن شما را خیلی خوب به شما معرفی كرد. میفرماید: به شیطان میگوییم چرا سجده نمیكنی؟ میگوید: «اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ» من بهترم. چرا بهتری؟ برای اینكه من از آتش هستم. قرآن با طرح منطق شیطان میخواهد بفرماید: ببینید دشمن شما چه منطقی دارد و چگونه با القای این منطق خود را به شما خودی نشان میدهد و عنانتان را بهدست میگیرد و تا هلاکتتان جلو میبرد.