تربیت
Tarbiat.Org

هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط
اصغر طاهرزاده

گر نپرسی زودتر کشفت شود

شیطان گاهی ما را مشغول علم و مطالعه می‌كند تا از كشیك نفس كشیدن باز دارد و فرصت ارزیابی خودمان را از ما بگیرد. دو نصیحت برای خودم و شما دارم: یكی این‌كه؛ آن چیزهایی را كه باید خودتان در خودتان ارزیابی ‌كنید، نخواهید بقیّه برایتان بگویند، فایده ندارد. باید خودتان نقّاد احوال خودتان باشید و خودتان برای خویشتن حرف داشته باشید. و دیگر؛ سؤالاتی را كه باید خودتان كشف كنید، از دیگران نپرسید. آری! وقتی می‌خواهید مثلاً آدرس خانة کسی را پیدا كنید، از دیگران می‌پرسید، ولی یك‌وقت می‌خواهید از درون خودتان حقایق را پیدا كنید، در این حالت پرسیدن از دیگران فایده ندارد.
خیلی از چیزها پرسیدنی نیست و در محتوای كلمات انسان‌ها نمی‌گنجد. همین كه می‌پرسید، حدّ آن مطلب را پایین می‌آورید، و در نتیجه دیگر هیچ‌وقت مسئله آن طور که شایسته است برایتان روشن نمی‌شود، چون باید با انتظار كشیدن از طریق مواهب عالم معنی، آن را به‌دست می‌آوردید. تجربه‌های درونی با نپرسیدن به‌دست می‌آید. مولوی در همین رابطه می‌گوید:
گر نپرسی زودتر كشفت شود

مرغ صبر از جمله پرّان‌تر بود

این مربوط به كسی است كه حوصله داشته باشد فكر كند. در فرهنگ دین فكر یعنی ذكر و سیر، فكری كه به نحو حضوری منجر به تجربه‌های معنوی شود و آن تجربه‌‌ها ما را از دست وسوسه‌ها نجات دهد. باید این‌قدر در درون خود فرو روید كه چشمه‌های درونی قلبتان گشوده شود. با مرتّب پرسیدن جنبة باطنی قلب راه نمی‌افتد. آدم باید خودش در یک جستجو و سیر درونی، با خودش درگیر شود. بعضی‌ها حالش را ندارند با خودشان درگیر شوند و چون حالش را ندارند از درونِ خود مطلب را به صورتی ناب و بدون محدودیت در الفاظ بیابند، مرتّب می‌پرسند. این در واقع یك نوع فرار از جستجوكردن درونی است و هیچ‌وقت هم مشكلشان آن‌طور كه باید و شاید حل نمی‌شود. گفت:
از درون خویش این آوازها

منع کن تا کشف گردد رازها

و در همین رابطه از خدا بخواهید:
ای خدا جان را تو بنما آن مقام

کَانْدر او بی حرف می‌روید کلام

در ملاقات حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع)؛ در همین رابطه حضرت خضر(ع) از حضرت موسی(ع) خواستند که سؤال نکند و شرط کردند که «فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلا تَسْأَلْنِی عَن شَیْءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا»(215) اگر خواستی مرا پیروی کنی پس باید چیزی نپرسی تا من برای تو از هر حادثه‌ای ذکر و هوشیاری پدید آورم - نه علم و اطلاع - چون حضرت خضر(ع) علمی داشتند که در محدودة الفاظ به خوبی ظاهر نمی‌شد و خدا در وصف آن علم می‌فرمایند: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً»(216) ما از طرف خود علمی را به او آموختیم که علم خاصی است. عمده آن است که عادت کنیم مافوق پرسیدن‌ها چیزهایی به دست آوریم.