بسم الله الرحمن الرحیم
«لَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَكُن مِّنَ السَّاجِدِینَ»(57)
و در حقیقت شما را خلق كردیم سپس به صورتگری شما پرداختیم آنگاه به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده كنید پس [همه] سجده كردند جز ابلیس كه از سجدهكنندگان نبود.
مقدمتاً به عنوان نكته اول، بر روی این موضوع تأكید میكنم كه اگر داستان آدم با دقت بررسی شود، نمایش كاملی است از معنی زندگی زمینی، آن هم با همه ابعاد و ظرائفی که در آن هست و به واقع این مطلب مهمی است كه انسان معنی حیات زمینیاش را بتواند درست كشف كند. اگر حیات زمینی معنا شد، انسان تن به بیراهه نمیدهد. چون میفهمد كه راه كدام است و بیراهه كدام. عمدة مشكلات عملی انسان ریشه در همین ناتوانی تفسیر صحیح زندگی زمینیاش دارد. زیرا از نظر تفكر جایگاه خود را در هستی نمیشناسد، و چون متوجه این مسئله نمیشود، بد عمل میكند. حال با این زاویه به داستان آدم بنگریدكه میخواهد این موضوع را برای انسان معنا كند كه اصلاً یعنی چه او در زمین آمده و چرا باید آنطور كه خدا میگوید در زمین زندگی كند؟