حال در ادامه مباحث گذشته در رابطه با موضوع بهشت آدم و آدمیت به سوره اعراف در همین مورد توجه میكنیم. در آیه 10 آن سوره بحث را با یك تذكر اخلاقی شروع میكند و میفرماید:
«وَ لَقَدْ مَكَّنّاكُمْ فِیالاَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِیها مَعایِشَ، قَلیلاً ما تَشْكُروُنَ»
ما شما را در زمین جای دادیم و در زمین برای شما زندگی قرار دادیم، چه كم هستند از شما آنهایی كه شكر كنند.
چنانچه ملاحظه میفرمایید دو نكته را مدّنظر قرار میدهد؛ یكی این كه میفرماید: ما شما را در زمین جای دادیم، كه این همان معنی هبوط است، یعنی روحتان را متوجه دنیا كردیم و از این طریق گرایش به دنیای شما را که با رفتن به سوی شجره نشان دادید، جواب دادیم. و دیگر اینكه میفرماید: شرایط زندگی در زمین را برای شما فراهم كردیم «وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِیها مَعایِشَ» تا به مشكل نیفتید و بتوانید به اهداف خود دست یابید و در یك كلمه بستر یك زندگی واقعی را برای شما فراهم كردیم، هر چند بسیار كماند از شما كه شكر كنند و بهره لازم را از چنین شرایطی ببرند.
اگر نظرتان باشد آیه 29 سوره بقره هم به نحوی همین نكته را میخواست بگوید كه فرمود: چه جای كفر است در حالی كه «خَلَقَ لَكُمْ ما فِیالاَرْضِ جَمیعاً»؛ زمین و همه امكانات آن را برای شما خلق كردیم. حالا در این سوره میفرماید: «وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِیها مَعایِشَ»؛ برای شما در این زمین زندگی فراهم كردیم و امكاناتی به وجود آوردیم تا زندگی كنید. این آیه هم دارد میگوید: شما برای زمین نیستید، بلكه زمین برای شما است، مواظب باشید خودتان را خرج زمین نكنید، بلكه زمین را خرج خود كنید و از آن استفاده نمایید برای هدفی بالاتر از زندگی زمینی.
عدهای تلاش میكنند در خدمت زمین باشند. در صورتی كه بنا بود زمین و امكانات آن در خدمت انسان باشد و خود را رشد و تعالی دهند، زیرا زمین ذاتاً كثرت است، و كثرت بدون ارتباط با وحدت، چیز پابرجایی نیست كه بتواند هدف انسان بشود و لذا دستنایافتنی است، پس کسانی كه میخواهند زمین را هدف خود بگیرند، وقتشان میرود و فرصتهای زندگی را تمام میكنند بدون آنكه چیزی به دست آورده باشند. مثلاً عصرهای جمعه را برای ما قرار دادهاند تا در یك شرایطی آرام و بیسر و صدا از این فرصتها نهایت استفاده را بكنیم و آسمانی شویم، حالا اگر ما در خدمت عصر جمعه قرار بگیریم مجبوریم به در و دیوار دنیا برسیم، در حالی كه این در و دیوار را گذاشتند تا ما آسمانی شویم، حالا من و شمای آسمانی كه مربوط به جای دیگر هستیم و از جای دیگر هم آمدهایم متأسفانه مشغول در و دیوار شدیم، با اینكه میفرماید: «وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِی الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلاً مَّا تَشْكُرُونَْ»؛(77) ما در زندگی زمینی شما، زمین و هر آنچه در آن است را برای شما قرار دادیم تا زندگی كنید، نه اینكه زندگیتان همین بهسربردن با زمین و امكانات زمینی شود. آری؛ «خَلَقَ لَكُمْ ما فِیالاَرْضِ جَمیعاً». مرتب این نكته را به خود گوشزد بفرمایید تا موضوع برای قلبتان روشن شود. اگر این مسئله درست برای ما حل نشود نمیتوانیم از زندگی خود نتیجه بگیریم، و اگر این نكته به خوبی روشن شود راحت در این دنیا زندگی میكنیم و از بودمان در این دنیا نهایت بهره را میبریم و بعد هم راحت به سوی قیامت و ابدیت خود سیر میكنیم. كسی در دنیا گم میشود كه فلسفة حیات زمینی را نشناسد و لذا در خدمت دنیا قرار میگیرد و كارش به جای تغییر خود، تغییر دنیا میشود، در صورتی كه اگر انسان متوجه شد كه دنیا در خدمت اوست و نه او در خدمت دنیا، دیگر خود را در حدّ دنیا پایین نمیآورد، بلكه دائم متوجه است که خود را فوق دنیا نگهدارد و قیمت خود را دنیا نداند. همه این نكات در وقتی است كه انسان بفهمد دنیا در خدمت اوست و نه او در خدمت دنیا. به خود میگوید:
ای بلند نظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این كنج محنتآباد است
تو را ز كنگرة عرش میزنند صفیر
ندانمت كه در این دامگه چه افتاده است
وقتی فهمید دنیا در خدمت اوست دیگر مشغول دنیا نمیشود، بلكه در دنیا مشغول خدا است، خدایی كه این دنیا را برای او آفرید و او را در این دنیا قرار داد تا از طریق شریعتی كه برایش آمده بندگی او را پیشه كند. به خود میگوید:
قدسیان یكسر سجودت كردهاند
جــزء وکـل، غـرق وجــودت کردهانـــد
ظاهرت جزو است و باطن كلّ كل
خویش را قاصر مبین در عین ذُل
موقعیت ما در این دنیا مثل این است كه شما امشب بنا دارید در مهمانخانهای بخوابید و یك نفر را میگذارند كه خدمتگزار شما باشد و كارهای شما را انجام دهد. آیا آن خدمتكار باید در خدمت ما باشد تا ما كارهایمان را انجام دهیم، یا اینكه ما كارهایمان را رها كنیم و مستخدم این خدمتكار بشویم؟! در حالت دوم ما از كار و وظیفه خود غفلت كردهایم، اگر ما مرتب دنیا را آرایش كنیم و تلاش كنیم آن را به صورت آرزوهای ذهنی خود درآوریم، آنوقت ما در خدمت دنیا قرار گرفتهایم، در حالی كه بنا بود دنیا در خدمت ما باشد و ما در دنیا خودمان یعنی جان و قلبمان را آراسته و وارسته كنیم تا صیقل پیدا كند و آماده پذیرش تجلیات الهی شود و به ما گفتهاند:
گر رقص کند آن شیر عَلَم
رقصش نبود جز رقص هوا
وقتی فهمیدیم كلّ دنیا هیچ چیز نیست جز پایینترین مرتبه از مخلوقات خدا كه خداوند خلقش كرده تا در خدمت انسان باشد، تمامش هم برای همین است و ما هم باید كل دنیا را از این زاویه ببینیم، در آن صورت هیچ فرقی نمیكند شما در مجللترین كاخ باشید یا در زیر گنبد خشتی مسجدی در یك روستا؛ هردوی اینها برای این است كه در خدمت شما باشند و آنوقتی اینها میتوانند در خدمت شما باشند كه شما بخواهید آنها را به كار گیرید تا آسمانی شوید و اگر یك لحظه از این موضوع غفلت كنید، میبینید شما در خدمت آنها قرار گرفتید، با توجه به این نكته است كه انسانهای هوشیار زندگی دنیایی را هر چه سادهتر برای خود شكل میدهند و از هرگونه تجمل خود را جدا میكنند، چون در شرایط تجملیکردن زندگی، خطر در خدمت دنیا قرار گرفتن بسیار زیاد، بلكه حتمی است. دنیا را خداوند با همة ساز و كارهایش طوری آفرید كه در خدمت انسان باشد، ولی اگر ما غفلت كنیم، آن را طوری تغییر میدهیم كه در خدمتش قرار میگیریم. در حالت اول كه بنا نیست شما در خدمت دنیا باشید، اگر چشمتان به یك مغازة طلافروشی افتاد، هرچقدر هم كه نگاه كنید، با توجه به هدف بزرگی كه دارید، بین طلاها با آنهمه نقشها و مدلها، با سنگ و كلوخ هیچ فرقی نمیگذارید و هرچقدر هم بخواهید به خودتان تلقین كنید كه ایبابا اینها مهم است، خیلی گران است؛ هیچ فایدهای ندارد. اصلاً شما از زاویة دیگر به آنها نگاه میكنید، چون دنیا را شناختهاید و اینها همه جلوههای آرایششدة دنیا است. اهل دنیا با این كارشان دنیا را صیقل زدهاند، در حالی كه من آمدهام در این دنیا كه به كمك شریعت الهی، خودم را صیقل بدهم و خدا دنیا را برای من در راستای این هدف خلق كرده است. ملاحظه میفرمایید كه اگر دنیا را در خدمت خودتان ببینید چشمتان نسبت به آن، با همة جلوههای فریبدهندهاش باز میشود. یك لحظه توجه كنید كه امروز و امشب تمام این دنیا در خدمت شماست، ببینید باید چكار كنید. ملاحظه كنید یك مرتبه چه حالتی به شما دست میدهد و افق جان شما تا كجاها میرود، ولی اگر از این موضوع غفلت كنید، تمام وجود شما در خدمت دنیا قرار میگیرد و هر اندازه هم به دنیا بپردازیم، باز باید همان کارها را ادامه دهیم و در آخر هم هیچ!
عجیب است، اگر شما در خدمت دنیا باشید، با این كه دنیا را صیقل میدهید، ولی طوری فریب میخورید كه اسم آن را میگذارید دنیا در خدمت ماست. اگر من با دید دنیایی به سراغ ساختن خانه و یا خرید ماشینسواری رفتم، اسماً ماشین در خدمت من است، ولی رسماً من در خدمت ماشین و خانه قرار میگیرم و همه فكر و ذكرم میشود رعایت مدل و زینت ماشین، در حالی كه دنیا را - اعم از خانه و دیگر مایحتاجم- در آن حدی كه من بتوانم خود را صیقل بدهم، خدا برایم آماده كرده بود.
حضرت مولیالموحدین(ع) میفرمایند: «وَ أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ، وَ لَیْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ، قَدْ تَزَیَّنَتْ بِغُرُورِهَا، وَ غَرَّتْ بِزِینَتِهَا ...»(78) ای مردم! شما را از هدف قرار دادن دنیا حذر میدهم، زیراكه آن منزلی است برای ترككردن، نه مزرعهای برای ماندن، با انواع فریب كاریها خود را آرایش میدهد و شما را با زینتهایش میفریبد.
گاهی میگوییم میخواهیم ساختمانی بسازیم تا آن ساختمان در خدمت ما باشد و به اهداف عالیه خود دست یابیم، ولی شروع میكنیم، مرتب به آن ساختمان و چهرههای متفاوت در و دیوار آن میرسیم، نتیجه این میشود كه بدون آنكه بفهمیم، خدمتگزار ساختمان شدهایم، و عمرمان در راستای همین خدمتگزاری به انتها میرسد، زیرا فراموش كردیم بنا بر این بود كه این ساختمان در خدمت ما باشد و ما با استفاده از آن باید به اهداف عالیهای چشم بدوزیم، ولی اگر دنیا در خدمت ما باشد، چنانچه رنگ در و دیوارها هم كمی تغییر كرد، میبینیم كه میشود همان طور باشد و باز در آن زندگی كرد، مثل این است كه در یك كافه بین راه، خدمتگزاری كه غذا میآورد، كمی رنگ لباسش رفته باشد، باز در راستای غذا آوردن برای ما مشكلی به وجود نمیآید، ولی اگر هدف را فراموش كنیم و بگوییم نه نمیشود، من باید لباس نو برای این خدمتگزار بخرم، آنوقت من خدمتگزار او شدهام و همه چیز فراموش میشود و فرصتها از بین می رود. طبق آیه قرآن یكطوری دنیا را ببینید كه آن در خدمت شماست.