تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوّم - فروع مسائل اخلاقی‏
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

صدق و راستی در روایات اسلامی‏

اهمّیّت این فضیلت اخلاقی در روایات اسلامی بیش از آن است که در سخن بگنجد و روایاتی که از پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم و امیرمؤمنان علیه‏السّلام و ائمه هدی علیهم‏السّلام در این زمینه نقل شده بیش از حدّ احصا و شمارش است، تنها گلچینی از آن را در ذیل بیان می‏کنیم که به عنوان مشت نمونه خروار بیانگر موقعیّت این صفت در میان تمام صفات انسانی است. و از این روایات به خوبی استفاده می‏شود که همه فضایل انسانی از صدق و راستی سرچشمه می‏گیرد.
1- در حدیثی از پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم نقل شده و در گذشته نیز به آن اشاره کرده‏ایم و به خاطر اهمّیّت فوق‏العاده‏اش تکرار می‏نماییم، می‏خوانیم: لاتنظروا الی کثرة صلاتهم و صیامهم و کثرة الحجّ و الزّکاة و کثرة المعروف و طنطنتهم باللّیل، انظروا الی صدق الحدیث و أداء الأمانة؛ نگاه نکنید به فزونی نماز و روزه و زیادی حج و زکات و انفاق‏ها و سر و صدای عبادات شبانه بعضی از مردم (اگر می‏خواهید آنها را امتحان کنید) آنها را به راستگویی و ادای امانت آزمایش کنید.(251)
2- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می‏خوانیم: انّ اللّه عزّوجلّ لم یبعث نبیّاً الّا بصدق الحدیث و أداء الأمانة الی البّر و الفاجر؛ خداوند متعال هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر به راستی در سخن گفتن و ادای امانت به نیکوکار به بدکار.(252)
3- در حدیث دیگری درباره تأثیری که راستگویی در همه اعمال انسان می‏گذارد از همان امام بزرگوار می‏خوانیم: من صدق لسانه زکی عمله؛ کسی که زبانش به راستی گراید اعمالش پاک و پاکیزه می‏شود.(253) زیرا راستگویی ریشه اعمال صالح است و شرح این مطلب در آینده خواهد آمد.
4- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می‏خوانیم که در پیامی به یکی از دوستان بزرگوارش به نام عبدالله بن ابی یعفور فرمود: انظر ما بلغ به علی عند رسول اللّه فألزمه فانّ علیّاً انّما بلغ ما بلغ به عند رسول اللّه بصدق الحدیث و أداء الأمانة؛ نگاه کن ببین علی علیه السّلام به چه وسیله آن همه مقام نزد پیامبر اسلام صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم پیدا کرد آن را رها نکن، زیرا علی علیه السّلام آن همه مقام را نزد رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم به خاطر راست گویی و اداء امانت پیدا کرد.(254)
این تعبیر نشان می‏دهد که حتّی شخصیّت بزرگی مانند علی علیه السّلام در سایه این دو فضیلت به آن مقام والا نزد پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم رسید.
5- در سؤالی که از امیرمؤمنان علی علیه السّلام درباره مقام و شخصیّت انسان‏ها شد و کسی پرسید أیّ النّاس أکرم؛ چه کسی (نزد خداوند متعال) گرامی‏تر است؟ فرمود: من صدق فی المواطن؛ کسی که همه جا راست بگوید.(255)
با توجّه به این که قرآن می‏گوید انّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم؛ گرامی‏ترین شما نزد خدا با تقواترین شما است. (حجرات - 13) روشن می‏شود که روح تقوا همان صدق و راستی است.
6- در حدیث دیگری امیرمؤمنان علی علیه السّلام درباره تأثیر صدق و راستی در نجات انسان‏ها از چنگال مشکلات و خطرات می‏فرماید: ألزموا الصّدق فانّه منجاة؛ هرگز راست‏گویی را رها نکنید، چرا که سبب نجات انسان است.
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام تشبیه جالبی درباره صدق و راستی می‏بینیم که می‏فرماید: ألصّدق نور غیر متشعشع الّا فی عالمه کالشّمس یستضی‏ء بها کلّ شی‏ء یغشاه من غیر نقصان یقع علی معناها؛ صدق و راست‏گویی نوری است که جهان اطراف خود را روشن می‏کند همچون آفتاب که چیزی که در معرض تابش آن قرار بگیرد روشن می‏شود بی‏آنکه نقصانی در آن وارد گردد.
و در ذیل این حدیث از همان بزرگوار می‏خوانیم: الصّدق سیف اللّه فی أرضه و سمائه أینما هوی به یقدّ؛ صدق شمشیر خدا در زمین و آسمان است، هر کجا آن را فرودآورد، کارگر می‏شود.(256)
7- در اهمّیّت صدق همین بس که در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السّلام آمده است: الصّدق رأس الدّین؛ صدق و راستگویی اساس دین است. و در حدیث دیگری می‏فرماید: الصّدق صلاح کلّ شی‏ء؛ راستی سبب اصلاح هر چیزی است.
و در حدیث مشابه دیگری می‏فرماید: الصّدق أقوی دعائم الأیمان؛ صدق قوی‏ترین ستون‏های ایمان است. و در تعبیر دیگری می‏فرماید: الصّدق جمال الأنسان و دعامة الأیمان؛ صدق جمال انسان و ستون ایمان است. و بالأخره در تعبیر مهم دیگری می‏افزاید: الصّدق أشرف خلائق الموقن؛ صدق شریف‏ترین اخلاق افراد صاحب یقین است.(257)
8- این بحث را که بسیاری بحث دامنه‏داری است با حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم که در آن سخن از کلید بهشت و جهنّم می‏گوید پایان می‏دهیم: انّ رجلاً جاء الی النّبی فقال یا رسول اللّه ما عمل الجنّة؟ قال الصّدق اذا صدق العبد برّ، و اذا برّ آمن، و اذا آمن دخل الجنّة قال: یا رسول اللّه و ما عمل النّار؟ قال الکذب، اذا کذب العبد فجر و اذا فجر کفر، و اذا کفر دخل النّار؛ کسی که از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم پرسید: عملی که انسان را بهشتی می‏کند چیست؟ فرمود: راست‏گویی، زیرا هنگامی که انسان راست بگوید نیکوکاری می‏کند و هنگامی که نیکوکاری کند ایمان آورد و هنگامی که ایمان بیاورد داخل بهشت می‏شود، عرض کرد ای رسول خدا! عملی که انسان را دوزخی کند چیست؟ فرمود: دروغ است، هنگامی که دروغ بگوید کار بدانجام می‏دهد، و هنگامی که کار بدانجام می‏دهد کافر می‏شود، و هنگامی که کافر شود داخل دوزخ می‏گردد.(258)
جالب این که در این حدیث راست‏گویی سرچشمه نیکوکاری و نیکوکاری سرچشمه ایمان شمرده شده است، این به خاطر آن است که افراد بدکار برای توجیه اعمال خود معمولاً به دروغ پناه می‏برند، این از یک سو، از سوی دیگر در روح آدمی اثر می‏گذارد و تدریجاً ایمان را تضعیف می‏کند، و سرانجام به کفر می‏کشاند، همان گونه که قرآن مجید می‏گوید ثمّ کان عاقبة الّذین أسائوا السّوء أن کذّبوا بآیات اللّه و کانوا بهایستهزئون؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند.(259)
9- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السّلام می‏خوانیم: اذا أحبّ اللّه عبداً الهمه الصّدق؛ هنگامی که خدا کسی را دوست بدارد خداوند راستگویی را به قلب او می‏افکند.(260)
10- این بحث را با حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السّلام پایان می‏دهیم: فرمود: أربع من اعطیهنّ فقد اعطی خیر الدّنیا و الاخرة، صدق حدیث و أداء أمانة و عفّة بطن و حُسن خُلق؛ چهار چیز است که بر هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده؛ راست‏گویی در سخن، اداء امانت، نگهداری شکم از حرام و حُسن و خُلق.(261)

از مجموع این احادیث نکات مهم زیر به خوبی استفاده می‏شود:
یکی از طرق آزمایش مردم. آزمایش افراد صاحب ایمان راست‏گویی است.
دعوت به راست‏گویی جزء برنامه اصلی تمام پیامبران بوده است.
راست‏گویی سبب پاکی عمل است.
مقام والای انسان در پیشگاه خدا در گرو راست‏گویی است.
گرامی‏ترین مردم راستگویانند.
راست‏گویی سبب نجات در آخرت است.
راست‏گویی قوی‏ترین ستون دین است.
راست‏گویی کلید بهشت است.
راست‏گویی نشان محبوبیت انسان در پیشگاه خدا است.
آن کس که راست‏گو است خیر دنیا و آخرت را نصیب خود می‏کند.
و با توجّه به این آثار دهگانه‏ای که برای راست‏گویی ذکر شد به خوبی روشن می‏شود کمتر صفتی از فضایل اخلاق است که به پای این صفت برسد.
در اینجا چند موضوع مهم باقی می‏ماند که توجّه به آنها لازم است (هر چند در لابلای آیات و روایات گذشته اشارات روشنی به آنها شده است).