کفر در اصل به معنی پوشانیدن چیزی است، و از آنجا که شخص ناسپاس در واقع سعی در پوشانیدن ارزش نعمت میکند به عمل او کفران میگویند.
بدیهی است کفران نعمت، گاه در قلب است و گاه با زبان، و گاه در عمل.
در قلبِ خود نعمت را بیمقدار یا کم اهمّیّت میشمرد، و با زبان نیز سخن میگوید که نشانه بیاعتنائی نسبت به نعمت و بیارزش بودن آن است، و در عمل به آن اهمّیّت نمیدهد، و به جای حُسن استفاده از آن سوء استفاده میکند، به همین دلیل بزرگان علم اخلاق فرمودهاند: الشّکر صرف العبد جمیع ما أنعمه اللّه تعالی فی ما خُلق لاجله؛ شُکر نعمت آن است که بندگان خدا، نعمتهایی را که به آنها، بخشیده است، در همان راهی مصرف کنند که برای آن آفریده شده و بنابراین کفران و ناسپاسی آن است که نعمتها را نابجا مصرف کنند، چشمی را که خدا برای دیدن آثار عظمت او در عالم هستی و تشخیص راه از چاه و مشاهده آیات الهی آفریده در طریق حرام به کار گیرد، و همچنین گوش و زبان و دست و پا یا مال و ثروت را.
گویی این سخن برگرفته از حدیثی است که از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: شکر النّعمة اجتناب المحارم؛ شُکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود.(47)
و به این ترتیب معنی سپاس و ناسپاسی هر دو روشن میشود.