تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوّم - فروع مسائل اخلاقی‏
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

طرق درمان جاه‏طلبی:

با توجّه به بحثهایی که در گذشته برای پیشگیری یا درمان رذائل اخلاقی داشته‏ایم یک اصل کلّی برای ما روشن شده است که اگر گرفتاران در چنگال رذایل اخلاقی به پیامدهای سوء این صفات بیندیشند غالباً به فکر درمان و ترک آن خواهند افتاد.
این اصل در مورد جاه‏طلبی نیز صادق است، اگر جاه‏طلبان بدانند این صفت رذیله نه تنها آنها را از خدا دور می‏سازد، بلکه در نظر خَلق خدا نیز منفور می‏شوند، مردم از آنها می‏گریزند و دوستان خود را به آسانی از دست می‏دهند، این صفت، آنها را به ریاکاری که از خطرناکترین گناهان است می‏کشاند، و حتّی گاه همچون سامری و قارون به کفر و مقابله با پیامبران الهی سوق می‏دهد، آنها اگر بدانند که جاه‏طلبی همچون گرگی که در میان گله گوسفندان بی‏دفاع، وارد شود دین و ایمان انسان را برباد می‏دهد، و نفاق را در دل می‏رویاند همان گونه که آب، گیاهان را در زمین می‏رویاند، به یقین در کار خود تجدید نظر خواهند کرد.
آنها اگر به ناپایداری دنیا و کوتاه بودن عمر و عاریتی بودن نعمتها بیندیشند، و به گفته بعضی از بزرگان اخلاق، بدانند که اگر تمام کسانی که در شرق و غرب جهان هستند سالها برای انسان سجده کنند چیزی نمی‏گذرد که نه سجده کننده باقی می‏ماند و نه مسجود؛ مسلّماً بیدار می‏شوند.
مطالعه حالات فرعونها، و نمرودها، قارونها، سامریها، و پایان اسف‏انگیز زندگی آنها نیز درس دیگری برای بیداری و هوشیاری جاه‏طلبان است اینها از یکسو، و از سوی دیگر جاه‏طلبی از ضعف ایمان مخصوصاً اعتقاد به توحید افعالی سرچشمه می‏گیرد و با تقویت پایه‏های ایمان برطرف می‏شود، کسی که آگاه از عظمت خدا باشد می‏داند که تمام عالم آفرینش در برابر ذات پاک او ذره ناچیزی است، به علاوه می‏داند عزّت و ذلّت، عظمت و حقارت در دست او است و از همه مهمتر دلهای بندگان در کف با کفایت او می‏باشد از همه اینها گذشته اقبال مردم که افراد جاه‏طلب به آن دل بسته‏اند و ادبار آنها که از آن بیم و هراس دارند به قدری ناپایدار است که برای آن حسابی نیست و به گفته بعضی، ادبار و اقبال دلها همچون دیگی که در حال جوشیدن است دائماً در حال تغییر است و کسی که بر اساس آن برنامه ریزی کند مانند کسی است که بخواهد روی امواج دریا بنائی بسازد و سرمایه‏گذاری در این راه قطع نظر از زیانهای آخرت در دنیا نیز عاقلانه نیست.
اینها همه طرق درمان از جنبه‏های علمی بود، امّا در جنبه‏های عملی راه درمان این است که خود را در شرایطی قرار دهد که حب جاه را بشکند، مثلاً در مجالس در جایی بنشیند که افراد عادی و نه شخصیت‏ها می‏نشینند، لباس خود را لباسی انتخاب کند که افراد متوسط یا نیازمند آن را می‏پوشند، و همچنین در مرکب و خانه و تغذیه و مانند آن.
بعضی از بزرگان علم اخلاق معتقدند بهترین راه برای قطع حب جاه، دوری‏گزیدن از مردم و روی آوردن به گمنامی است مشروط بر این که انتخاب این روش‏ها نیز ناخودآگاه وسیله‏ای برای کسب جاه در نظر مردم نباشد.
بسیاری از متصوّفه و مدّعیان عرفان برای شکستن حبّ جاه به کارهایی روی آورده و می‏آورند که هرگز با موازین شرع سازگار نیست و عُجب این که گاه نام این گناهان بیّن را گناهان صوری! می‏گذارند که قابل اغماض و جبران است! مرحوم فیض کاشانی نقل می‏کند یکی از شاهان قدیم قصد کرد به حضور یکی از زهّاد زمان برسد، آن زاهد هنگامی که احساس کرد او دارد نزدیک می‏شود سفارش کرد نان و سبزی برای او حاضر کنند و با ولع و حرص به خوردن نان و سبزی پرداخت، در حالی که لقمه‏های بزرگ برمی‏داشت هنگامی که شاه این منظره را دید زاهد از چشم او افتاد و بدون گفتگو بازگشت، زاهد گفت: الحمدللّه الّذی صرفک عنّی؛ شُکر خدایی را که تو را از من منصرف ساخت.
از بعضی دیگر نقل می‏کنند که گاه مشروبات غیرالکلی را در ظرفی که رنگ شراب به آن می‏داد می‏نوشید تا مردم گمان کنند شراب‏خوار است و از چشم آنها بیفتد!
و از دیگری نقل می‏کنند که در منطقه‏ای به زهد معروف شده بود و مردم به او اقبال کردند، او وارد حمّام شد و عمداً لباس شخص دیگری را مخفیانه پوشید و بیرون آمد و سر راه ایستاد، تا مردم او را شناختند و گرفتند و زدند و لباس را از او باز پس گرفتند، و گفتند: این مردی است کلاه‏بردار و از او دوری می‏کردند
بی‏شک این گونه کارها در بعضی از موارد حرام مسلّم و مواردی مکروه است و هرگز شرع اسلام اجازه نمی‏دهد که انسان خود را با ارتکاب این اعمال زشت بدنام کند و از چشم مردم بیندازد، همان گونه که سوءظن به خَلق خدا از نظر اسلام ممنوع است، ایجاد عوامل سوءظن نیز مجاز نیست.
بنابراین برای درهم شکستن حبّ‏جاه باید راه‏هایی را برگزید که با موازین شرع و معیار عقل سازگار است و با وجود طرق مشروع، معنی ندارد که انسان با این بهانه‏ها به سراغ اموری برود که نامطلوب و یا نامشروع است.
و عجب این که مرحوم فیض کاشانی بعد از ذکر نمونه‏هایی از آن چه در بالا آمد (خوردن مشروب حلال در ظرفی که آن را به صورت مشروبات الکلی نشان می‏دهد) می‏افزاید از نظر فقهی مجاز بودن ارتکاب چنین عملی محل تأمّل است ولی اهل حال گاهی خود را به اموری درمان می‏کردند که فقیه هرگز به آن فتوا نمی‏دهد و این را راه برای اصلاح قلب می‏شمردند، و سپس این گونه گناهان صوری را به اعمال نیک جبران می‏نمودند، سپس داستان دزد حمّام را ذکر می‏کند.(20)
اگر این سخن را بعضی از متصوّفه می‏گفتند چندان جای تعجّب نبود؛ امّا از فقیه معتبری همچون فیض کاشانی، این سخن بعید است، تصرّف در اموال دیگران و لباس دیگری در حمّام، مخصوصاً برای ایجاد سوءظن و بدبینی، گناه مسلّمی است نه گناه صوری و ارتکاب گناه نه مناسب اهل حال است نه مایه اصلاح قلب، اضافه براین، باوجود طرق مشروع و مباح چه دلیلی دارد که انسان به سوی این کارهای زشت و غیرمنطقی کشیده شود. به نظر می‏رسد که این عالم بزرگوار در این بخش از کلمات تحت تأثیر سخنان غزالی در احیاءالعلوم واقع شده و غزالی از این گونه سخنان بسیار دارد، و شاید هم نظر مرحوم فیض فقط نقل قول بوده نه تأیید.
فرقه ملامتیّه(21) که یکی از فرق معروف صوفیه است در انتخاب این روش برای گمنامی و بدنامی، افراط می‏کردند، و به همین دلیل به عنوان ملامتیّه معروف شدند؛ ولی اسلام هرگز با این کارهای غیر عاقلانه و دور از منطق عقل و شرع موافقت نمی‏کند و برای رسیدن به اهداف مطلوب اسباب مشروع را توصیه می‏کند.
البتّه باید توجّه داشت که مرحوم فیض در دیگر از سخنانش اعمال و روشهای ملامتیّه را که سعی داشتند با ارتکاب گناهان کبیره خود را از چشم مردم بیندازند نفی می‏کند، و آن را مجاز نمی‏شمارد.