اشاره :
هر کس به چیزی علاقهمند است، بعضی به مال عشق میورزند، بعضی دیگر به جمال، گروهی خواهان کمالند، ولی جمعی طالب مقامند و این گروه اخیر را جاهطلب مینامند، دوست دارند مردم همه به آنها احترام بگذارند، و به خانه آنها رفت و آمد داشته باشند، و به اصطلاح از دیگران یک سر و گردن برتر باشند، آخرین سخن، سخن آنها باشد و کسی روی حرف آنها حرف نزند، هر چند عقل و کفایت و درایت لازم برای این امور را نداشته باشند. این گونه افراد را جاهطلب و طالب اسم و آوازه و مقام مینامند.
این صفت غالباً در افراد بزرگسال پیدا میشود، و در جوان و نوجوان کمتر است، و گاه تا آخر عمر از انسان جدا نمیشود، تمام نیروهای او تحلیل میرود؛ ولی جاهطلبی همچنان در اعماق قلبش به قوّت خود باقی است، بلکه با افزایش سن قویتر و گستردهتر میشود.
این صفت رذیله سرچشمه بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی است، انسان را از خدا و خَلق خدا دور میکند و او را برای وصول به مقصدش به دنبال گناهان خطرناکی میفرستد، و از همه بدتر این که در بسیاری از اوقات با صفات نیک مانند احساس مسؤولیّت و تصمیم بر انجام وظیفه اجتماعی و لزوم مدیریّت صالح در جامعه و امثال اینها اشتباه میشود. در حدیث آمده است: آخر ما یخرج من قلوب الصّدّیقین حبّ الجاه؛ آخرین چیزی که از محبّت دنیا از قلب مؤمنان راستین خارج میشود. جاهطلبی است.
این حدیث به خوبی نشان میدهد که تا چه حد این رذیله اخلاقی خطرناک است.
لازم به یادآوری است که این صفت، پیوند نزدیکی با ریاکاری و تکبّر و عُجب و خودپسندی دارد که گاه به همین جهت اشتباه میشود، با این اشاره به آیات قرآن باز میگردیم، و چهرههایی از جاهطلبی و عواقب آن را در قرآن مجید، مورد بررسی قرار میدهیم:
1- در ماجرای سامری که در سوره طه از آیه 85 تا 98 آمده است استفاده میشود که مسأله جاهطلبی او سبب گمراهی خودش و گمراهی گروه کثیری از بنیاسرائیل، و بر باد رفتن جمع عظیمی از آنها شد. قال فانّا قد فتنّا قومک من بعدک و أضلّهم السّامریّ...فأخرج لهم عجلاً جسداً له خوار فقالوا هذا الهکم و اله موسی فنسی...
قال فما خطبک یا سامریّ - قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضة من أثر الرّسول فنبذتها و کذالک سوّلت لی نفسی.(1)
2- و اذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتّی نری اللّه جهرة فأخذتکم الصّاعقة و أنتم تنظرون. (بقره - 55)
و قال الّذین لایرجون لقائنا لولا انزل علینا الملائکة أو نری ربّنا لقد استکبروا فی أنفسهم و عتوا عتوّاً کبیراً. (فرقان - 21)
3- و نادی فرعون فی قومه قال یا قوم ألیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی أفلا تبصرون - أم أنا خیر من هذا الّذی هو مهین و لا یکاد یبین (زخرف - 51 و 52)
4- قال انّما اوتیته علی علم عندی... فخرج علی قومه فی زینته قال الّذین یریدون الحیوة الدّنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انّه لذو حظّ عظیم. (قصص - 78 و 79)
5- قال لئن أتّخذت الهاً غیری لاجعلنّک من المسجونین. (شعرا - 29)
6- أؤ یکون لک بیت من زخرف أو ترقی فی السّماء و لن نؤمن لرقیّک حتّی تنزّل علینا کتاباً نقرؤه. (اسراء - 93)
7- تلک الدّار الآخرة نجعلها للّذین لایریدون علوّاً فی الأرض و لافساداً والعاقبة للمتّقین (قصص - 83)
ترجمه :
1- فرمود: (ای موسی!) ما قوم تو را بعد از تو آزمودیم و سامری آنها را گمراه ساخت!...و برای آنان مجسّمه گوسالهای که صدایی همچون صدای گوساله داشت پدید آورد و (به یکدیگر) گفتند (این خدای شما و خدای موسی است!) و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود!)... (موسی رو به سامری کرد و) گفت: تو چرا این کار را کردی ای سامری؟! گفت: من چیزی دیدم که آنها ندیدند، من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم پس آن را افکندم و این چنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!
2- (به یادآورید) هنگامی را که گفتند: ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم! پس صاعقه شما را گرفت در حالی که تماشا میکردید!... و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار میکنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدهاند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمیبینیم؟! آنها درباره خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند!
3- فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت مصر از آنِ من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارند؟ آیا نمیبینید؟!- مگر نه این است که من از این مرد (موسی) که از خانواده و طبقه پَستی است و هرگز نمیتواند فصیح سخن بگوید برترم؟!
4- (قارون) گفت: این ثروت را به وسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام!...- (و یک روز قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد! (امّا هنگامی که قارون و گنجهایش در زمین فرو رفت از گفته خود پشیمان شدند).
5- (فرعون) خشمگین شد و (به موسی) گفت: اگر معبودی غیر از من برگزینی تو را از زندانیان قرار خواهم داد!
6- (مشرکان گفتند ما به تو ایمان نمیآوریم تا) خانهای پُرنقش و نگار از طلا داشته باشی، یا به آسمان بالا روی حتّی به آسمان رفتنت ایمان نمیآوریم مگر آنکه نامهای بر ما نازل کنی که آن را بخوانیم!... (آری،) این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند، و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است.