معمولاً همه علمای اخلاق و فقهای بزرگوار، غیبت متجاهر به فسق یعنی کسی که آشکارا مرتکب گناه میشود را جزء مستثنیات شمردهاند، و تصریح میکنند غیبت این گونه اشخاص که پردههای حیا را دریده و آشکارا در برابر چشم مردم مرتکب معصیّت میشوند، غیبت ندارند، و به روایاتی نیز در این زمینه تمسّک جستهاند.
در حدیثی از پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم میخوانیم: اربعة لیست غیبتهم غیبة الفاسق المعلن بفسقه...؛ چهار گروهند که غیبت آنها غیبت محسوب نمیشود، نخست فاسقی که آشکارا گناه میکند. (سپس پیشوای دروغگو و کسانی که بدگویی به مادر یکدیگر میکنند، و آنها که از جماعت مسلمین خارج شدهاند را بیان فرمود).(136)
در حدیث دیگری از امام باقر علیه السّلام میخوانیم: ثلاثة لیس لهم حرمة صاحب هوی مبتدع و الامام الجائر و الفاسق المعلن الفسق؛ سه کس احترام ندارند، فرد منحرف بدعتگذار است (اشاره به صاحبان مکتبهای انحرافی است) و دیگر پیشوای ظالم و فاسق متجاهر به فسق است.(137)
در حدیث دیگری از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام آمده است: من ألقی جلباب الحیاء فلاغیبة له؛ کسی که چادر حیا را از سر بیفکند غیبت ندارد.(138)
در حدیث دیگری از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم میخوانیم: أنزعون عن ذکر الفاجر أن تذکروه، فاذکروه یعرفه النّاس؛ آیا ملاحظه میکنید از نام بردن افراد فاسق، نام آنها را ببرید تا مردم آنها را بشناسند.(139)
و احادیث در این زمینه فراوان است.
ولی چنین به نظر میرسد که این گونه افراد به طور کلّی از موضوع غیبت خارجَند نه این که از حکم آن استثنا شده باشند چرا که در غیبن دو چیز شرط بود، اوّل مخفی بودن عیب که این افراد ندارند، و دوّم ناراحت شدن از ذکر آن، که آن نیز در آنها نیست، زیرا اگر ناراحت بودند آشکارا مرتکب کار خلاف نمیشدند. و به تعبیر علمای اصول خارج شدن این قبیل اشخاص به صورت تخصص است نه تخصیص.
در اینجا سؤالاتی پیش میآید نخست این که آیا جواز غیبت متجاوز به فسق مخصوص گناهانی است که آشکارا انجام میدهند یا در همه چیز غیبت آنها جایز است؟
دیگر این که اگر کسی در محلّی یا نزد جماعتی متجاوز به فسق باشد امّا در محل دیگر و نزد جماعت دیگر کار او پوشیده و پنهان باشد، آیا باز هم غیبت او جایز است؟ سوم این که آیا جواز غیبت متجاهر فسق مشروط به وجود شرایط امر به معروف و نهی از منکر است یعنی غیبت چنین تأثیری را داشته باشد وگرنه جایز نیست.
با توجّه به شرحی که در بالا در مورد این گونه افراد داده شد، پاسخ همه این سؤالات روشن میشود، و آن این که تنها در موردی غیبت آنها جایز است که حالت تجاهر به فسق دارند، ولی در کارهای دیگر، و یا در محیطهای دیگر جایز نیست، چرا که ادلّه حرام بودن غیبت شامل غیبت آنها در این گونه موارد نمیشود و معلوم است در جایی که متجاهر هستند جستجوی شرایط امر به معروف و نهی از منکر ضرورتی ندارد چون عناصر تشکیل دهنده غیبت در آنها نیست.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از متجاهر به فسق کسی است که به کلّی پرده حیا را دریده و در برابر گناهان جسور و بیباک است؛ چنین افراد نه تنها احترامی ندارند، بلکه باید به مردم معرفی شوند تا مردم از خطرات آنها در امان بمانند، تعبیر به من القی جلباب الحیاء؛ کسی که چادر حیا را بیفکند و تعبیر فاذکروه یعرفه الناس؛ نام او را ببرید تا مردم او را بشناسند ناظر به همین معنی است.
بنابراین میتوان گفت: متجاهر به فسق بر دو گونه است: نخست آنها که در یک عمل تجاهر دارند که تنها در همان عمل غیبت آنها جایز است، و دیگر کسانی که پرده حیا را دریده و جسورانه دست به هر گناهی میزنند، این گونه اشخاص در هیچ چیز احترامی ندارند و افشاگری در مورد آنها لازم و ضروری است تا افراد ناآگاه از خطرات آنها آگاه شوند.
این سخن را با ذکر دو نکته پایان میدهیم:
نخست این که میدانیم یکی از علوم معروف اسلامی علم رجال است که در آن از صدق و کذب و درستی و نادرستی راویان اخبار سخن به میان میآید، بعضی از ناآگاهان از آموختن این علم ابا داشتهاند چرا که در آن غیبت افراد میشود، در حالی که پُرواضح است که حفظ حریم احکام اسلام از آمیختن به دروغ و مطالب خلاف هدفی است بسیار برتر و بالاتر، و همین والا است که به ما اجازه میدهد درباره سوابق روایان اخبار دقت و جستجو کنیم و نقطههای ضعف آنها را بشمریم و در کتابهای رجال ثبت کنیم تا احکام الهی دستخوش هوا و هوسهای این و آن نشوند.
دیگر این که در مسایل اجتماعی و سیاسی برای گزینش افراد، جهت پستهای حسّاس و یا در ادامه کار اگر نقطه ضعفهایی پنهانی وجود داشته باشد که در سرنوشت جامعه مؤثّر است، افشاکردن آنها گرچه در حدّ ذات مشمول عنوان غیبت است، ولی به خاطر اهمّیّت حفظ نظام جامعه اسلامی و کشف و خنثی کردن توطئههای اقدام به آن نه تنها اشکالی ندارد، بلکه گاه واجب میشود و کسانی که بر این گونه عیوب سرپوش مینهند مبادا گرفتار غیبت شوند، در واقع مصالح جامعه اسلامی را فدای اشخاص میکنند. حدیثی که قبلاً از پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم آوردیم که ملامت میکرد و میفرمود: از پردهپوشی از گناهان فاجران... و دستور میداد آنها را افشا کنند تا مردم آنها را بشناسند، ناظر به این معنی است.
ولی این بدان معنی نیست که بیجهت آبروی اشخاص را ببرند و یا از حد لازم تجاوز کنند و در حریم زندگی شخصی و خصوصی آنها وارد شوند.
از آنچه در بالا گفته شد تکلیف دستگاههای اطلاعاتی کشور اسلامی نیز روشن میشود که اگر فعالیتهای آنها در جهت کشف و خنثی کردن توطئهها و سلامت گزینشها برای پُستهای حساس اجتماعی باشد و از آن فراتر نروند و تجاوز نکنند، کار آنها نه مشمول عنوان تجسّس است و نه مشمول عنوان غیبت حرام بلکه ادای وظیفه و انجام واجب است.