پیش از این نیز گفته شد که تمام پیشرفتهای علمی و فرهنگی و اقتصادی که نصیب انسانها شده است مولود زندگی اجتماعی آنها است، تجارب به هم میپیوندد، افکار به یکدیگر ضمیمه میشود و صنایع و تمدنها دست به دست هم میدهند و حرکتی عظیم در جوامع انسانی پدید میآید.
اگر انسانها جدا از هم میزیستند طبعاً هر کسی مختصر تجربه زندگی خویش را با خود به گور میبرد و همه افراد دائماً در جامیزند نه تحوّلی بود و نه پیشرفتی، نه تمدّنی و نه فرهنگی و درست به همین دلیل اسلام بیشترین اهمّیّت را برای استحکام پیوندهای اجتماعی قائل شده است و به یقین هر چیزی که کمک به تقویت این پیوندها کمک کند از نظر اسلام مطلوب و هر چیزی که سبب تضعیف آنها گردد منفور است.
بدیهی است نخستین چیزی که سبب تقویت این پیوندها و در نتیجه از شرایط عمده تعاون و همکاری اجتماعی است همین مسأله پیمانها و عهدها است، اگر مسأله وفای به عهد و میثاقهای فردی و بینالمللی حتّی برای یک روز کنار گذاشته شود شیرازه زندگی بشر از هم گسسته میشود و پیشرفت جامعه انسانی عملاً متوقّف میگردد. به همین دلیل در حدیثی از امام امیرمؤمنان علی علیه السّلام میخوانیم که فرمود: لاتعتمد علی مودّة من لا یوفی بعهده؛ به دوستی کسی که پایبند به عهد خویش نیست اعتماد مکن.(322)
اصولاً میتوان میزان موفّقیّت افراد را در زندگی به میزان پایبندی او به عهدهایش ارزیابی کرد، آنها که وفادارترند عزیزترند. امیرمؤمنان علی علیه السّلام در سخن دیگری میفرماید: ألوفاء حصن السّؤدد؛ وفای به عهد قلعه (محکم) بزرگی و شخصیّت است.(323)
در نقطه مقابل آن اگر پیمانشکنیها در سطح جامعهای گسترش یابد همه نسبت به یکدیگر بدبین و بیاعتماد میشوند و رشته اتحاد آنها پاره میگردد و به آسانی در برابر دشمن زانو میزنند، از همینرو در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم آمده است: اذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم؛ هرگاه مسلمانها عهد و پیمان را بشکنند دشمن بر آنها مسلّط میگردد.(324)
وفای به عهد سرمایههای دیگران را به سوی انسان سرازیر میکند، و حتّی در جهات مادّی زندگی او رونق میگیرد به همین دلیل تمام دولتهای جهان برای اینکه بتوانند از رونق اقتصادی خوبی برخوردار گردند سعی میکنند به عهد و پیمانهای خود پایبند باشند والّا منزوی خواهند شد، حتّی در کشورهایی که انقلاب رخ میدهد و نظام جامعه به کلّی دگرگون میشود هنگامی که انقلابیون زمام کشوری را به دست میگیرند اعلام میکنند که بر تمام عهد و پیمانهایی که نظام پیشین داشته است وفادارند، هر چند عهد و پیمانها برخلاف سلیقه و تشخیص آنها باشد چرا که اگر راهی جز این بروند اعتماد بینالمللی را از دست خواهند داد، این مسأله درباره افراد و اشخاص نیز صادق است. اضافه بر اینها اصل عدالت که از بدیهیترین اصول اخلاقی اجتماعی است بدون وفای به عهد و پیمان در جوامع انسانی پیاده نمیشود و پیمانشکنان در صف ظالمان و جبارانند و هر انسانی با فطرت خداداد خویش چنین افرادی را ملامت و سرزنش و تحقیر میکند و این نشان میدهد که لزوم وفای به عهد یک امر فطری است.