امانت همه جا مطلوب است ولی از دیدگاه اسلام در اموال عمومی و سرمایههای معنوی و مادی که تعلق به جامعه دارد، نه به شخص خاصی، دارای تأکید بیشتری است فلسفه آن نیز روشن است، زیرا اولاً گروهی چنین میپندارند، چون این سرمایهها تعلّق به عموم دارند، آنها آزادند هرگونه میخواهند در آن عمل کنند، و ثانیاً اگر خیانت در اموال عمومی و بیتالمال رایج شود نظام جامعه از هم گسیخته خواهد شد، و چنین جامعهای هرگز روی سعادت نمیبیند.
برای پی بردن به اهمّیّت این موضوع کافی است که داستان حدیدهمُحماة را بار دیگر به خاطر بیاوریم آنجه که عقیل برادر امیرمؤمنان علی علیه السّلام تقاضا کرده بود کمی بر سهمیه او از گندم بیتالمال بیفزاید، و ضابطه عدالت بین مسلمین را به خاطر رابطه برادری کمی تغییر دهد، علی علیه السّلام آهنی را در آتش گذارد، و نزدیک دست او برد، فریاد عقیل بلند شد، و امام با عصبانیت فرمود: یا عقیل أتئنّ من حدیدة أحماها انسانها للعبه و تجرّنی الی نار سجرها جبّارها لغضبه؛ ای عقیل از آهن تفتیدهای که انسانی آن را به بازی سرخ کرده (و نزدیک دست تو آورده) ناله میکنی، امّا مرا به سوی آتشی میکشانی که خداوند جبّار با شعله خشم و غضبش آن را برافروخته؟. أتئنّ من الأذی و لا أئنّ من لظی؛ آیا تو از این ناراحتی مختصر مینالی و من از آن آتش سوزان ننالم؟(240)
و در جای دیگر در یک سخن تکاندهنده هنگامی که عطایایی را که عثمان بیحساب و کتاب از بیتالمال به اقوام و بستگانش داده بود، به بیتالمال بازگردانید فرمود: واللّه لو وجدته قد تزوّج به النّساء و مُلک به الأماء لرددته، فانّ فی العدل سعة، و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق؛ به خدا سوگند اگر آنها را (آنچه از عطایای عثمان) بیهوده از بیتالمال مسلمین به این و آن بخشیده شده بیابم، به بیتالمال بازمیگردانم، هر چند مهر و کابین زنان شده باشد، و یا کنیزانی را با آن در اختیار گرفته باشند، چرا که عدالت سبب گشایش و پیشرفت جامعه است، و آن کس که عدالت بر او گران آید تحمل جور، بر او گرانتر است.(241)
و هنگامی که به آن حضرت پیشنهاد کردند برای پیشرفت کار حکومتت (حداقل در آغاز کار) برای افراد صاحب نفوذ امتیازی در عطایای بیتالمال قایل باشد، امام از این پیشنهاد خشمگین شد و فرمود: أتأ مرونّی أن أطلب النّصر بالجور فیمن ولّیت علیهم واللّه لاأطور به ما سمر سمیر و ما أمّ نجم فی السّماء نجماً، لوکان المال لی لسوّیت بینهم فکیف و انّما المال مال اللّه؛ آیا به من دستور میدهید که برای پیروزی خود از جور و ستم در حق کسانی که بر آنها حکومت میکنم استفاده کنم؟ به خدا سوگند تا زندهام و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب میکنند، هرگز به چنین کاری دست نمیزنم، اگر این اموال از خودم بود، به طور مساوی در میان آنها تقسیم میکردم (و عدالت را دعایت مینمودم) تا چه رسد به این که این اموال، اموال خدا است (و متعلّق به بیتالمال است).(242)
حتّی گاه نزدیکترین دوستان خود را در مورد خیانت در بیتالمال تهدید میکرد تا دیگران به حساب خود برسند، و بدانند این مسأله بسیار جدّی است. در همین رابطه در نامهای که امیرمؤمنان علی علیه السّلام به بعضی از فرمانداران کشور اسلامی که از آشفته بودن جامعه اسلامی به خاطر بروز پارهای از جنگها سوء استفاده کرده و اموال بیتالمال را به غارت برده بود مینویسد: فاتّق اللّه واردوا الی هؤلاء القوم أموالهم، فانّک ان لم تفعل ثمّ أمکننی اللّه منک لاعذرنّ الی اللّه فیک و لأضربنّک بسیفی الّذی ما ضربت به أحداً الّا دخل النّار، و واللّه لو أنّ الحسن و الحسین فعلا مثل الّذی فعلت ما کانت لهما عندی هوادة، و لاظفرا منّی بأرادة حتّی آخذ الحقّ منهما؛ از خدا بترس و اموال مردم (اموال بیتالمال) را به آنها بازگردان که اگر این کار را نکنی و خداوند مرا به تو مسلّط سازد وظیفهام را در برابر خدا درباره تو انجام خواهم داد، و با این شمشیرم که هیچ کس را با آن نزدم مگر این که داخل دوزخ شد به تو خواهم زد، به خدا سوگند اگر حسن و حسین کاری همانند تو انجام دهند، هیچ پشتیبانی و هواخواهی از سوی من نخواهند داشت، و در اراده من تأثیر نمیکند، تا آن زمان که حق را از آنها بستانم.(243)
میدانیم پیامبر اسلام صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم به هنگام فتح مکّه به تمام مجرمان و جنایاتکاران قریش و غیرقریش که قریب بیست سال برضد آن حضرت و یارانش توطئه کردند و خونهای زیادی از مسلمانان را ریختند، فرمان عفو عمومی داد، فرمانی که اثر بسیار مطلوبی در جلب و جذب مردم مکّه به اسلام داشت، و آن روز را روز مرحمت و عفو و بخشش نام گذاشت، با این حال چند نفر را از این عفو عمومی استثنا فرمود و دستور داد هر کجا آنها را بیابند به قتل برسانند، یکی از آنها این خطل بود، و گناهش این بود که هنگامی که اسلام آورد و به مدینه هجرت کرد پیامبر صلیّ اللّه علیه و آله و سلّم او را مأمور جمعآوری زکات کرد، و کسی از طایفه خزاعه را همراه او فرستاد، او مقدار قابل ملاحظهای زکات جمعآوری کرد، ولی رفیقش را کُشت، و اموال را با خود برداشت و به مکّه برگشت هنگامی که قریش سؤال کردند چرا برگشتی؟ گفت: آیینی بهتر از آیین شما نیافتم و کنیزان خوانندهای داشت، و اشعاری در هجو پیامبر صلیّ اللّه علیه و آله و سلّم میگفت و به آنها میداد تا به آواز بخوانند و جلساتی تشکیل میداد و بتپرستان در آن شرکت میکردند و در آن مجلس آواز میخواندند و شراب مینوشیدند، و از آنجا که این مرد وقاحت و بیشرمی را به حدّ نهایت رسانده بود، و خیانت در بیتالمال سبب ارتداد او و بازگشت به بتپرستی و هتک و توهین نسبت به اسلام و پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم شده بود چنین دستوری را درباره او صادر کرد، او به پردههای کعبه پناه برد (از آنجا که کعبه پناهگاه اینگونه جنایتکاران نیست) او را بیرون کشیدند و کُشتند.(244)
این تعبیر شدید و سخنان تکاندهنده نشان میدهد علیرغم این که گروهی از مردم خیانت به بیتالمال مسلمین را سهل و ساده میشمرند، از بزرگترین خیانتها و کیفر آن را شدیدترین کیفرها است.
این سخن را با اشاره به ماجرایی از زمان رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم که اهمّیّت فوقالعاده بیتالمال را نشان میدهد پایان میدهیم، جریان از این قرار است که هنگام بازگشت رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم از خیبر به سرزمین وادی القری رسیدند، و با آن حضرت غلامی بود که رفاعة بن زید او را به حضرت هدیه داده بود، مسلمانان در آنجا توقف کردند، و آن غلام (که طبق بعضی از روایات مِدعَم نام داشت) مشغول پیاده کردن وسایل سفر پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم از شتر بود که ناگهان تیری از ناحیه دشمن به سوی او پرتاب شد، و او را شهید کرد، اصحاب (ضمن تأسّف بر این حادثه) گفتند بهشت بر او گوارا باد پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم فرمود: نه، سوگند به کسی که جان محمد صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم در دست او است اکنون آن لباس در تنش در آتش دوزخ میسوزد، همان لباسی که روز خیبر از غنایم مسلمین به خیانت برده بود، اصحاب تعجّب کردند، و سخت تحت تأثیر قرار گرفتند، یکی از یاران پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم آن را شنید و خدمتش رسید، عرض کرد ای رسول خدا من هم دو بند کفش را از غنایم بردم، فرمود: همانند آن بند کفش در آتش دوزخ برای تو بریده میشود.(245)