مهمترین و آشکارترین اثر امانت، مسأله اعتماد است.
میدانیم در زندگی اجتماعی که اساس کار تعاون و همکاری برای مبارزه با مشکلات و بهرهگیری هر چه بیشتر از مواهب حیات است، مسأله اعتماد نقش اصلی را ایفا میکند، چرا که اگر اعتماد متقابل نباشد جامعه بشری به جهنم سوزانی تبدیل میشود که همه از یکدیگر وحشت دارند، و به جای این که نیروها در جهت سازندگی به کار بیفتد در جهت پیشگیری از این وحشت به کار گرفته خواهد شد.
به تعبیر دیگر جامعه انسانی بدون اعتماد متقابل، همه چیز خود را از دست میدهد، هر چند همه امکانات را در اختیار داشته باشد، و به عکس با داشتن اعتماد متقابل همه چیز دارد، هر چند به ظاهر فاقد امکانات باشد.
پایه و اساس این اعتماد دو چیز است: 1- امانت 2- صداقت. و این که در روایات گذشته خواندیم امانت سبب غنا و بینیازی میشود، و خیانت مایه فقر، دلیلش همان است که در بالا آمد.
و این که در روایات نیز آمده بود تمام انبیای الهی امانت و صداقت را در متن دستورهای خود داشته نیز به خاطر همین است.
مرحوم کلینی در کافی ماجرای جالبی در این زمینه نقل میکند میگوید: مردی به نام عبدالرّحمن فرزند سیّابه (که از علاقهمندان خاص امام صادق علیه السّلام بود) نقل میکند هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستانش، درِ خانه ما آمد و به من تسلیت گفت سپس افزود آیا پدرت چیزی برای شما باقی گذاشته است گفتم نه او کیسهای که هزار درهم در آن بود به من داد گفت از این مال نگهداری کن و از درآمد آن بهرهبرداری نما، من این خبر را در حالی که بسیار خوشحال بودم به مادرم گفتم، سپس با کمک دوستی به وسیله آن هزار درهم متاعهایی خریدیم و در مغازهای مشغول کسب شدم و خداوند اموال زیادی به من روزی کرد، زمان حج فرارسید من به مادرم گفتم به قلب من افتاده است که به زیارت خانه خدا بروم، مادرم گفت: هزار درهم آن مرد را به او برگردان، من نزد او آمدم، امانتش را به او بازگراندم. او گفت شاید این مقدار کم بوده بیشتر به تو بدهم، گفتم نه (من از آن استفاده فراوان بردم) ولی میخواهم حج بروم. دوست داشتم امانتت را به تو بازگردانم.
هنگامی که مناسک حج را بجاآوردم، خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم جمعیت زیادی نزد حضرت بودند، هنگامی که مجلس خلوت شد امام به من اشارهای فرمود، نزدش رفتم فرمود آیا نیازی داری؟ عرض کردم من عبدالرحمن بن سیّابه هستم. فرمود پدرت چه کرد؟ عرض کردم مرحوم شد، حضرت ناراحت شد طلب آمرزش برای او کرد، سپس فرمود: آیا چیزی برای شما گذاشته است؟ گفتم نه فرمود پس چگونه حج کردی؟ من ماجرای دوست پدرم را بازگو کردم، هنوز سخنانم تمام نشده بود فرمود هزار درهم را چه کردی؟ عرض کردم به صاحبش برگرداندم فرمود: احسنت آیا مایل هستی پندی به تو دهم؟ عرض کردم فدایت شدم آری، فرمود: علیک بصدق الحدیث و أداء الأمانة تشرک النّاس فی أموالهم هکذا - و جمع بین أصابعه -؛ بر تو باد به راستگویی و اداء امانت تا شریک مال مردم شوی این چنین - هنگامی که این سخن را میگفت انگشتان خود را به هم جمع کرده بود و به من نشان میداد، یعنی مانند این انگشتان -.
عبدالرحمن میگوید من این سخن (نورانی) را به خاطر سپردم، و کار من به قدری بالا گرفت که در یک سال زکات اموال من سیصد هزار درهم شد.(226)
ما هم در دوران زندگی خود نظیر اینگونه اشخاص را دیدهایم، تاجر با فضیلتی در نجفاشرف بود که معاصرین ما همه او را میشناسند، به خاطر شهرتش به امانتداری، هر کس هر چه داشت به دست او میسپرد، و فکرش از هر نظر راحت بود، تا آنجا که چون او تابعیت عراق را داشت و بسیاری از علماء و فضلا و طلاب نداشتند، خانههایی را که میخریدند همه به نام او میکردند، و شاید هنگام وفاتش بیش از پانصد خانه از افراد مختلف به نام او بود، که هیچ کدام با مشکلی روبرو نشدند (رحمةاللّه علیه).
از سوی دیگر هنگامی که امانت در یک جامعه یا در یک خانواده حکمفرما شود، مایه آرامش فکر و روح آنها است، زیرا در صورت احتمال خیانت همه از هم وحشت دارند و دائماً از این نگرانند که خیانتی نسبت به آنها صورت نگیرد، و مال یا جان یا ناموس یا مقامشان به خطر نیفتد، و به یقین ادامه چنین زندگی که افراد از یکدیگر بترسند ناگوار و دردناک است وای بسا سبب بیماریهای جسمی و روحی فراوانی شود.
از سوی سوم امانت بسیاری از هزینههای زندگی را کم میکند، و سبب صرفهجویی در وقت و عمر و مال است، زیرا هنگامی که راه خیانت در محیط باز شود مدیران و مسئولان مختلف ناچارند بازرسها و حسابرسهایی با هزینههای سنگین برای پیشگیری از خیانتهای احتمالی در بخشهای مختلف بگمارند، و گاه لازم میشود نسبت به بازرسها هم بازرسهای دیگر که اعمال آنها را کنترل کنند در نظر بگیرند. هر چند این امور نیز به طور کامل نمیتواند جلو مشکلات ناشی از خیانت را بگیرد، ولی به هر حال جلو از بین رفتن نیرو و سرمایه زیادی را میگیرد، هم اکنون در جامعه خود شاهد و ناظر مسایل دردناکی در زمینه اسناد مالی و از میان رفتن اعتماد و امنیت اقتصادی و به زندان افتادن افراد زیادی در این رابطه هستیم که اگر به جای اینها کمی صداقت و امانت بود، هیچگاه گرفتار این ضایعات عظیم نمیشدیم.
از سوی چهارم امانت سبب جلب محبّت و پیوند دوستی در میان افراد است، در حالی که خیانت عامل بسیاری از جنایات و حوادث ناگوار اجتماعی است اگر پروندههای جرائم و جنایات را ورق زنیم میبینیم بسیاری از آنها زائیده خیانتها است، اگر درباره طلاقها و جداییها، بحث و بررسی کنیم، سرچشمه بسیاری از آنها را خیانت یکی از دو همسر نسبت به یکدیگر میبینیم.
در بعضی از روایات گذشته، اشاره لطیفی به این معنی شده بود آنجا که پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم میفرمود: لاتزال امّتی بخیر ما تحابّوا و تهادوا و أدّوا الامانة و اجتنبوا الحرام...فاذا لم یفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السّنین؛ پیوسته امّت من در مسیر خیر (و برکت) هستند مادام که نسبت به یکدیگر محبّت دارند و کمک میکنند و امانت را رعایت مینمایند، و از حرام پرهیز میکنند... هنگامی که این کارها را ترک کنند گرفتار قحطی و خشکسالی میشوند.(227)
از سوی پنجم امانت به مفهوم گسترده که شامل مسایل علمی نیز میشود، سبب پیشرفت علوم و دانشها است، دانشمندان امین و با صداقت سعی میکنند در مطالعات و آزمایشهای خود دقّت به خرج دهند و آنچه را بازیافتهاند بیکم و کاست در اختیار دیگران بگذارند، و همین سبب پیشرفت علم و دانش است در حالی که اگر اصل امانت از مطالعات علمی برداشته شود، ممکن است سبب گمراهی افراد ناآگاه گردد.
در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم که فرمود: کلّ ذی صناعة مضطرّ الی ثلاث خلال یجتلب بها المکتسب و هو أن یکون حاذقاً بعمله، مؤدّیاً للامانة فیه، مستمیلاً لمن استعمله؛ هر صاحب صناعتی لازم است سه صفت داشته باشد که به وسیله آنها کسب و کار خود را رونق دهد، نخست این که در کارش ماهر باشد، و امانت را در آن ادا کند، و نسبت به کسانی که آنها را به کار میگیرند عطوف و مهربان باشد.(228)
این نکته نیز حائز اهمّیّت است که امانت انسان را به صداقت و راستی دعوت میکند همان گونه که صداقت و راستی انسان را به سوی امانت فرامی خواند زیرا صداقت نوعی امانت در گفتار است، و امانت نوعی صداقت در عمل، به این ترتیب هر دو به یک ریشه در دو چهره مختلف باز میگردند.
لذا در احادیث اسلامی از امیرمؤمنان علی علیه السّلام آمده است که فرمود: ألامانة تؤدّی الی الصّدق؛ امانت انسان را به صدق و راستگویی دعوت میکند.(229)
و در حدیث دیگری از همان امام همام میخوانیم: اذا قویت الأمانة کثر الصّدق؛ هنگامی که امانت تقویت شود، صداقت فزونی مییابد.(230)