تربیت
Tarbiat.Org

پاسخ استاد به جوانان پرسش گر
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

الفاظ و امكان رهیافت آنها به حقایق گوناگون

در پاسخ ادعاى فوق باید گفت: اگر ما تاریخچه اقوام گوناگون از چند هزار سال پیش تاكنون را ملاحظه كنیم و ادبیات طرفداران و پیروان هر دین و مذهب و مسلكى را از نظر بگذرانیم، در مى‌یابیم كه آنچه محور و رونق‌بخش ادبیات همه اقوام و پیروان مذاهب گوناگون مى‌باشد «عشق» است. این نكته حاكى از آن است كه عشق حالت و احساس عمومى و همگانى همه انسان‌هاست كه براى همه قابل درك و فهم است. اگر حالت و احساسى چون عشق قابل درك و فهم براى شنونده و گوینده نیست، چرا در بخش
( صفحه 340)
وسیعى از ادبیات اقوام گوناگون بدان پرداخته شده است و مقوله عشق سطح وسیعى از ادبیات را به خود اختصاص داده است؟
ما نیز مى‌پذیریم كه انسان نمى‌تواند عیناً احساسات درونى خود را به دیگران منتقل كند، امّا از طریق قرائن، آثار و لوازم مى‌شود احساسات دیگران را درك كرد و شناخت. من نمى‌توانم احساس ترسى را كه در درون من ایجاد شده است، به دیگرى منتقل كنم تا او عیناً احساس مرا درك كند‌؛ امّا بدان جهت كه احساس ترس حالت عمومى و همگانى است و مشابه آن در دیگران نیز وجود دارد، دیگران از طریق آثار و دگرگونى‌هایى كه در بدن من ایجاد مى‌شود، مى‌توانند به احساس ترس در من پى ببرند. بله اگر كسى در درونش مشابه احساس ما نباشد، نمى‌تواند حتى از طریق علایم و قرائن و حتى بیان و سخن ما احساس ما را فهم و درك كند. پس چنان نیست كه ما نتوانیم احساسات باطنى خودمان را به دیگران منتقل كنیم و در نتیجه، الفاظ و كلمات نارسا و ناتوان از حكایت از مقصود درونى و احساسات نهانى ما باشند.
همچنین قبول داریم كه از راه‌هاى متعارف و تجربى و با شناخت‌هاى عادى نمى‌توان به كُنه حقایق ماوراى طبیعى، مثل ماهیت ملك و فرشته، آگاه شد و شناخت جامع و كاملى از آنها كسب كرد. براى شناخت آن حقایق راه‌هاى ویژه‌اى وجود دارد كه از دسترس افراد عادى خارج است و تنها افراد مى‌توانند از طریق تهذیب نفس و سیر و سلوك اخلاقى و عرفانى حقیقت برخى از آن موجودات را درك كنند. امّا عدم درك پاره‌اى از حقایقى كه در قرآن آمده، دلیل نمى‌شود كه هرچه در قرآن آمده از این قبیل است و هرچه در قرآن هست براى ما قابل فهم نیست و الفاظ و كلمات حقیقى و واقعیتى را به ما نمى‌نمایانند و هر كسى با ذهنیّت‌هاى خود باید آن كلمات را تأویل و تفسیر كند.
تازه همان حقایق ماوراء طبیعى مثل ملك و فرشته، گرچه معرفت كامل آنها براى ما حاصل نمى‌گردد و ابزارهاى عادى و شناخت‌هاى بشرى نمى‌توانند آن حقایق را براى ما آشكار سازند، امّا اوصاف و ویژگى‌ها و مفاهیمى كه از آنها در قرآن آمده، تا حدّى راه معرفت آنها را براى ما هموار مى‌سازد.
( صفحه 341)