تربیت
Tarbiat.Org

پاسخ استاد به جوانان پرسش گر
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نظر اسلام درباره نگرش ارگانیكى به جامعه

پرسش:
نگرش ارگانیكى به جامعه یعنى چه؟ نظر اسلام درباره این نگرش چیست؟
پاسخ: در نظریه ارگانیكى جامعه از یك تشبیه استفاده شده است. یعنى اندیشمندان جامعه را به پیكر انسان تشبیه كرده‌اند و گفته‌اند: همان‌طور كه بدن انسان از اجزاء، اندام‌هاى گوناگون و سلول‌هاى فراوان تشكیل شده است،. جامعه نیز از نهادها و مؤسسات گوناگون بوجود مى‌آید كه هر كدام داراى قسمت‌هاى متعددى مى‌باشد و هر بخشى از عده‌اى افراد تشكیل شده كه هر فرد حكم یك سلول را در بدن انسان دارد و در حقیقت ارگان‌ها و نهادهاى جامعه مانند سیستم‌ها و دستگاه‌هاى بدن انسان هستند كه هر كدام از این دستگاه‌ها بخشى از فعالیت‌ها و وظایف بدن را بر عهده دارند.
نظریه ارگانیكى جامعه هم مانند معمول كارها و فعالیت‌هاى علمى و عملى دچار افراط و تفریط شده است و از حد اعتدال خارج گشته است. طبق نگرش افراطى این نظریه، گفته مى‌شود: همان‌طور كه بدن انسان از اندام‌هاى متفاوتى تشكیل مى‌شود كه بر حسب تكوین و ساختار طبیعى باهم متفاوتند و هر كدام فقط مى‌تواند وظیفه خاصى را عهده‌دار شود اعضاى جامعه هم در اصل تكوین باهم متفاوتند. مثلا همان طور كه مى‌دانید سلولهاى سازنده بدن انسان از تقسیم یك سلول واحد به وجود مى‌آیند اما در سیر طبیعى خود به اشكال و كیفیت‌هاى متفاوتى در مى‌آیند كه متناسب با وظایفشان است مثلا بعضى از سلول‌ها بسیار ظریف و لطیف و بعضى بسیار سخت و محكم مى‌شوند تا اندام‌هایى چون مغز و چشم یا اندام‌هایى چون استخوان شكل بگیرند. در این فرآیند هیچ سلول مغزى وارد محدوده استخوان‌سازى نمى‌شود و همینطور بالعكس بلكه هر سلولى بر حسب وظیفه و ساختار طبیعى خود در محل خاصى قرار مى‌گیرد.
بر اساس این نگرش افراطى گفته مى‌شود: انسانها هم در جامعه مانند سلول هستند و از لحاظ ساختار طبیعى با هم متفاوتند و هر كدام وظیفه خاصى دارند و نباید از آن وظیفه
( صفحه 190)
خارج شوند و این طور نیست كه هر كسى بتواند هر كارى را انجام دهد‌؛ مثلا نژاد سیاه براى كارهاى بدنى سنگین آفریده شده‌اند و نژاد سفید یا نژاد زرد براى كارهاى فكرى. آنها تصور كرده‌اند كه اختلاف رنگها، نژادها و خون انسانها باعث مى‌شود كه هر دسته از انسانها وظیفه خاصى داشته باشند و نتوانند در محدوده‌اى غیر از آن كارى انجام دهند.
این تشبیه و مقایسه افراطى است و نه علم و فلسفه و نه دین این نظریه را تأیید نمى‌كنند.
از دیدگاه اسلامى، همه انسانها از لحاظ ساختار بدنى و روحى قابلیت دارند كه كارهاى متفاوتى را در جامعه عهده‌دار شوند. البته استعدادها و قابلیت‌ها تفاوت دارند و در یك سطح نیستند، اما چنان نیست كه بین دو نژاد مرزى كشیده شده باشد كه هیچ كدام نتوانند از این مرز عبور كنند. سیاه پوست نتواند كار سفید پوست را انجام بدهد، یا سفید پوست نتواند كار سیاه پوست را انجام بدهد.
از دیدگاه اسلامى، گرچه شباهت‌هایى بین جامعه و پیكره انسان وجود دارد كه براى تبیین موقعیت‌هاى گروهها و افراد مى‌توان از تشبیه آن دو استفاده كرد، اما تشبیه جامعه به اعضاى بدن كه ساختارهاى طبیعى متفاوتى دارند، براى استنتاج تفاوت‌هاى طبیعتى و ساختارى افراد جامعه با یكدیگر صحیح نیست.
در بین جامعه‌شناسان جدید هم كسانى هستند كه مى‌گویند جامعه یك ارگانیزم است و قشرها و گروه‌هاى مختلف جامعه عیناً ارگان‌هاى یك پیكر را تشكیل مى‌دهند و رابطه‌اى طبیعى، مثل رابطه‌اى كه اندام‌هاى بدن با یكدیگر دارند، افراد را به هم پیوند مى‌دهد. به نظر مى‌رسد كه این هم یك نظریّه افراطى است كه اثبات آن بسیار كار مشكلى است‌؛ رابطه‌اى كه به عنوان نمونه، سلولهاى چشم باهم دارند كه عضو واحدى را تشكیل مى‌دهند كه از مشخصات و خصوصیات ویژه‌اى برخوردار است و با هماهنگى و همكارى طبیعى با سایر اعضاء بدن، پیكر واحدى را تشكیل مى‌دهد.
تشبیه معقول جامعه به بدن انسان كه استفاده‌هاى زیادى مى‌توان از آن داشت ریشه در روایتى دارد كه از رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) و همچنین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است در روایت امام صادق(علیه السلام) چنین است: «المؤمنونَ فِى تَبارِّهِمْ وَ تراحُمِهِمْ و تَعاطُفهِم كَمَثَلِ الْجَسَدِ. اِذا اشْتَكى تَداعى لَهُ سایِرُهُ بِالسَّهَرِ و الحُمىّ» مؤمنان در نیكى كردن به یكدیگر و همدردى و
( صفحه 191)
مهرورزى مانند یك پیكرند كه وقتى (عضوى از) آن به درد مى‌آید بقیه اعضا با بى‌خوابى در شب و تب آن را همراهى مى‌كنند. البته چنانكه مى‌نگرید حضرت جامعه اسلامى و مومنان را به مثابه یك پیكر معرفى مى‌كند و سعدى هم این تشبیه را در مورد جامعه انسانى بیان كرده است كه
بنى آدم اعضاى یكدیگرند كه در آفرینش زیك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
دقت كنید كه كار تشبیه این است كه یك جهت را كه بین دو موجود مشترك است و در یكى برجسته‌تر و شناخته شده‌تر است در دیگرى هم برجسته كنیم مثلا اگر مى‌گوئیم فلان فرد شجاع مثل شیر است، منظور ما این است كه صفت شجاعت او را برجسته كنیم، نه اینكه چون شیر یال دارد و با دست و پا راه مى‌رود، او نیز یال دارد و با دست و پا راه مى‌رود.!.
( صفحه 192)