همانطور كه گذشت اگر از منادیان آزادى سؤال شود كه آیا اجازه مىدهید اسرار شخصى شما را افشا كنند و در روزنامهها بنویسند؟ خواهند گفت خیر، كسى حق چنین كارى را ندارد. حال مىپرسیم چطور شما حق دارید اسرار یك ملت را افشا كنید؟ چطور از نظر شما افشاى اسرار یك فرد جایز نیست، امّا افشاى اسرار یك ملّت جایز است! یا همانطور كه شما بىاحترامى به شخص خودتان را تحمل نمىكنید و اجازه نمىدهید كسى به حریم ناموس و اسرار خانوادگى شما تجاوز كند، چطور به خود اجازه مىدهید كه به مقدّسات یك جامعه شصت و چند میلیونى كه صدها هزار شهید براى پاسدارى از آنها داده است، توهین كنید؟ آیا به نظر شما هیچ منعى نباید وجود داشته باشد؟ آیا به بهانه وجود آزادى، نباید هیچ حد و مرز قانونى وجود داشته باشد؟ مگر آزادى مطلق است؟ چه مغالطهاى از این بالاتر كه شكستن حریم یك فرد جایز نیست، امّا شكستن حریم یك ملّت شصت و چند میلیونى، بلكه یك جامعه بیش از یك میلیاردى مسلمان جایز است؟ این چه منطقى است؟ آیا به صِرف این كه در اعلامیه جهانى حقوق بشر آمده كه مطبوعات یا بیان آزاد است، تجاوز به حریم مقدّسات نیز آزاد مىشود؟!
پس مفاهیمى از قبیل آزادى، دموكراسى، توسعه سیاسى، جامعه مدنى، فرهنگ و تمدن مفاهیمى هستند لغزنده و قابل تفسیرهاى گوناگون كه دعوا كردن بر سر اینها به هیچ وجه عقلایى نیست. بگویید چه چیزى مىخواهید، تا بگوییم با اسلام مىسازد یا نمىسازد.
( صفحه 65)