تربیت
Tarbiat.Org

پاسخ استاد به جوانان پرسش گر
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

اسلام و اصول و معرفت‌هاى ثابت

همان گونه كه گذشت ادعاى معتبر بودن قرائت‌هاى گوناگون از اسلام، مبتنى بر این بود كه ما گزاره و فهم ثابتى از اسلام نداریم و همه اصول آن قابل تغییر و تفسیرهاى مختلف است.
( صفحه 310)
در پاسخ این ادّعا باید گفت: هر مجموعه از افكار و عقاید داراى اجزاى ثابت و «قدر متقیّن» ى است كه اصطلاحاً به آنها ضروریّات گفته مى‌شود و هر كس آشنا به آن مجموعه باشد، خواه آن را قبول داشته باشد و یا قبول نداشته باشد، مى‌داند كه آن مجموعه شامل آن اعضا مى‌شود. به عبارت دیگر، هر مجموعه‌اى گر چه ممكن است صدها عضو به آن افزوده یا از آن كسر شود، اما باید محورى داشته باشد تا وجه تمایز آن مجموعه از دیگر مجموعه‌ها گردد، بر این اساس، اگر كسى دین را به عنوان یك مجموعه پذیرفت ، باید بپذیرد كه این مجموعه داراى اعضاى ثابت، قطعى و همیشگى است تا از سایر مجموعه‌ها باز شناخته شودو گرنه به چه ملاكى و به دلیل وجود كدام وجه تمایز مى‌توان مجموعه‌اى را اسلام، مجموعه‌اى را مسیحیّت و مجموعه‌اى را بت‌پرستى نامید؟ زیرا هیچ یك از این سه، اعضاى ثابتى ندارند تا وجه تمایز یكى از دیگرى شود و مثلا مجموعه مشخّصى به نام اسلام به وجود بیاید!
حال در این صورت از چه چیزى مى‌خواهیم دفاع كنیم؟ چگونه افراد را به اسلام دعوت كنیم امّا شیوه و طریقه مسلمان شدن را به آنها یاد ندهیم و به آنها بگوییم اسلام را به هر شكلى و نحوى كه درك كردید بدان عمل كنید و بر اساس فهم و درك خود از اسلام عمل كنید اگر به این نتیجه رسیدید كه باید نماز بخوانید، بخوانید و اگر به این نتیجه رسیدید كه نخوانید، نخوانید‌؛ شما مختارید كه بر اساس فهم خود عمل كنید! این نوع درك از اسلام چه فرقى با درك از مسیحیّت و یا هر آیین دیگرى دارد؟ دیگر چرا افراد را به اسلام دعوت كنیم؟ اگر قرار است هركسى به فهم خود از اسلام عمل كند و هیچ اصل و محور ثابت و مشخصّى وجود نداشته باشد، ما فقط در لفظ، افراد را به اسلام دعوت مى‌كنیم. بر اساس این نگرش، تفاوت نمى‌كند كه ما مردم را به اسلام دعوت كنیم یا به مسیحیّت و یا اساساً به بى‌دینى دعوت كنیم!
بنابراین، اگر كسى اسلام را پذیرفت، باید یك دسته عناصر ثابت را به عنوان اعضاى ثابت آن مجموعه بپذیرد. البتّه ممكن است یك مجموعه اعضاى مشكوك و محتمل نیز داشته باشد، یا مجموعه بازى باشد كه اعضایى به آن اضافه و یا از آن كاسته شود، امّا معنا ندارد كه یك مجموعه هیچ عضو ثابتى نداشته باشد و در عین حال به عنوان یك مجموعه مشخص باقى بماند.
( صفحه 311)
دوست و دشمن عناصر محورى و اساسى اسلام را مى‌شناسند. بجز توحید، نبوّت و معاد، اسلام امور اساسى دیگرى نیز دارد كه براى همه حتّى منكران خدا شناخته شده‌اند. به عنوان نمونه، نماز و حج جزو عناصر اصلى اسلام شناخته مى‌شوند. همه مردم دنیا مى‌دانند كه مسلمانان در ایام مخصوصى حج به جا مى‌آورند، حال آیا مى‌شود كسى بگوید اسلامى كه من مى‌شناسم حج ندارد؟ یا نماز ندارد و قرائت من این است كه نماز خواندن در اسلام لازم نیست؟