پرسش:
نظریه «نسبیت معرفت دینى» یا «قبض و بسط شریعت» را به اختصار توضیح دهید.
پاسخ: از جمله گونههاى نسبىگرایى، گرایش به «نسبیت معرفت دینى» است: برخى مىگویند ما نیز قبول داریم كه دین ثابت و مطلق است و ارزشهاى دینى نیز تابع مصالح و مفاسد واقعى و نفس الأمرى و ثابت هستند و واقعیت دین را مطلق و ثابت مىدانیم. اما ما به دین واقعى و مطلق دسترسى نداریم و چیزى كه در دسترس و در اختیار ماست معرفت و شناخت ما از دین است و آنچه را ما به عنوان دین به دیگران ارائه مىدهیم، در واقع شناخت و برداشتى است كه ما از دین داریم و ممكن است دیگران شناخت و برداشت دیگرى از دین داشته باشند. بنابراین، معتقدیم كه كسى نباید شناخت و برداشت دینى خود را مطلق بداند و فكر خود را بر دیگران تحمیل كند.
مروّجان این نگرش در كشور ما كه عنوان «قبض و بسط شریعت» را براى آن برگزیدهاند، تقریباً دو دهه است كه هر روزه در سطح فزایندهتر و گستردهترى در روزنامهها و مجلّات به رواج دیدگاه خود مىپردازند و بر اساس آن چنین وانمود مىكنند كه شناخت همه مردم نسبت به دین یكسان نیست: ممكن است كسى بر اساس اعتقاد خود بگوید: نماز صبح دو ركعت است و دیگرى نیز بر اساس اعتقاد و شناخت خود از دین بگوید: نماز صبح سه ركعت است؛ و در عین حال هر دو معتبر و مقبول باشد! و طبق این گرایش ما وقتى خودمان معتقدیم كه نماز صبح دو ركعت است حق نداریم از دیگران نیز بخواهیم كه دو ركعت بخوانند. بر اساس شناخت و قرائت ما از دین نماز صبح دو ركعت است، ممكن است برداشت دیگرى از دین این باشد كه نماز صبح سه ركعت است. آن هم شناخت و قرائتى از دین است و تفاوتى بین قرائتها از جنبه ارزشگذارى وجود ندارد و قرائت هر كس براى خودش محترم است و هیچ كس حق ندارد قرائت
( صفحه 325)
خود از دین را مطلق كند و از دیگران بخواهد همانگونه كه او دین را مىشناسد و فهم مىكند، آنها نیز فهم و درك كنند. گرچه بین دو قرائت تضاد و یا تناقض وجود داشته باشد. چون معرفتها و شناختها قبض و بسط دارند و فراخ و وسیع یا محدود و تنگ مىگردند، تا آنجا كه ممكن است یكى از قرائتها و شناختها در یك طرف باشد و قرائت دیگرى در طرف نقیض قرائت اوّل قرار گیرد. مثلا : یك قرائت از اسلام این باشد كه «خدا یكى است» و یك قرائت دیگر هم این باشد كه «خدا یكى نیست» بلكه دوتا، سه تا و یا هزارتاست!
ممكن است امروز كسى یك گزاره دینى را اثبات كند و فردا دیگرى همان گزاره دینى را نفى كند، منشأ این تفاوتها این است كه دین واقعى در اختیار ما نیست و آنچه در اختیار ماست، معرفت ما از دین است و این معرفتها و قرائتها نیز قابل تغییر هستند و نسبت به افراد نیز مختلف و متفاوت مىگردند.
( صفحه 326)