تربیت
Tarbiat.Org

پاسخ استاد به جوانان پرسش گر
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

عوامل اقتدار حكومت

پرسش:
قدرت و اقتدار حكومت از چه عواملى ناشى مى‌شود؟
پاسخ: وظیفه اصلى مجریان هر نظام اجراى قانون است كه دو ویژگى را مى‌طلبد اول: شناخت قانون، دوم: قدرت و توانایى اجراى آن. اما اینكه قدرت چیست باید گفت كه در حكومتهاى ساده و جوامع ابتدایى عمدتاً قدرت شامل قدرت فیزیكى و بدنى بوده و شخص حاكم به صرف داشتن قدرت فیزیكى توانایى اجراى قوانین و جلوگیرى از تخلّفات و تنبیه متخلّف را داشته است اما پس از آنكه شرایط اجتماعى بشر پیچیده‌تر شد و رشد و تكامل اجتماعى بیشتر فراهم گشت و حكومتها هم از حالت ساده به شكل پیچیده‌ترى تغییر شكل داد قدرت بدنى شخصى هم جاى خود را به قدرت ارگان بخشید به این معنى كه یك حكومت باید ارگانى مثل لشكر و نیروى نظامى قوى ایجاد كند كه متشكل از مردان قوى باشند تا ضامن اجراى قوانین باشد.
با پیشرفت علمْ قدرت از حالت فیزیكى به حالت علمى ـ صنعتى تبدیل شد یعنى یك حكومت قدرتمند حكومتى است كه داراى قدرت علمى ـ صنعتى باشد تا با استفاده از توان فیزیكى و صنعتى و تكنولوژیكى و بخصوص نظامى خود بتواند جلوى تخلفات را بگیرد و اگر كسانى شورش كردند و قصد دست‌اندازى به اموال مردم و به خطر انداختن جان آنها، و یا قصد از بین بردن حكومت را داشتند جلوى آنها را بگیرد.
اما در جوامع و حكومتهاى پیشرفته فعلى قدرت و اقتدار حكومت منحصر به این موارد نیست بلكه در كنار این موارد و در درجه اول، قدرت حكومت ناشى از نفوذ اجتماعى و مقبولیت مردمى آن است زیرا امروزه همه خواسته‌ها و برنامه‌ها را نمى‌توان بازور و قوه قهریه بر جامعه تحمیل كرد و اصل این است كه مردم با رضایت و رغبت مقرّرات را بپذیرند و به اجراى آن گردن نهند. پس متصدى اجراى این قوانین كه در رأس این امور قرار دارد باید مورد پذیرش مردم باشد وگرنه در دراز مدّت تنها با استفاده از
( صفحه 252)
زور و قدرت فیزیكى كارى از پیش نمى‌رود. پس مجرى براى جلوگیرى از بروز اختلال در امر مدیریت و از بین رفتن و تقویت مصالح اجتماعى باید داراى اقتدار و مقبولیّت اجتماعى نیز باشد كه در فلسفه سیاست به صورتهاى مختلفى مطرح مى‌شود و معمولا به مشروعیت اجتماعى و مقبولیّت عمومى معروف است. براى دست یافتن به حفظ چنین قدرتى باید روش صحیحى را براى اجراى قانون در پیش بگیرد تا مردم اعتبار قانونى برایش قائل باشند.
پس سه نوع اقتدار داریم. اوّل و دوّم در همه جوامع شناخته شده است كه البته در نحوهِ اعمال آن اختلافهایى در مكاتب مختلف و انواع حكومتها وجود دارد اما آنچه بیشتر براى ما اهمیّت دارد نوع سوم اقتدار است كه مورد اهتمام اسلام و پیشوایان اسلامى نیز هست.
( صفحه 253)