پرسش:
آیا نظریه اسلام در باب سیاست و حكومت یك نظریه ابتكارى و به اصطلاح تأسیسى است یا یك نظریه امضایى و تاییدى؟
پاسخ: در توضیح سؤال باید گفت: نظریه تأسیسى یا ابتكارى در اسلام نظریهاى است كه ابتكار خود اسلام است و از طرف خداوند نازل شده است و مثل سایر احكام تعبدى «نازل من عندالله» است. در مقابل نظریه تأسیسى، نظریه امضایى است؛ یعنى در بسیارى از مسائل، عقلا سیره و رفتارى دارند كه آن رفتار به امضاء اسلام رسیده است، اصطلاحاً به پذیرش رفتار عقلا از سوى اسلام «امضاى روش عقلا» گفته مىشود. مثلا مردم قبل از اسلام معاملاتى را انجام مىدادند كه از ناحیه اسلام چگونگى و روش معامله مشخص نشده بود، بلكه روشهاى معمول كه عقلا براى خود انجام مىدهند، مرسوم بود. با پیدایش اسلام روش جدیدى براى معامله بیان نشد بلكه اسلام معمول معاملاتى را كه در بین مردم رایج بود امضا كرد مگر موارد خاصى كه با اسلام منافات داشت مثل معامله ربوى.
اما سؤال این است كه آیا مسأله حكومت و سیاست هم از این قبیل است؛ یعنى یك نظریه امضایى است؟ یا اسلام مستقلا نظریهاى را مطرح كرده و هیچ نظر دیگرى را امضا نكرده است؟ اسلام در باب سیاست و حكومت و مجموعه اصول و شیوههاى كاربردى سیاسى و اجتماعى، نقش ابتكارى و تأسیسى دارد نه اینكه صرفاً به امضا و قبول نظرات و آراء عقلا دست زده است. بنابراین، چون اسلام در این باب نظریه مستقل و تأسیسى دارد، حكومت اسلامى باید بر اساس این نظریه تشكیل شود نه به شكل حكومتهاى موجود دیگر.
البته تأسیسى بودن نظریّه اسلام راجع به سیاست و حكومت بدان معنا نیست كه این دین سترگ تنها یك شكل خاصى از حكومت را براى تمام زمانها و جوامع پیشنهاد كرده
( صفحه 32)
است، بلكه مقصود آن است كه اسلام مجموعهاى از اصول، معیارها و شاخصهها را تعیین كرده است كه در تمام زمانها و جوامع رعایت آنها براى حكومت الزامى است و عدم توجّه به این مجموعه قوانین و ملاكها حكومت را نامشروع و غیر قابل پذیرش خواهد كرد؛ و چنان نیست كه هر شكلى از حكومت كه در دنیا رایج است مورد پذیرش اسلام قرار گیرد.
( صفحه 33)