پرسش:
دلیل همگرایى برخى روشنفكران مسلمان با نظام لیبرالى چیست؟
پاسخ: اسلام بر پایه خدامحورى، اصالت دین و طرفدارى از حق و عدل، به دنبال هدایت جامعه به سوى مصالح مادّى و معنوى است و در نقطه مقابل، فرهنگ غرب با حذف خدا و دین از فكر و زندگى انسانها و محور دانستن انسان براى همه ارزشها به اصالت آزادى و انجام دلخواه تن داده است و تنها، زمینه تحقق هوسها و خواستههاى این انسان مادّى و خود محور را جستجو مىكند(160) ولى از دیدگاه اسلامى حفظ مصالح معنوى كه در سایه حاكمیت دین تحقق پیدا مىكند، از اهداف اصلى و اوّلیه مىباشد و با وجود این اختلاف بنیادى و اساسى كه در اهداف حكومتى آنها هست نمىتوان در روش و وظایف حكومت اسلامى تابع غرب شد. زیرا نظام لیبرالى غرب شكلى از حكومت است كه با هدف آن فرهنگ هماهنگ است؛ و این هدف یك حكومت است كه ساختار، شرائط، وظائف و اختیارات آن را تبیین، و سپس شكل حكومت را تعیین مىكند.
لذا این شكل از حكومت با هدف اسلام از حكومت همخوانى ندارد و با پذیرش اسلام و آگاهى از اصول و اهداف آن نمىتوان نظام مبتنى بر لیبرالیزم را پذیرفت.
با این همه كسانى وجود دارند كه گر چه مغرض نیستند و اصل اسلام را پذیرفتهاند ولى هنگام عمل در مسائل سیاسى و اجتماعى تابع غرب مىشوند و گرایش به نظام لیبرالى پیدا مىكنند و مىگویند دنیا، با این رویه اداره مىشود و ما نمىتوانیم خلاف آن عمل كنیم. این عدّه را مىتوان به دو گروه تقسیم كرد: یك دسته كسانى هستند كه اصولا دین را از سیاست جدا مىدانند و مسائل زندگى اجتماعى را مرتبط به دین نمىدانند كه
( صفحه 278)
به نوعى مجذوب و تسلیم فرهنگ غرب شده و واقعیت دین را از دست دادهاند. گروه دیگر علاوه بر قبول اسلام به وجود احكام سیاسى و اجتماعى در اسلام هم معتقدند ولى بىبهره از التقاط و تأثیرات ناخودآگاه فرهنگ غربى نمىباشند و برخى روش و نظراتى را اعمال و بیان مىكنند كه سازگار با اسلام نیست و بعضاً به نام اسلام هم جلوه مىدهند.
متأسفانه در جامعه اسلامى، ما به خصوص در نیمقرن اخیر تفكرات التقاطى فراوان پدید آمده است. افراد مسلمانند ولى بدون تخصص لازم در برخورد با مسائل مختلف، بدون اینكه بدانند با پایههاى دینى و معتقدات اسلامى آنها سازگار است یا نه هر نظریهاى در باب علوم مختلف انسانى را به دلخواه مىپذیرند و ضمیمه دین مىنمایند و در مجموع به تفكرى التقاطى مبتلا مىگردند.
اهل تحقیق مجموعه نظرات عرضه شده را بررسى مىكنند و نقاط امتیاز و اختلاف را آشكار مىنمایند و آنچه كه با باورهایشان سازگار نیست نمىپذیرند و در صورت عدم تخصص در یك رشته به كارشناس فن مربوطه رجوع مىنمایند. ولى در سطوح پایینتر، افراد بدون توجه و دقت همه مجموعه را مىپذیرند و توجّه به عدم سازگارى آنها با عقائد اساسىشان ندارند و نقاط اختلاف برایشان مبهم مىماند. اساساً در طول تاریخ همین اختلاطها و التقاطها و ابهامها منشاء مفاسد بسیارى براى جامعه اسلامى گردیده است.
بنابراین نكته اصلى گرایش برخى روشنفكران به برخى دستاوردهاى فرهنگ غرب نظیر لیبرالیزم با وجود بىغرضى و اعتقاد به اسلام، عدم آشنایى و اطلاع كامل آنها از دین و مسائل اساسى آن مىباشد كه بدین ترتیب یا اسلام را از صحنه اجتماع به در مىكنند و یا نظرات و آرائى را مطرح مىكنند كه با اصول و محورهاى اصلى دین ناسازگار است.
به جوانان عزیزى كه درصددند اعتقادات علمى پیدا كنند و اهل فكر روشن باشند و اهل تقلید نباشند، توصیه مىشود ابتدا مسائل اساسى بنیانهاى فكرى و اعتقادى خود را حل كنند و اگر به حقانیت قرآن معتقدند و اسلام را پذیرفتهاند از جنبه تئوریك و نظرى دیدگاه اسلام را آنگونه كه هست بشناسند و ببینند آیا آنچه را كه در غرب اعمال مىشود قبول دارد یا نه؟ و اگر در مقام عمل هم نتوانستند دستورالعمل اسلام را پیاده كنند لااقل بدانند كه اسلام هر منش و روشى را نمىپذیرد و روش غیراسلامى خودشان را به نام اسلام جلوه ندهند.
( صفحه 279)