تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

توحید؛ اولین شرط ارتباط با امام معصوم

به طور کلی دو نگاه به حضرت صاحب الأمر(عج) داریم. یک نگاه این است که به حضرت ارادت داریم و معتقد به وجود آن حضرت هستیم ولی به جنبه‌ی فردی حضرت نظر می‌کنیم و تقاضایمان از ظهور حضرت، تقاضای ظهور یک شخص است. این عقیده، عقیده‌ی پاک و ارزشمندی است ولی این نگاه با نگاهی که امام را یک حقیقتِ وجودی می‌بیند که در همه‌ی عالم حاضر است و باید در ذیل نورِ وجود او قرار گرفت، فرق می‌کند. نگاهی که به انقلاب اسلامی می‌شود و آن را هدیه‌ای از حضرت می‌داند که در نهایت باید به آن حضرت برگردد، نگاهی است که نظر به مقام وجودی حضرت دارد و در این نگاه جایگاه امام خمینی(ره) در ذیل حضرت مهدی(عج) است تا حضرت امام(ره) انقلاب اسلامی را به عنوان تفصیلِ نور حضرت مهدی(عج) به صحنه آورد.
در نگاه وجودی، معتقد می‌شویم باطن حضرت مهدی‌(عج) - به عنوان واسطه‌ی فیض- یك حقیقت است که مظهر آن حقیقتِ وجودی، شخص حضرت صاحب الأمر(عج) می‌باشند و شخصیت امام خمینی(ره) پرتوی از مقام نوری حضرت مهدی(عج) است.
این‌که انسان متوجه حقیقت نوری ائمه(ع) باشد یک عقیده‌ی بزرگی است، در آن صورت وقتی روبه‌روی امیرالمؤمنین(ع) ایستادید، روبه‌روی انسانی ایستاده‌اید که مظهر اسم اعظم الهی است و تمام عالم در قبضه‌ی مقام نوری اوست. اباذر و سلمان از این منظر امیرالمؤمنین(ع) را می‌دیدند و این نوع نظر به امام خیلی فرق می‌کند با نگاهی که ابن عباس به حضرت علی(ع) دارد. اباذر و سلمان و شیعیانی مثل آن‌ها، براساس آن نگاه تلاش داشتند با ارتباط و اطاعت و ارادت به حضرت، در ذیل حقیقت نوری وجود مبارک آن حضرت قرار گیرند. آری آینه‌ی تمام‌نمای آن حقیقت همین فرزند ابی طالب است و او از طریق حرکات و گفتار، توجه ما را به آن حقیقت منتقل می‌کند.
مقابل حقیقت یا وجود، ماهیت قرار دارد كه حدّ وجود است کسی که تا این اندازه نظر و قلب خود را تربیت نکرده باشد که از کثرت به وحدت منتقل شود نمی‌تواند با بُعد وجودی یا ملکوتی خود در ذیل نور امام معصوم قرار گیرد. اولین شرط ارتباط با امام آن است که انسان به توحید وارد شده باشد، حالا آن درجه‌ی توحیدی عالی پیش‌کش، لااقل به دروازه‌ی توحید رسیده باشد که به کثرت‌ها و ماهیات اصالت ندهد. حضرت امام خمینی(ره) در رابطه با سیر قلبی و عبور از کثرت به سوی وحدت و رسیدن به توحید، توصیه می‌فرمایند:
«برای سالك الی اللَّه، كه از ظاهر به باطن سیر می‏كند و از علن به سرّ ترقّی می‏نماید، باید این توجّه صوری را به مركز بركات ارضیّه، و ترك جهات متشتّته‌ی متفرّقه را وسیله‌ی حالات قلبیّه قرار دهد و به صورت بی‏معنی قناعت نكند؛ ودل را، كه مركز توجّه حضرت حقّ است، از جهات متشتّته‌ی متفرقه، كه بت‌های حقیقی است، منصرف كرده متوجّه قبله‌ی حقیقت، كه اصل اصول بركات سموات و ارض است، نماید؛ و راه و رسم غیر و غیریّت را از بین بردارد تا به سرّ «وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذی فَطَرَ السَّمواتِ وَ الارْض» تا اندازه‏ای برسد؛ و از تجلیات و بوارق عالم غیب اسمائی در قلبش نمونه‏ای حاصل آید و جهات متشتّته و كثرات متفرّقه با بارقه‌ی الهیّه سوخته شود، و حق تعالی از او دستگیری فرماید.»(277)
عمده آن است که انسان برای رسیدن به جاده‌ی توحید متوجه باشد کثرت‌ها را اصالت ندهد و یا به زبان مکتب صدرایی تلاش کند به جنبه‌ی وجودی ماهیات بنگرد.