تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

از کجا آغاز کنیم

در ابتدای جلسه‌ی اول عرض شد برای این که بتوانیم درست فکر کنیم باید مبادی درستی داشته باشیم و روشن شد در حال حاضر حضرت امام‌خمینی(ره) می‌توانند برای مردم ما مبادی قابل پذیرشی باشند و از آن‌جایی که کلیه‌ی مباحث مطرح شده توسط اینجانب با نظر به شخصیت علمی و عرفانی حضرت امام(ره) بوده، تصور خودم آن است که همه‌ی مباحث در دستگاهی منسجم گنجانده می‌شود و از آن‌جایی که گرایش به حضرت امام چیزی نیست که با کتاب و درس به‌دست ‌آید و به خودی خود یک روحی است که خداوند در انسان‌های این عصر قرار داده، تمام مباحث تذکری است در چنین افقی. حقیقتاً بنده نمی‌توانم بیرون از این افق سخن بگویم و یا چیزی بنویسم، به همین جهت نمی‌توانم هر سخنی را - هرچند سخن خوبی باشد- بگویم و یا در مورد هر موضوعی قلم بزنم. تنها به موضوعی می‌توانم نظر کنم که در راستای رجوع به حضرت امام(ره) باشد و متذکر آن رجوع گردد. به بنده پیشنهادهایی می‌شود که مثلاً در موضوعی سخن بگویم، حقیقت این است که اگر نتوانم در آن موضوع نظرها را به حضرت روح‌الله(ره) معطوف دارم - بدون آن‌که تعارف کنم- نمی‌توانم آن پیشنهاد را بپذیرم. در اختیار خودم نیست که برای عزیزان یک موضوع دینی پیدا کنم و در جهت تبیین آن موضوع سخنرانی کنم، باید حضرت روح الله(ره) را در جلوی خود ببینم تا در راستای رجوع به او حرف بزنم و یا چیزی بنویسم.(438) تصور خودم از خودم این است، حال این به عهده‌ی شماست که تصدیق کنید یا نفی نمائید. به عنوان مثال مباحثی مثل «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و «اسماء حسنا؛ دریچه‌های نظر به حق» کمک می‌کنند تا تصور صحیحی از حضور حضرت حق در هستی داشته باشیم، چیزی که حضرت امام بر آن تأکید فراوانی داشتند که باید حجاب‌هایی که تصور ما را از رجوع به حضرت حق مختل می‌کند بشناسیم و از آن نجات یابیم.
شاید تعجب کنید چرا در این سلسله مباحث هر کلمه‌ای که خواسته‌ام بگویم یک بحث راجع به «وجود» به میان آورده‌ام، همان‌طور که می‌دانید: «وجود»، حقیقتی است که در هر صحنه‌ای یک وجهش نمایان می‌شود. وقتی بنا است در رابطه با غرب صحبت شود از آن زاویه‌ای به غرب نظر می‌شود که حجاب غرب کنار رود و «وجود» رخ بنمایاند و ظلمانی‌‌بودن غرب نسبت به درخشش نور «وجود» معلوم شود. نور جمال وجود در مظاهر مختلف، متفاوت است و در هر موطنی جمالی از آن ظاهر می‌شود به جهت تشکیکی‌بودن، از وجهی رخ می‌نمایاند و از وجهی در حجاب می‌رود و باز دوباره به صورتی دیگر رخ می‌نمایاند. این است که ما باید همواره بتوانیم در ابتدای هر موضوعی نظر به «وجود» داشته باشیم و با توجه به آن چهره و آن جلوه‌ای که در آن موضوع دارد، موضوع را بررسی نمائیم.
بحث‌هایی مثل «برهان صدیقین» در جهت اثبات وجود و بحث‌هایی مثل «آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در جهت نفی مفهومِ «وجود» و رجوع به اسماء الهی با جنبه‌ی قلبی تدوین شده است. با نظر به «وجود» ساحتی از استعدادِ ما به صحنه می‌آید که می‌توانیم «وجود» را در مظاهر اسماء الهی بنگریم و یا اسماء الهی را از جنبه‌ی وجودی به تماشا بنشینیم. چون حقیقتاً وقتی ما بخواهیم در عالم با «وجود» روبه‌رو شویم با ظرف ظهور اسماء الهی که انوار کمالی وجود مطلق هستند روبه‌رو می‌شویم که اعیان مخلوقات‌اند و از آن‌جایی که عالی‌ترین اعیان که مظهر کامل اسماء الهی هستند، اهل البیت(ع)اند، ما در رجوع به وجود مطلق با اهل‌البیت(ع) روبه‌رو می‌شویم. ولی ابتدا جهت چنین رجوعی باید درکی از وجود داشته باشیم که از طریق معرفت حضوری به نفس، چنین درکی حاصل می‌شود و از این جا آغاز می‌کنیم، سپس با نظر به «وجود»، نظر بر اسماء الهی را که معنای کمالی وجود مطلق‌اند در خود احساس می‌کنیم، مثل آن‌که علم و حیات را به علم حضوری در خود احساس می‌کنیم، پس با نظر به جنبه‌ی کمالی وجود، به اسماء الهی مثل علم و حیات نظر می‌کنیم.
مباحث سلوکی و اخلاقی در این مرحله کمک می‌کنند تا ما در رجوعِ به حق - به اعتبار اسماء حسنایش- محجوب به حجاب منیت و انانیت نباشیم، یعنی ما با نظر به این که می‌خواهیم در محضر حق قرار بگیریم از رذائل فاصله می‌گیریم و به فضائل اخلاقی متخلق می‌شویم. اخلاق در حکمت متعالیه صفتی نیست که عارض بر نفس ما بشود، بلکه با فاصله‌گرفتن از پرخوری و پرحرفی و آرزوهای بلند دنیایی، نفس خود را به وحدت الهی نزدیک می‌کنید و موجب شدّیت آن می‌شوید تا در مرتبه‌ی بالاتری از وجود قرار گیرد. به تعبیر ملاصدرا، نفس با اُنس با معارف حقّه و اخلاق فاضله شدید می‌شود، مثل سنگی که طلا می‌گردد نه مثل سنگی که طلا بگیرند. زیرا تا انسان معرفتی صحیح و سجایایی شایسته پیدا نکند رجوعی به حضرت حق نخواهد داشت. همچنان که در مورد رجوع به اهل البیت(ع) عموماً و حضرت مهدی(عج) خصوصاً باید شایستگی عقیدتی و اخلاقی لازم برای انسان حاصل شود.
شایستگی لازم در امر عقیده و اخلاق، موجب می‌شود تا جهت روح از کثرت و ماهیت و اعتباریات به سوی وحدت سیر کند و انسان با رویکرد به وجود، به جنبه‌ی کمالی آن که همان اسماء الهی است نظر ‌کند و اسماء را در آینه‌ی اعیان بنگرد، و به هر چه می‌نگرد نور حق را در آینه‌ی اعیان ببیند، مباحث حب اهل البیت(ع) بر این موضوع تأکید دارد و مباحث حقیقت نوری اهل البیت(ع) تکمیل همین موضوع است. جمع بین حب اهل البیت(ع) و حقیقت نوری را باید بتوانیم با مباحث مهدویت در حضرت مهدی(ع)بنگریم، مباحث «مبانی معرفتی مهدویت» و «جایگاه واسطه‌ی فیض در هستی» و «بصیرت و انتظار فرج» و «عوامل ورود به عالم بقیت اللهی» و «آخرالزمان، شرایط ظهور باطنی‌ترین بُعد هستی» در راستای نظر به مظاهر اسماء الهی در عالی‌ترین اعیان طرح شده است.