تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

کانت و اخلاقی برای مدرنیته

آقای دکتر رضا داوری در رابطه با اخلاقی که کانت پیشنهاد می‌کند می‌گوید:
«وقتی بشر خواست برای تصرف در طبیعت از هر قیدی که خدا تعیین کرده آزاد باشد و خودِ بشر محور تصمیم‌گیری‌ها گردد، باید اخلاقی هم به وجود آید که از هر قیدی که خدا تعیین می‌کند آزاد باشد. و خودِ بشر گواهی دهد چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است و جایگاه اخلاق کانتی از این قرار است»(375)
چون کانت می‌گوید: «تو این کار اخلاقی را بکن برای این که فی حدّ ذاته کمال است» ولی اگر به جهت آن‌که خدا گفته است آن کار را انجام دهی دیگر آن کار اخلاقی نیست. جالب است که او می‌گوید باید کار اخلاقی را براساس تکلیفی انجام داد که وجدان تعیین می‌کند و نه براساس میل، ولی معلوم نیست مبنای تکلیفی که وجدان تعیین می‌کند کجا است.(376) چون کانت از وجدانی سخن می‌گوید که هیچ اراده‌ای برای رجوع به خداوند در آن نیست. آیت‌الله مصباح«حفظه‌الله‌« در کتاب‌شان تحت عنوان «فلسفه‌ی اخلاق» روشن می‌کنند که نمی‌توان به چیزی به نام وجدان، بدون نظر به عقل، نظر کرد. عملاً امثال کانت وجدان را طرح کرده‌اند تا عقل را حذف کنند. کانت عقل نظری را انکار می‌کند و می‌گوید: «من عقل را محدود کردم تا جایی برای ایمان بگذارم». باید از او پرسید ایمانی که به عقل رجوع ندارد به کجا رجوع دارد؟ آقای دکتر داوری در ادامه می‌گوید: «کانت هرگونه غرض و غایت بیرونی را از اخلاق طرد کرد تا آن را به انسان اختصاص دهد - نه به خدا- و از این طریق غایتْ ‌بودن انسان را ثابت کند». دین به ما توصیه می‌کند: «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّه»(377) ولی کانت می‌گوید: «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ النَفْس». دقت کنید چگونه کانت هرگونه غرض و غایتِ بیرونی را از اخلاق طرد کرد تا آن را به انسان اختصاص دهد و غایت‌بودن انسان را ثابت کند. کانت می‌گوید نهایت باید به اخلاق برگردیم، اما کدام اخلاق، اخلاقی که ما در نزد خود تشخیص می‌دهیم. در واقع در این حالت نفس امّاره است که بایدها و نبایدها را تعیین می‌کند، این همان قراردادن انسان است به جای خدا و عدم توجه به امر و نهی الهی است.
انقلاب اسلامی برگشت به حکم الهی است تا خداپرستی به بشریت برگردد. با مشاهده‌ی کانت و امثال کانت می‌توانیم نقش شخصیت حضرت امام را بفهمیم که چه گشایشی در تاریخ ما پدید آورد تا انسان‌ها با رجوع به حقیقت در ذیل شخصیت حضرت امام، از جدایی و کینه‌توزی دوران نجات یابند. تا حق معلوم نشود، حق الله معلوم نمی‌گردد تا از طریق حق الله، حق الناس رعایت شود و مگر اخلاق جز رعایت حق است در همه‌ی ابعاد؟ بی‌خود نیست که دکتر فردید می‌گوید: «اخلاق کانت بیش از آن که معروف باشد، منکَر است، حُسن نیت کانت عین سوء نیت است، فلسفه‌ی کانت سرتاسر ناپسند است».(378)
کانت از یک طرف پدر غرب جدید است و سعی می‌کند تمدن غربی را با توصیه‌های اخلاقی خود سر و سامان دهد و از طرف دیگر می‌گوید: «من آشکارا اذعان می‌کنم که این هشدار دیوید هیوم بود که نخستین بار سال‌ها پیش مرا از خواب جزمی مذهبان بیدار کرد»(379) ولی اگر عنایت فرمودید، اخلاقی که او توصیه می‌کند، رجوع به هیچ چیز جز همان حال اخلاقی ندارد و این همان نومینالیسم است با ظاهری آراسته. باید دقت شود که در اندیشه‌ی کانت فقط انسان محور است و در این حال هیچ انسانی نمی‌تواند از امیال خود چشم‌پوشی کند. به همین جهت بعضی می‌گویند اروپای استعمارگر که هیچ چیز جلوی استعمارش را نمی‌گیرد، حاصل اخلاق کانت است.