تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

فلسفه از منظر حضرت امام(ره)

روح غربی مثل یک ماده‌ی مخدر بر روی ذهن‌ها تاثیر گذاشته است و اکثراً آن را احساس نمی‌کنند ولی مطابق آن فکر می‌کنند. عرض کردم وقتی آقای سروش آن روزها می‌گفت: اعتقاد به مهدویت یک باور است، بنده متوجه نشدم با چه مبنایی می‌گوید، بر مبنای خودمان آن را یک سخن ارزشمند می‌دانستم، بعد متوجه شدم در دل این سخن یک تفکر نومینالیستی نهفته است، به این معنا که معتقد است آن باور، یک حال ذهنی خوبی است که می‌توان با آن خوش بود نه این‌که در این اعتقاد، نظر به یک حقیقت خارجی دارد. چون گمان می‌کردیم در دستگاه فکری خودمان سخن می‌گوید. شما وقتی می‌گوئید اعتقاد به خدا یک باور خوب است به این معنا است که باور شما متوجه حقیقتی است در خارج و شما علاوه بر آن که آگاهی به آن حقیقت دارید، توجه قلبی به وجودِ آن را در خود پیدا کرده‌اید. این دستگاه با آن دستگاه خیلی فرق می‌کند. حال ملاحظه کنید چقدر روشنفکران ما و کتاب‌ها و برنامه‌ی تلویزیون و فیلم‌ها بر مبنای همان سوبژکتیویته تنظیم شده است. آیا نباید حق داد به آن‌هایی که می‌گویند تنها آقای خمینی غرب را می‌فهمد؟ همین که حضرت امام اینقدر بر روی ملاصدرا تأکید دارند، نشان می‌دهد ملاصدرایی را می‌فهمند که به کمک اندیشه‌ی او می‌خواهند عبور از سوبژکتیویته را به ملت برگردانند. هایدگر می‌گوید: فلسفه انسان را گرفتار بی‌عملی می‌کند و خود هایدگر نظر به «وجود» دارد. آقای فردید می‌گوید: ای کاش هایدگر زنده بود تا نشانش می‌دادم تمام آنچه را که می‌خواهد با اگزیستانسیالیسم بنمایاند، در امام خمینی هست. در حال حاضر اگر هایدگر با انقلاب اسلامی و شخصیت فلسفی حضرت امام روبه‌رو می‌شد هرگز تأکید نمی‌کرد آن فلسفه‌ای که انسان را گرفتار بی‌عملی می‌کند همان فلسفه‌ای است که حضرت امام بر آن تأکید دارند. هایدگر یک عمر گفته فلسفه انسان را به بی‌عملی می‌کشاند و آقای فردید تحت تأثیر هایدگر می‌گوید ما باید فلسفه‌زدایی کنیم ولی وقتی با امام خمینی(ره) و تأکید ایشان بر روی مکتب صدرا روبه‌رو می‌شود می‌گوید: من باید ملاصدرا را دوباره، بیرون از سوبژکتیویته و اُبژکتیویته بخوانم. امام در آخر عمر به گورباچف نامه می‌نویسند و بر روی مکتب فلسفی ملاصدرا و عرفان محی‌الدین تأکید می‌کنند. بر فلسفه و عرفانی تأکید می‌کنند که به کمک آن فلسفه و عرفان امام خمینی(ره)، به صحنه آمده، یعنی کسی که قهرمانانه در جهت تغییر تاریخِ مدرنیته همت کرده، بدون آن‌که فلسفه‌زدایی بکند. این‌جا است که بنده به دوستان عرض می‌کنم مواظب باشید ما هیدگری نمی‌خواهیم که نگذارد امام(ره) را ببینیم. هایدگر برای عبور از غرب حرف‌هایی دارد که در مکتب امام می‌تواند معنای خوبی داشته باشد، اما عکسش را قبول نداریم که با نگاه هایدگر امام و انقلاب اسلامی نگاه شود. هوشیاری آقای فردید این بود که متوجه نگاه تاریخ‌ساز حضرت امام شد و حتی در نگاه خود به فلسفه‌ی ملاصدرا تجدید نظر کرد. می‌گوید من باید ملاصدرا را خارج از سوبژکتیویته و ابژکتیویته بازخوانی کنم. قبلاً تحت تأثیر هایدگر هر فلسفه‌ای را همراه با بی‌عملی و گرفتاری در سوبژکتیویته می‌دانست و از طریق شخصیت حضرت امام متوجه «وجودی» شد که ما فوق سوبژکتیویته و ابژکتیویته است.