امام حسین(ع) در روز عاشورا در اولین خطبه فرمودند: «أَیُّهَاالنَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی وَلَاتَعْجَلُوا حَتَّی أَعِظَكُمْ بِمَا یَحِقُّ لَكُمْ عَلَیَّ وَ حَتَّی أُعْذِرَ إِلَیْكُمْ فَإِنْ أَعْطَیْتُمُونِی النَّصَفَ كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِی النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْیَكُمْ ثُمَّ لا یَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَیْكُمْ غُمَّةً»(162) ای مردم به سخنان من گوش فرا دهید و عجله نکنید، تا شما را به آنچه بر عهدهی من است متذکر کنم و علت آمدنم به سوی شما را بگویم، اگر دلیل من را پذیرفتید و سخنم را حق دانستید و با من از راه انصاف عمل کردید، چه بهتر و دلیلی بر جنگیدن با من نخواهید داشت، و اگر دلیلم را منطقی ندانستید هرکاری خواستید بکنید، ولی اجازه دهید سخنانم را عرض کنم تا امر بر شما مبهم و پوشیده نماند.
حضرت شروع کردند از تقوا سخنگفتن و اصالتدادن به آخرت و ناپایداری دنیا. شمر خطاب به امام گفت: «ایمانم تباه اگر بدانم که تو چه میگویی».(163) ملاحظه کنید چگونه تمام تلاش امام آن است که باب گفتگویی که بین مسلمانان بسته شده است و آن آزاداندیشی که به حاشیه رفته است را بازگردانند تا در اثر آن، فرهنگ اموی رسوا شود و اتحاد و یگانگی به جامعهی مسلمانان برگردد. هر چند امثال شمر گوش شنوا برای شنیدن سخن حق را از دست داده است ولی اولین تأثیر این سخنان آن بود که سی نفر از لشکریان عمر سعد به لشکر امام پیوستند و اتحاد با امام را تا مرز شهادت دنبال نمودند و این برگشت و یگانگی بعد از واقعهی عاشورا بسیار بیشتر انجام شد و جامعهی اسلامی یک قدم به سوی تاریخ متعالی خود نزدیکترگشت و از یوغ ارتجاع امویان آزاد شد.
حضرت امام حسین(ع) توصیه میکنند بگذارید من حرف خود را با شما بزنم، ببینید آیا این حرف موجب رشیدشدن شما میشود یا نه، آیا با توجه به این سخنان از نظر فکری بالغ میشوید یا نه. بعد بُریر با آن مردم سخن میگوید و آنها را دعوت به اندیشیدن میکند. یکی از سخنرانان ظهر عاشورا زُهیر است تا بلکه کاری کند تا آن جماعت را به آزاداندیشی رجوع دهد. آن آزاداندیشی که با روحیهی امویان از جامعهی اسلامی رخت بربسته بود در اثر همین تلاشها بعد از حادثهی کربلا، به جهان اسلام برگشت و شرایط آنچنان عوض شد که در راستای رجوع به اهل البیت(ع) و شنیدن سخنان آنان 4000 شاگرد در محضر امام صادق(ع) زانو میزدند. از این موضوع نمیتوان ساده گذشت زیرا قبل از حادثهی کربلا درست موضوع برعکس بود در حدّی که هیچکس به اهل البیت(ع) رجوع نداشت به همین جهت روایتهای فقهی از امام حسن و امام حسین(ع) بسیار کم است. با نهضت امام حسین(ع) آزاداندیشی گمشده به جامعهی اسلامی برگشت و همان آزاداندیشی بود که اسلام را نجات داد و شما امروز در جهان اسلام - به غیر از وهابیها- ملاحظه میکنید همه به اسلامی نظر دارند که مستقیم یا غیر مستقیم از امام صادق(ع) متأثر است. ولی این همهی آن چیزی نیست که باید در بین شیعه و سنی محقق میشد، هنوز جامعه اسلامی ضرورت تفصیل حقیقتِ وَحی را نمیشناسد و به همین جهت از طریق دعای ندبه نمیگذاریم موضوع فراموش شود. اولاً: به خود و به جامعه یادآوری میکنیم: باید آن اجمال به تفصیل در آید تا با حقیقت اسلام در زندگی روبهرو شویم. ثانیاً: وظیفه داریم شرایط تفصیل وحی الهی را فراهم کنیم. شب و روز تلاش ملتِ شیعه، علماء و فقهاء و فضلاء این است که شرایط را فراهم کنند تا ساز و کارِ ظهور آن کسی که اسلامِ اجمالی را تفصیل میدهد، یعنی حضرت مهدی(عج) فراهم گردد. مگر ولایت فقیه چیزی جز شرایط عبور از ظلمات دوران به سوی حاکمیت امام معصوم است؟ ما نسبت به شخصیت حضرت امام خمینی(ره) در حال حاضر همان وظیفهای را داریم که دعای ندبه به صورت کلیتر نسبت به اصل اسلام متذکر آن است. اهل البیت(ع) به ما نشان دادند چگونه در ذیل فرهنگ آنها به علمای بالله رجوع کنیم تا بتوانیم به کمک نوری که برقلب چنین عالمانی تجلی کرده تاریخ خود را جلو ببریم و همفکری و تفاهم را به میان آوریم.
خدایا! به حقیقت حسین(ع) قدرت اظهار حقیقت دین از اجمال به تفصیل را به ملت شیعهی ما عطا بفرما.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»