با توجه به سه موضوع فوق یادآوری میکنم که در جلسهی اول عرض شد؛ تفکر، حرکت است از مبادی به سوی مقصد و مراد، یعنی هر استدلالی مبتنی بر مبادی خاص خودش است. و لذا اگر مبادی پذیرفته نشود استدلال نتیجه بخش نیست، حال میخواهیم عرض کنیم، آنچه در یک جامعه مبادی آن جامعه را شکل میدهد، تبیین و تفصیلی است که در آن جامعه از حقایق اشراقی پذیرفته شده است. یعنی امیرالمؤمنین(ع)کاری میکنند که شما بتوانید با مبادی خاصی بر روی قرآن فکر کنید و اگر تفصیل حضرت علی(ع)، مبادی ما قرار نگیرد نمیتوانیم از قرآن بهرهمند شویم. زیرا همچنان که عرض شد ما وقتی میتوانیم قرآن را تصدیق کنیم و مطمئن شویم که آورندهی آن مرسل است که تبیین بشود و بعد از تبیین قرآن و دلسپردن به آن میتوانیم تفکر خود را به میدان آوریم و آن را جلو ببریم. چون فکر و استدلال حرکتی است که نفس ناطقه برای تبیین موضوعی انجام میدهد که احساس میکند حق است، وقتی احساس کردید موضوعی حق است، برای اظهار احساستان دلیل میآورید بر حقانیت آن احساس. در واقع انسانها چیزی را که حق میدانند برای اثبات نظر خود استدلال میکنند. در این حال ممکن است با استدلالِ خود، مبادی طرف مقابل را به سوی مبادی خود نزدیک کنند و چون در یک مبادی قرار بگیرند همفکر میشوند.
امیدوارم در این مورد با دقت کامل تأمل بفرمائید که به کمک تبیین و تفصیلِ حقایق اشراقی است که جامعه وارد عالَم مورد نظرش میشود و به مبادی سالمی میرسد تا امکان تفکر و همفکری برایش میسر گردد و اهل بیت(ع) با توجه به این که در مقام تبیین حقیقت وحی الهی هستند عامل رساندن جامعه به مبادی سالمی خواهند بود که جامعهی اسلامی براساس آن فکر کند و افراد جامعه بر آن اساس همفکری داشته باشند. به اندازهای که از عاملان تبیین اسلام فاصله گرفتیم، از مبادی سالم جدا شدیم و تاریخ بیفکری خود را ادامه دادیم، چیزی که غربزدگی به آن شدت بخشید.
در جلسات قبل روشن شد، از سخن حضرت موسی(ع)برمیآید که با تفصیل حقیقت، حقیقت تصدیق میشود و آیهی 43 سورهی رعد که بحث شد، شاهد خوبی در این رابطه بود، بر همین مبنا به عهدهی ما است که وقتی اشراق حضرت امام(ره) را حق میدانیم با داشتن تعهد لازم نسبت به آزاداندیشی، در تبیین آن اشراق نهایت تلاش را بکنیم، زیرا اگر حقیقت، درست تبیین شود قلبهای سالم و صادق بدون هیچ مقاومتی آن را میپذیرند.