تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

محدودیت‌های عقل ریاضی

یکی از مهندسینی که با کامپیوتر سر و کار داشتند در سال 1365 کتاب قطوری در رابطه با نظم آیات قرآن مربوط به اقتصاد تهیه کرده بودند، در جلسه‌ای فرمودند اگر آفتاب بهار سال 66 به پشت شما بخورد تمام مسائل اقتصاد از طریق نظمی که من از قرآن در آورده‌ام حل می‌شود. آیات را در قالب ریاضی در آورده بودند و تصور می‌کردند مسائل بشر در همین حدّ است و حدّ انسان محدود به نظم ریاضی‌گونه است. فكر می‌كردند اگر همه چیز در قالب ریاضی ریخته شود جای خود را در روح و روان جامعه باز می‌کند. اشتباه گالیله آن بود که بنا را بر آن گذاشت تا کتاب مقدس و طبیعت را به صورت ریاضی ببیند و عملاً جهان غرب را از ظرائف بسیاری که در عالم هست محروم کرد. به گفته‌ی هایدگر: «اگر فیزیک جدید در جوهر و ذات خود ریاضی است، بدان جهت نیست که طبیعت بالذات تابع احکام ریاضی باشد، بلکه جهت این امر آن است که ما از پیش قصد کرده‌ایم که طبیعت را صرفاً در صورت ریاضی آن، ادراک کنیم و هر چه را که به این طریق قابل ادارک نباشد دور اندازیم».(36)
دوباره این سؤال را تكرار می‌کنم که روش ما چگونه باید باشد تا به رفتاری گرفتار نشویم که در عین از دست‌دادن فرصت‌ها هیچ نتیجه‌ای نگیریم؟ آیا می‌شود مبادی قرآنی را با عقل ریاضی پیدا کنیم و مطابق آن مبادی فکر خود را جلو ببریم و به فکر همه‌جانبه‌ای دست یابیم که موجب تفاهم لازم و وحدت مطلوب در جامعه‌ی خود باشیم؟ مگر ما معتقد نیستیم قرآن می‌تواند مبادی افکار ما باشد؟ با چه روشی باید با قرآن برخورد کرد که قرآن آن مبادی را در اختیار ما بگذارد؟ قرآن خودش می‌فرماید: حقیقت، خود را در اختیار مطهرون قرار می‌دهد و فقط مطهرون می‌توانند با آن حقیقت و آن کتابِ مکنون تماس داشته باشند و بقیه به اندازه‌ی طهارتی که دارند با حقیقت قرآن ارتباط پیدا می‌کنند(37) و حضرت امام(ره) هم قبول دارند آن قرآنی كه برای قلب مبارک اهل البیت(ع) تجلی می‌کند برای ایشان تجلی نمی‌کند ولی آیا تفکری که مبادی خود را از اندیشه‌ی علمی و عملی حضرت امام گرفته از قرآن بیگانه است؟ آیا قرآن در منظر حضرت امام(ره) همانقدر در حجاب است که در منظر آن مهندس در حجاب بود؟
وقتی پذیرفتیم شرط پذیرفتن مبادی صحیح، رجوع به قرآن است و شرط رجوع به قرآن طهارت است، می‌پذیریم که هر کس به اندازه‌ای که از معاصی فاصله بگیرد و جان خود را آماده‌ی اشراق حقایق معنوی کرده باشد، به مبادی صحیح دست یافته است و به جهت آن‌که حضرت امام توانسته‌اند به‌خوبی شخصیت اشراقی خود را در ذیل نور اهل‌البیت(ع) بپرورانند می‌توان گفت سیره‌ی علمی و عملی ایشان می‌تواند مبادی تفكر امروز تاریخ ما باشد و ما از طریق آن مبادی به قرآن و معارف دینی رجوع کنیم و در نتیجه با نظر به شخصیت اشراقی حضرت امام، ابعاد گسترده‌ی انسان مورد غفلت قرار نمی‌گیرد و امكان اتحاد حقیقی - كه نیاز یك جامعه‌ی روحانی است- برقرار می‌شود.