اساساً هر فتح جدیدِ تاریخی - از جمله انقلاب اسلامی- از طریق جانهای بیدار در شروعِ هر دورهی تاریخی تحقق مییابد و روایت حضرت صادق(ع)که میفرمایند در هر قرنی عُدولی از مؤمنین میآیند و دین خدا را به جای اصلیاش برمیگردانند، به موضوع افتتاح تاریخی نظر دارد. زیرا که آموزههای دین معتقد به تاریخ خطی نیست، به این معنی که بگوئیم همواره تاریخ به سوی کمال خود در حرکت است، این نوع غایتنگری به تاریخ، نظر به غایت غربی دارد. سیر تاریخی که کندرسه و ولتر و هگل میگویند غیر از نگاهی است که دین به تاریخ دارد و معتقد است در آخرالزمان ظلمات افزوده میشود. در نگاه دینی سیر تاریخ، تکاملی نیست بلکه ادواری است. در نگاه دین اولین انسان پیامبر است ولی در فلسفهی تاریخِ غربی، بشر تاریخ خود را از تاریخ ظلمات و خشونت و جهلِ انسان بدوی شروع کرده و به مرور به روشنائی عقل مدرن رسیده است. به همین جهت باید متوجه بود نظریهی جهانیشدن، غیر از عقیدهی مهدویت است، نظریهی جهانیشدن نظر به جهانگیر شدن بینش غربی دارد و تأییدی در راستای امتداد تاریخ غربی است ولی عقیدهی مهدویت خروج از دورهی ظلمات آخرالزمان به سوی نور حاکمیت حقایق بر عالم است، آن هم با ظهور منجی قدسی و مددهای خاص الهی و نه با ادامهی فرهنگ مدرنیته.
افتتاح تاریخِ جدید توسط آن عدولی که در هر قرن در میان میآید، موجب میشود تا دورهای جدید در تاریخ ظهور کند و این غیر از نگاه صِرفاً خطی به تاریخ است، ظهور عُدول در هر قرن، نازلهای از ظهور نهایی است که در آن ظهور حضرت صاحب الامر(عج) ظلمات آخرالزمان را به کلی تغییر میدهند. از نظر ما اولین انسان پیغمبر است ولی در نگاه خطی، انسانهای اولیه، انسانهایی وحشی و غیر متمدن بودهاند، در حالیکه هیچ دلیل علمی و تاریخی بر این سخنِ غربیها نیست، آنها با پیشفرضهای ذهنی خود سخن میگویند و فیلم میسازند و دروغ میگویند. ما چیزی به عنوان انسانهای اولیه و غارنشین نداشتهایم، به قول یکی از دانشمندان که بر روی آثار نگاشته شده بر روی غارها کار کرده - بر عکس روشنفکران غربی که میگویند نقش فیلهای ماموت که در غارها کندهکاری شده دلیل بر وجود انسانهای اولیه در آن غارها بوده- میگوید مگر انسانهای متمدن امروز میتوانند با آن دقت و توان آن نقوش را کندهکاری کنند که شما آنها را به انسانهایی وحشی و اولیه نسبت میدهید؟ در قرآن در سورهی واقعه مقام سابقون را که در قرب الهی هستند چنین توصیف میکند: «ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ * وَقَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ»(97) یعنی گروه زیادی از انسانهای قبلی و عدّهی کمی از انسانها و امتهای بعدی جزء سابقون هستند ولی در مورد اصحاب یمین میفرماید: «ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ * وَثُلَّةٌ مِّنَ الْآخِرِینَ»(98) یعنی اصحاب یمین که در ذیل سابقون قرار دارند، قبلاً زیاد بودهاند هماکنون هم زیاداند ولی سابقون در تاریخِ طلایی گذشته زیاد بودند و هر چه جلوتر آمدیم و به آخرالزمان نزدیک شدیم کم شدهاند. إنشاءالله دوران ظلمات میرود و دوران مهدی(عج) میآید. ما مسلمانان باید حواسمان جمع باشد، آنچه غربیها میگویند که تاریخ به سوی کمال میرود آن نیست که فکر کنیم آنها میخواهند ظهور حضرت مهدی(عج) را تأیید کنند. تاریخِ خطی که فرهنگ غربی مدعی آن است تاریخی است که همواره جهتگیری آن به سوی کمال است. آیا میتوان گفت زمانهی امروز و مردم این زمان بهتر از زمان پیغمبرند؟ ما به وجود دورههای مختلف در تاریخ معتقدیم که ممکن است یک دورهنورانی باشد و یک دوره ظلمانی، إنشاءالله با ظهور حضرت امام زمان(عج) و افتتاح تاریخ معاصر، دورهی ظلمات را زیر پا میگذاریم، هر چند در فردا نیز گرفتار ظلمات امروز هستیم ولی در عصر پسفردایی که ادامهی فردا و ادامهی ظلمات نیست، آثار افتتاح تاریخی انقلاب اسلامی شروع میشود.
دوران بقیت اللهی، پس فردایی است و همینطور که شخصیت حضرت امام از جنس ظلمات مدرنیته نیست و پس فردایی است، ملاصدرا نیز پس فردایی است وکسی میتواند جایگاه تاریخی ملاصدرا و حضرت امام و انقلاب اسلامی را درست بفهمد که ماوراء امروز و فردای مدرنیته، پسفردایی فکر کند. به همین جهت عدهای که تحت تأثیر فرهنگ مدرنیتهاند جایگاه اشراقی حضرت امام و انقلاب اسلامی را نمیفهمند. امروز تمام این پیشرفتهایی که بحث آن در محافل مطرح است، پیشرفتهای فردایی است، فردایی که ادامهی امروز است ولی در نگاه پسفردایی به پیشرفتهایی نظر میشود که از جنس دیگر است.