تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تعصب و حمیت جاهلیت بزرگترین سد راه کفار!

در این آیات باز مسائل مربوط به ماجرای ((حدیبیه )) تعقیب می شود ، و صحنه های دیگری از این ماجرای عظیم را مجسم می کند .

نخست به یکی از مهمترین عوامل بازدارنده کفار از ایمان به خدا و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و تسلیم در مقابل حق و عدالت اشاره کرده ، می گوید : ((بخاطر بیاورید هنگامی که کافران در دلهای خود نخوت و خشم جاهلیت را قرار دادند)) (اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة )**(جعل) گاه یک مفعول می گیرد و آن در مورد است که به معنی ایجاد باشد مانند آیه مورد بحث که فاعل (الذین کفروا) است و مفعول آن (الحمیة) می باشد و منظور از ایجاد در اینجا حفظ این حالت و الزام و پای بندی به آن است و گاه دو مفعول می گیرد و آن جائی است که به معنی صیرورت باشد***

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 96@@@

و بخاطر آن مانع ورود پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و مؤمنان به خانه خدا و انجام مراسم عمره و قربانی شدند ، و گفتند اگر اینها که در میدان جنگ پدران و برادران ما را کشته اند وارد سرزمین و خانه های ما شوند و سالم بازگردند ، عرب درباره ما چه خواهد گفت ؟ و چه اعتبار و حیثیتی برای ما باقی می ماند؟

این کبر و غرور و تعصب و خشم جاهلی ، حتی مانع از آن شد که هنگام تنظیم صلح نامه ((حدیبیه )) نام خدا را به صورت ((بسم الله الرحمن الرحیم )) بنویسند ، بیاورند ، با اینکه آداب و سنن آنها می گفت که زیارت خانه خدا برای همه مجاز ، و سرزمین مکه حرم امن است ، حتی اگر کسی قاتل پدر خویش را در آن سرزمین یا در مراسم حج و عمره می دید مزاحم او نمی شد .

آنها با این عمل هم احترام خانه خدا و حرم امن او را شکستند ، و هم سنتهای خود را زیر پا گذاشتند ، و هم پرده ضخیمی میان خود و حقیقت کشیدند و چنین است اثرات مرگبار ((حمیتهای جاهلیت ))!

((حمیت )) در اصل از ماده ((حمی )) (بر وزن حمد) به معنی حرارتی است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان و مانند آن به وجود می آید ، و به همین دلیل به حالت ((تب )) ((حمی )) (بر وزن کبری ) گفته می شود ، و به حالت خشم و همچنین نخوت و ((تعصب خشم آلود)) نیز ((حمیت )) می گویند .

این حالتی است که بر اثر جهل و کوتاهی فکر و انحطاط فرهنگی مخصوصا در میان ((اقوام جاهلی )) فراوان است ، و سرچشمه بسیاری از جنگها و خونریزیهای آنها می شود .

سپس می افزاید : در مقابل آن ((خداوند حالت سکینه و آرامش را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود)) (فانزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین ) .

این آرامش که مولود ایمان و اعتقاد به خداوند ، و اعتماد بر لطف او بود ،

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 97@@@

آنها را به خونسردی و تسلط بر نفس دعوت کرد ، و آتش خشمشان را فرو نشاند ، تا آنجا که برای حفظ اهداف بزرگ خود حاضر شدند جمله ((بسم الله الرحمن الرحیم )) که رمز اسلام در شروع کارها بود ، بردارند ، و بجای آن ((بسمک اللهم )) که از یادگارهای دوران گذشته عرب بود در آغاز صلحنامه حدیبیه بنگارند ، و حتی لقب ((رسول الله )) را از کنار نام گرامی ((محمد)) (صلی اللّه علیه و آله ) حذف کنند .

و حاضر شدند که برخلاف عشق و علاقه سوزانی که به زیارت خانه خدا و مراسم عمره داشتند از همان ((حدیبیه )) به سوی مدینه بازگردند ، و شترهای خود را برخلاف سنت حج و عمره در همانجا قربانی کنند ، و بدون انجام مناسک از احرام به درآیند .

آری حاضر شدند دندان بر جگر بگذارند و در برابر همه این ناملایمات صبر و شکیبائی به خرج دهند ، در صورتی که اگر ((حمیت جاهلیت )) بر آنها حاکم بود هر یک از اینها کافی بود که آتش جنگ را در آن سرزمین شعله ور سازد .

آری فرهنگ جاهلیت دعوت به ((حمیت )) و ((تعصب )) و ((خشم جاهلی )) می کند ، ولی فرهنگ اسلام به ((سکینه )) و ((آرامش )) و ((تسلط بر نفس ))

سپس می افزاید : ((خداوند آنها را به کلمه تقوی ملزم ساخت ، و آنها از هر کس سزاوارتر و شایسته تر و اهل و محل آن بودند)) (و الزمهم کلمة التقوی و کانوا احق بها و اهلها) .

((کلمه )) در اینجا به معنی ((روح )) است ، یعنی خداوند روح تقوا را بر دلهای آنها افکند ، و ملازم و همراهشان ساخت . چنانکه در آیه 171 سوره نساء درباره عیسی (علیه السلام ) می خوانیم : انما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته القاها الی مریم و روح منه : ((مسیح فقط فرستاده خدا و کلمه او است ، و روحی است از ناحیه او که به مریم القا فرمود)) .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 98@@@

بعضی نیز احتمال داده اند که مراد از ((کلمه تقوا)) دستور و فرمانی است که خداوند در این زمینه به مؤمنان داده بود .

ولی مناسب همان ((روحیه تقوا)) است که جنبه ((تکوینی )) دارد ، و زائیده ایمان و سکینه و التزام قلبی به دستورات خداوند است .

لذا در بعضی از روایات که از پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله ) گرامی اسلام نقل شده ((کلمه تقوا)) به ((لا اله الا الله ))**(درالمنثور) جلد 6 صفحه 80*** و در روایتی که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده به ((ایمان )) تفسیر شده است .**(اصول کافی) طبق نقل نورالثقلین جلد 5 صفحه 73***

در یکی از خطبه های پیغمبر گرامی (صلی اللّه علیه و آله ) می خوانیم : نحن کلمة التقوی و سبیل الهدی : ((مائیم کلمه تقوا و طریقه هدایت )) .**(خصال صدوق) نورالثقلین جلد 5 صفحه 73***

شبیه همین معنی از امام ((علی ابن موسی الرضا)) (علیهم السلام ) نیز نقل شده که فرمود : و نحن کلمة التقوی و العروة الوثقی : ((مائیم کلمه تقوا و دستگیره محکم الهی )) .**همان مدارک***

روشن است که ایمان به ((نبوت )) و ((ولایت )) مکمل ایمان به اصل ((توحید)) و معرفة الله است چرا که آنها همه داعیان الی الله و منادیان توحیدند .

به هر حال ، مسلمانان در این لحظات حساس گرفتار خشم و عصبانیت و تعصب و نخوت نشدند ، و سرنوشت درخشانی را که خداوند در ماجرای حدیبیه برای آنها رقم زده بود با آتش خشم و جهل نسوزاندند .

زیرا می گوید : ((مسلمانان از همه سزاوارتر به تقوا بودند و اهل و محل آن )) .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 99@@@

بدیهی است از یک مشت جمعیت خرافی و نادان و بت پرست ، جز ((حمیت جاهلیت )) انتظار نمی رفت ، ولی از مسلمانان موحدی که سالیان دراز در مکتب قرآن پرورش یافته بودند چنین خلق و خوی جاهلی غیر منتظره بود . آنچه از آنها انتظار می رفت همان سکینه و وقار و تقوا بود که در حدیبیه به نمایش گذاردند ، هر چند نزدیک بود بعضی از تندخویان ناشکیبا که شاید رسوباتی از گذشته را با خود داشتند این سد نیرومند را بشکنند ، و جنجالی بر پا کنند ، اما سکینه و وقار پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) همچون آبی بر این آتش ریخته شد و خاموش گشت .

در پایان آیه می فرماید : ((و خداوند به هر چیزی عالم و آگاه بوده و هست )) (و کان الله بکل شی ء علیما) .

او هم نیات سوء کفار را می داند ، و هم پاکدلی مؤمنان راستین را ، در اینجا سکینه و تقوا نازل می کند ، و در آنجا حمیت جاهلیت را مسلط می سازد که خداوند هر قوم و ملتی را به مقدار شایستگیهایشان مشمول لطف و رحمت خود می سازد ، و یا خشم و غضبش !