تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

به اخبار فاسقان اعتنا نکنید!

در آیات گذشته سخن از وظائف مسلمانان در برابر رهبر و پیشوایشان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) بود ، و دو دستور مهم در آن آمده بود : نخست پیشی نگرفتن بر خدا و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و دیگر رعایت ادب به هنگام سخن گفتن و صدا زدن در محضر او .

آیات مورد بحث ادامه وظائف امت در برابر این رهبر بزرگ است و می گوید هنگامی که اخباری را خدمت او می آورند باید از روی تحقیق باشد ، و اگر شخص فاسقی خبر از چیزی داد بدون تحقیق نپذیرند ، و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) را برای پذیرش آن تحت فشار قرار ندهند .

نخست می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید : (یا ایها الذین آمنوا ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا) .

سپس به علت آن اشاره کرده می افزاید : ((مبادا در صورت عمل کردن

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 155@@@

بدون تحقیق به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید ، و از کرده خود پشیمان شوید))! (ان تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی مافعلتم نادمین ) .

همانگونه که اگر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) به گفته ((ولید بن عقبه )) عمل می فرمود و با طایفه ((بنی المصطلق )) به عنوان یک قوم مرتد پیکار می کرد فاجعه و مصیبت دردناکی به بار می آمد .

از لحن آیه بعد چنین استفاده می شود که جمعی اصرار بر این پیکار داشتند قرآن می گوید : این کار شایسته شما نیست ، این عین جهالت و نادانی است و سرانجامش ندامت و پشیمانی خواهد بود .

جمعی از علمای علم اصول برای حجیت خبر واحد به این آیه استدلال کرده اند ، چرا که آیه می گوید : تحقیق و تبین در خبر ((فاسق )) لازم است ، و مفهوم آن این است که اگر شخص ((عادل )) خبری دهد بدون تحقیق می توان پذیرفت .

ولی به این استدلال اشکالات فراوانی کرده اند که از همه مهمتر دو ایراد است ، بقیه اهمیت چندانی ندارد : نخست اینکه استدلال فوق متوقف بر قبول ((حجیت مفهوم وصف )) است در حالی که معروف این است که مفهوم وصف حجت نیست .**بعضی گمان کرده اند که اینجا از قبیل مفهوم شرط است و مفهوم شرط حجت است و در حالی که ارتباطی با مفهوم شرط ندارد بعلاوه جمله شرطیه در اینجا برای بیان موضوع است و می دانیم در این گونه موارد (جمله شرطیه) نیز دارای مفهوم نیست (دقت کنید)***

دیگر اینکه علتی که در ذیل آیه آمده است آنچنان گسترده است که خبر ((عادل )) و ((فاسق )) هر دو را شامل می شود ، زیرا عمل به خبر ظنی هر چه باشد احتمال پشیمانی و ندامت دارد .

و اما این هر دو اشکال قابل حل است ، زیرا مفهوم وصف و هر قید دیگر

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 156@@@

در مواردی که به اصطلاح منظور بیان قیود یک مساءله و مقام احتراز است حجت می باشد و ذکر این قید (قید فاسق ) در آیه فوق طبق ظهور عرفی هیچ فایده قابل ملاحظه ای جز بیان حجیت خبر عادل ندارد .

و اما در مورد تعلیلی که ذیل آیه آمده است ظاهر این است که هر گونه عمل به ادله ظنیه را شامل نمی شود ، بلکه ناظر به مواردی است که در آنجا عمل ، عمل جاهلانه یا سفیهانه و ابلهانه است ، چرا که در آیه روی عنوان ((جهالت )) تکیه شده ، و می دانیم غالب ادلهای که تمام عقلای جهان در مسائل روزمره زندگی روی آن تکیه می کنند دلائل ظنی است (از قبیل ظواهر الفاظ ، قول شاهد ، قول اهل خبره ، قول ذو الید و مانند اینها) .

معلوم است که هیچیک از اینها جاهلانه و سفیهانه شمرده نمی شود ، و اگر احیانا مطابق با واقع نباشد مساءله ندامت نیز در آن مطرح نیست چون یک راه عمومی و همگانی است .

به هر حال به عقیده ما این آیه از آیات محکمی است که دلالت بر ((حجیت خبر واحد)) حتی در ((موضوعات )) دارد ، و در این زمینه بحثه ای فراوانی است که اینجا جای شرح آن نیست .

بعلاوه نمی توان انکار کرد که مساءله اعتماد بر اخبار موثق اساس تاریخ و زندگی بشر را تشکیل می دهد ، به طوری که اگر مساءله حجیت خبر عادل یا موثق از جوامع انسانی حذف شود بسیاری از میراثهای علمی گذشته ، و اطلاعات مربوط به جوامع بشری ، و حتی مسائل زیادی از آنچه امروز در جامعه خود با آن سر و کار داریم به کلی حذف خواهد شد ، و نه تنها انسان به عقب باز می گردد ، بلکه گردش چرخهای زندگی فعلی او نیز متوقف خواهد شد .

لذا اجماع همه عقلا بر حجیت آن است و شارع مقدس نیز آن را ((قولا)) و ((عملا)) امضا فرموده است .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 157@@@

ولی به همان اندازه که حجیت خبر واحد ثقه به زندگی سامان می بخشد ، تکیه بر اخبار غیر موثق بسیار خطرناک ، و موجب از هم پاشیدگی نظام جامعه ها است ، مصائب فراوانی به بار می آورد ، حیثیت و حقوق اشخاص را به خطر می اندازد ، و انسان را به بیراهه و انحراف می کشاند ، و به تعبیر جالب قرآن در آیه مورد بحث سرانجام مایه ندامت و پشیمانی خواهد بود .

این نکته نیز قابل توجه است که ساختن خبرهای دروغین و تکیه بر اخبار غیر موثق یکی از حربه های قدیمی نظامهای جبار و استعماری است که به وسیله آن جو کاذبی ایجاد کرده ، و با فریب و اغفال مردم ناآگاه آنها را گمراه می سازند ، و سرمایه های آنها را به تاراج می برند .

اگر مسلمانان دقیقا به همین دستور الهی که در این آیه وارد شده عمل کنند و خبرهای فاسقین را بدون تحقیق و تبین نپذیرند از این بلاهای بزرگ مصون خواهند ماند .

این نکته نیز قابل توجه است که مساءله مهم وثوق و اعتماد به خود خبر است ، منتها گاهی این وثوق از ناحیه اعتماد به ((شخص خبر دهنده )) حاصل می شود ، و گاه از قرائن دیگری از بیرون ، لذا در پارهای از موارد با اینکه گوینده خبر فاسق است ما به خبر او اطمینان پیدا می کنیم .

بنابراین این وثوق و اعتماد از هر راهی حاصل شود ، خواه از طریق عدالت و تقوا و صداقت گوینده باشد ، و یا از قرائن خارجی ، برای ما معتبر است ، و سیره عقلا که مورد امضای شرع اسلام قرار گرفته ، نیز بر همین اساس است .

به همین دلیل در فقه اسلامی می بینیم بسیاری از اخباری که سند آنها ضعیف است ، به خاطر اینکه مورد ((عمل مشهور)) قرار گرفته ، و آنها از روی قرائنی به صحت خبر واقف شده اند معیار عمل قرار می گیرد ، و بر طبق آن فتوا می دهند .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 158@@@

به عکس گاه اخباری نقل شده که گوینده آن شخص معتبری است ولی قرائنی از خارج ما را نسبت به آن خبر بدبین می سازد ، اینجاست که چارهای از رها کردن آن نداریم ، هر چند گوینده آن شخص عادل و معتبری است .

بنابراین معیار در همه جا اعتماد به خود ((خبر)) است ، هر چند عدالت و صداقت راوی غالبا وسیله ای است برای این اعتماد اما یک قانون کلی نیست (دقت کنید) .

در آیه بعد برای تاءکید مطلب مهمی که در آیه گذشته آمده ، می افزاید : ((بدانید رسول الله در میان شماست ، هر گاه در بسیاری از امور از شما اطاعت کند به مشقت خواهید افتاد)) (و اعلموا ان فیکم رسول الله لو یطیعکم فی کثیر من الامر لعنتم ) .**(لعنتم) از ماده (عنت) به معنی افتادن در کاری است که انسان از عواقب آن می ترسد و یا امری است مشقت بار و به همین جهت هنگامی که به استخوان شکسته فشاری برسد و تولید ناراحتی کند (عنت) گفته می شود***

این جمله چنانکه جمعی از مفسران هم گفته اند نشان می دهد که بعد از خبر ((ولید)) از مرتد شدن طایفه ((بنی المصطلق )) جمعی از مسلمانان ساده دل و ظاهر بین به پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله ) فشار می آورند که بر ضد طایفه مزبور اقدام به جنگ کند . قرآن می گوید : از خوشبختی شما این است که رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) در میان شما است ، و رابطه با او عالم وحی بر قرار است ، و هر گاه خط و خطوط انحرافی در میان شما پیدا شود از این طریق شما را آگاه می سازد .

ولی او رهبر است انتظار نداشته باشید که از شما اطاعت کند ، و دستور بگیرد ، او نسبت به شما از هر کس مهربانتر است ، برای تحمیل افکار

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 159@@@

خود به او فشار نیاورید که این به زیان شما است .

در دنباله آیه به یکی دیگر از مواهب بزرگ الهی به مؤمنان اشاره کرده می فرماید ((لکن خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده ، و آن را در دلهایتان زینت بخشیده )) (و لکن الله حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم ) .

((و به عکس کفر و فسق و گناه را منفور شما قرار داده است )) (و کره الیکم الکفر و الفسوق و العصیان ) .

در حقیقت این تعبیرات اشاره لطیفی است به قانون ((لطف )) آنهم ((لطف تکوینی )) .

توضیح اینکه : وقتی شخص حکیم کاری را می خواهد تحقق بخشد زمینههای آن را از هر نظر فراهم می سازد ، این اصل در مورد هدایت انسانها نیز کاملا صادق است .

خدا می خواهد همه انسانها - بی آنکه تحت برنامه جبر قرار گیرند - با میل و اراده خود راه حق را بپویند ، لذا از یکسو ارسال رسل می کند ، و انبیا را با کتابهای آسمانی می فرستد ، و از سوی دیگر ((ایمان )) را محبوب انسانها قرار می دهد ، آتش عشق حقطلبی و حقجوئی را در درون جانها شعله ور می سازد ، و احساس نفرت و بیزاری از کفر و ظلم و نفاق و گناه را در دلها می آفریند .

و به این ترتیب هر انسانی فطرتا خواهان ایمان و پاکی و تقوا است و بیزار از کفر و گناه .

ولی کاملا ممکن است در مراحل بعد این آب زلالی که از آسمان خلقت در وجود انسانها ریخته شده ، بر اثر تماس با محیطهای آلوده ، صفای خود را از دست دهد ، و بوی نفرتانگیز گناه و کفر و عصیان گیرد .

این موهبت فطری انسانها را به پیروی از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) و تقدم نیافتن

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 160@@@

بر او دعوت می کند .

این نکته نیز لازم به یادآوری است که محتوای این آیه با مساءله مشورت هرگز منافات ندارد ، زیرا هدف از ((شوری )) این است که هر کس ‍ عقیده خود را بیان کند ، ولی نظر نهائی با شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) است ، چنانکه از آیه شوری نیز همین استفاده می شود .

به تعبیر دیگر : شوری مطلبی است ، و تحمیل فکر و عقیده کردن مطلب دیگر ، آیه مورد بحث تحمیل فکر را نفی می کند نه مشورت را .

در اینکه منظور از ((فسوق )) در آیه فوق چیست ؟ بعضی آن را تفسیر به کذب و دروغ کرده اند ، ولی با توجه به گسترش مفهوم لغوی آن ، و عدم وجود قید در آیه ، هر گونه گناه و خروج از طاعت را شامل می گردد ، بنابراین تعبیر به ((عصیان )) بعد از آن به عنوان تاءکید است ، همانگونه که جمله ((زینه فی قلوبکم )) (آن را در دل شما زینت داده ) تاءکیدی است بر جمله حبب الیکم الایمان (ایمان را محبوب شما قرار داد) .

بعضی ((فسوق )) را اشاره به ((گناهان کبیره )) می دانند ، در حالی که عصیان را اعم دانسته اند ، ولی این تفاوت نیز دلیلی ندارد .

به هر حال ، در پایان آیه به صورت یک قاعده کلی و عمومی می فرماید : ((کسانی که واجد این صفاتند (ایمان در نظرشان محبوب و مزین ، و کفر و فسق و عصیان در نظرشان منفور است ) هدایت یافتگانند)) (اولئک هم الراشدون ) .

یعنی اگر این موهبت الهی (عشق به ایمان و نفرت از کفر و گناه ) را حفظ کنید ، و این پاکی و صفای فطرت را آلوده نسازید ، رشد و هدایت بیشک در انتظار شماست .

قابل توجه اینکه : جمله های قبل به صورت خطاب به مؤمنین بود ، اما این جمله از آنها به صورت غایب یاد می کند ، این تفاوت تعبیر ظاهرا برای این

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 161@@@

است که نشان دهد این حکم اختصاص به یاران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) ندارد ، بلکه یک قانون همگانی است که هر کس در هر عصر و زمان صفای فطرت خویش را حفظ کند اهل نجات و هدایت است .

آخرین آیه مورد بحث این حقیقت را روشن می سازد که این محبوبیت ایمان و منفور بودن کفر و عصیان از مواهب بزرگ الهی بر بشر است .

می فرماید ((این فضلی است از ناحیه خداوند ، و نعمتی است که بر شما ارزانی داشته ، و خداوند دانا و حکیم است )) (فضلا من الله و نعمة و الله علیم حکیم ) .**(فضلا و نعمة) یا (مفعول لاجله) است برای (حبب الیکم الایمان . . .) و یا (مفعول مطلق) است برای فعل مقدری و در تقدیر چنین است (افضل فضلا و انعم نعمة)***

آگاهی و حکمت او ایجاب می کند که عوامل رشد و سعادت را در شما بی افریند ، و آن را با دعوت انبیا هماهنگ و تکمیل سازد ، و سرانجام شما را به سر منزل مقصود برساند .

ظاهر این است که ((فضل )) و ((نعمت )) هر دو اشاره به یک واقعیت است ، و آن مواهبی است که از ناحیه خداوند به بندگان اعطا می شود ، منتها فضل از این نظر بر آن اطلاق می شود که خدا به آن نیاز ندارد ، و نعمت از این نظر که بندگان به آن محتاجند ، بنابراین به منزله دو روی یک سکه اند .

بدون شک علم خداوند به نیاز بندگان ، و حکمت او در زمینه تکامل و پرورش مخلوقات ، ایجاب می کند که این نعمتهای بزرگ معنوی ، یعنی

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 162@@@

محبوبیت ایمان و منفور بودن کفر و عصیان را به آنها مرحمت کند .

نکته ها :