تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

نخستین دیدار دوست !

در تعقیب آیات گذشته که سخن از نزول وحی بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) اسلام می گفت در این آیات سخن از معلم وحی است .

ولی قبلا باید توجه داشت که این آیات را در بدو نظر هاله ای از ابهام فرا گرفته که باید آنها را با دقت تمام برای برطرف ساختن این ابهامات مورد بررسی قرار داد ، نخست به تفسیر اجمالی این آیات می پردازیم ، سپس ‍ به بررسی تفصیلی آنها .

می فرماید : ((آن کس که قدرت عظیمی دارد پیامبر اسلام را تعلیم داده )) (علمه شدید القوی ) .

باز برای تاءکید بیشتر می افزاید : ((همان کس که توانائی فوق العاده و سلطه بر همه چیز دارد)) (ذو مرة فاستوی ) .

این تعلیم را به او داد ((در حالی که در افق اعلی قرار داشت )) (و هو بالافق الاعلی ) .

((سپس نزدیکتر ، و نزدیکتر شد)) (ثم دنی فتدلی ) .

((تا آنکه فاصله میان او و معلمش به اندازه دو کمال یا کمتر بود))!

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 485@@@

(فکان قاب قوسین او ادنی ) .

((و در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده اش وحی نمود))!

(فاوحی الی عبده ما اوحی ) .

((قلب پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) در آنچه دید صادق بود و هرگز دروغ نمی گفت ))! (ما کذب الفؤاد ما راءی ) .

((آیا با او درباره آنچه دیده مجادله می کنید و باور ندارید))؟ (اءفتمارونه علی ما یری ) .

در تفسیر این آیات دو نظریه مختلف وجود دارد که یکی مشهور و دیگری غیر مشهور است ولی قبلا لازم است مفردات و بعضی از لغات آیه معنی شود سپس به بیان این دو عقیده بپردازیم .

((مرة )) به طوری که بسیاری از ارباب لغت و مفسران نوشته اند به معنی ((تابیده شده )) است ، و از آنجا که هر قدر طناب بهتر تابیده شود محکمتر است ، این کلمه در معنی قدرت و توانائی و استحکام مادی یا معنوی به کار می رود ، و بعضی آنرا از ((مرور)) به معنی ((عبور)) دانسته اند ، ولی این سخن با آنچه اهل لغت نوشته اند چندان سازگار نیست .

((تدلی )) از ماده ((تدلی )) (بر وزن تجلی ) به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) به معنی نزدیک شدن است ، بنابراین تاءکیدی است برای جمله ((دنی )) که قبل از آن آمده ، و هر دو به یک معنی است ، در حالی که بعضی در میان این دو تفاوت قائل شده اند و گفته اند ((تدلی )) به معنی وابستگی و تعلق و آویزان شدن است همچون وابستگی میوه به درخت ، لذا به میوه هائی که از درخت آویزان است ((دوالی ))

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 486@@@

می گویند .**اقتباس از (روح البیان) ذیل آیات مورد بحث***

((قاب )) به معنی اندازه است و ((قوس )) به معنی کمان ، بنابراین ((قاب قوسین )) یعنی به ((مقدار طول دو کمان )) (کمان یکی از سلاحهای قدیم برای تیراندازی بوده است ) .

بعضی ((قوس )) را از ماده ((قیاس )) و به معنی ((مقیاس )) دانسته اند ، و چون مقیاس عرب اندازه ذراع (فاصله نوک انگشتان تا آرنج ) بوده ، بنابراین قاب قوسین به معنی دو ذراع می شود .

در بعضی از کتب لغت ((قاب )) به معنی دیگری ذکر شده و آن فاصله میان محلی از کمان که به دست می گرفتند تا نوک برگشته کمان (کمانها به صورت قوسی شکل بود که دو انتهای آن برگشته بود) .

بنابراین ((قاب قوسین )) به معنی مجموعه انحناء کمان می شود (دقت کنید) .**گفته اند در این صورت در کلام (قلب) واقع شده و در اصل (قایی قوس) بوده است***

اکنون به ذکر دو تفسیر باز می گردیم :

نظریه مشهور مفسران این است که معلم پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) همان ((جبرئیل امین )) پیک وحی خدا بود ، که قدرت فوق العاده ای داشت .

او که معمولا به صورت ((انسانی خوش چهره )) بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) ظاهر می گشت ، و پیام الهی را ابلاغ می نمود دو بار در تمام عمر آن حضرت (صلی اللّه علیه و آله ) به قیافه و چهره اصلیش بر او ظاهر گشت :

مرتبه اول همان است که در آیات فوق می خوانیم که در افق بالا ظاهر گشت (و تمامی شرق و غرب را پوشانده بود ، و آنچنان با عظمت بود که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله )

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 487@@@

به هیجان آمد) و هم او بود که به پیامبر نزدیک شد تا آن حد که فاصله چندانی میان آنها نبود ، و تعبیر به ((قاب قوسین )) کنایه از نهایت نزدیکی است .

مرتبه دوم در جریان معراج پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) بود که در آیات آینده از آن گفتگو شده است ، و به خواست خدا درباره آن سخن خواهیم گفت .

بعضی از مفسران که این نظر را برگزیده اند تصریح کرده اند دیدار اول پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) با جبرئیل به صورت اصلیش در کنار غار ((حرا)) در ((جبل النور)) واقع شده .**این تفسیر را که منظور از (شدید القوی) جبرئیل امین است گروه کثیری از جمله طبرسی در (مجمع البیان) بیضاوی در (انوار التنزیل) زمخشری در (کشاف) و (قرطبی) در تفسیرش و (روح البیان) و فخر رازی در (تفسیر کبیر) و سید قطب در (فی ظلال القرآن) و (مراغی) در تفسیرش برگزیده اند تعبیرات علامه طباطبائی در (المیزان) نیز بیشتر به این تفسیر متمایل است***

ولی این تفسیر با تمام طرفدارانی که دارد خالی از اشکالات مهمی نیست زیرا :

1 - در آیه ((فاوحی الی عبده ما اوحی )) (آنچه وحی کردنی بود بر بنده اش وحی کرد) مسلما مرجع ضمیرها (مخصوصا ضمیر عبده ) خدا است ، در حالی که اگر ((شدیدالقوی )) به معنی ((جبرئیل )) باشد تمام ضمیرها به او باز می گردد ، درست است که می توان از قرائن خارج فهمید که حساب این آیه از بقیه جدا است ولی به هم خوردن یکنواختی آیات و مرجع ضمیرها مسلما خلاف ظاهر است .

2 - ((شدیدالقوی )) به معنی کسی که تمام قدرتهایش فوق العاده است تنها مناسب ذات پاک پروردگار است ، درست است که در آیه 20 سوره ((تکویر)) از جبرئیل به عنوان ((ذی قوة عند ذی العرش ‍ مکین )) یاد شده ، ولی میان

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 488@@@

((شدیدالقوی )) که مفهوم عام و گسترده ای دارد با ((ذی قوة )) که ((قوة )) در آن به صورت مفرد و نکره ذکر شده تفاوت بسیار است .

3 - در آیات بعد آمده است که پیامبر او را نزد ((سدرة المنتهی )) (بر فراز آسمانها دید) اگر منظور جبرئیل باشد او در سفر معراج از آغاز و از روی زمین با پیامبر همراه بود ، و تنها در اوج آسمان او را ندید ، مگر اینکه گفته شود در آغاز او را به صورت انسانی مشاهده کرد و در آسمان به صورت اصلیش در حالی که قرینه ای بر این مطلب در آیات نیست .

4 - تعبیر به ((علمه )) یا مانند آن در قرآن مجید هیچگاه در مورد جبرئیل به کار نرفته ، و این تعبیر در مورد خداوند نسبت به پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) و پیامبران دیگر بسیار زیاد است ، و به عبارت دیگر جبرئیل معلم پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) نبود بلکه واسطه وحی بود و معلمش تنها خدا است .

5 - درست است که جبرئیل فرشته ای است والامقام ولی مسلما پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) مقام والاتری دارد ، چنانکه در داستان معراج نیز آمده است که او در سیر صعودی معراج در محضر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) بود به نقطه ای رسید و از حرکت بازماند ، و گفت : ((اگر یک سر انگشت بالاتر روم پر و بالم می سوزد))! ولی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) همچنان به سیر خود ادامه داد .

با اینحال مشاهده کردن جبرئیل در صورت اصلیش متناسب آنچنان اهمیتی که در این آیات به آن داده شده نیست و به تعبیر ساده تر برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) زیاد مهم نبود که به چنین دیداری نائل گردد ، با اینکه این آیات اهمیت فوق العاده ای برای این دیدار قائل شده است .

6 - جمله ((ما کذب الفؤاد ما راءی )) ((قلب پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) آنچه را دیده خلاف نمی گوید)) نیز دلیل بر یک شهود باطنی است نه مشاهده حسی با چشم نسبت به جبرئیل .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 489@@@

7 - از همه اینها گذشته در روایات متعددی که از منابع اهل بیت نقل شده این آیات تفسیر به جبرئیل نشده بلکه روایات موافق تفسیر دوم است که می گوید منظور از این آیات شهود باطنی خاصی نسبت به ذات پاک خدا است که برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) در این صحنه روی داد و در معراج بار دیگر تکرار شد و رسول الله فوق العاده تحت تاءثیر جذبه معنوی این دیدار قرار گرفت .**در دعای ندبه نیز تعبیری دیده می شود که مناسب همین معنی است آنجا که می گوید: یا بن من دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی دنوا و اقترابا من العلی الاعلی: (ای فرزند کسی که نزدیک شد و نزدیک شد تا آنجا که فاصله اش به اندازه ی دو کمان یا کمتر بود و این نزدیکی با خداوند علی اعلی صورت گرفت) در ذیل همین دعا نیز یکی از القاب خداوند (شدید القوی) ذکر شده آنجا که می خوانیم: (واره سیده یا شدید القوی)***

مرحوم شیخ طوسی در ((امالی )) از ابن عباس از پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) نقل می کند : لما عرج بی الی السماء دنوت من ربی عزوجل حتی کان بینی و بینه قاب قوسین او ادنی : ((هنگامی که به آسمان معراج کردم آنچنان به ساحت قدس پروردگارم نزدیک شدم که میان من و او فاصله قوسین یا کمتر بود))! .**نورالثقلین جلد 5 صفحه 149***

مرحوم ((صدوق )) در ((علل الشرایع )) همین مضمون را از هشام بن حکم از امام موسی بن جعفر (علیه السلام ) نقل کرده است که در ضمن یک حدیث طولانی می فرماید : فلما اسری بالنبی (صلی اللّه علیه و آله ) و کان من ربه کقاب قوسین او ادنی رفع له حجاب من حجبه : ((هنگامی که پیامبر به معراج برده شد و فاصله او از ساحت قدس ‍ پروردگارش به اندازه قوسین یا کمتر بود حجابی از حجابها از برابر دیدگان او برداشته شد))! .**همان***

در ((تفسیر علی بن ابراهیم )) نیز آمده است : ((ثم دنی یعنی رسول الله من ربه عزوجل : ((سپس نزدیک شد ، یعنی رسول خدا به پروردگار

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 490@@@

متعال ))! .**همان مدارک صفحه 148***

این معنی در روایات متعدد دیگری نیز آمده است و نادیده گرفتن اینهمه روایات ممکن نیست .

در روایات اهل سنت نیز در روایتی در ((درالمنثور)) همین معنی از ابن عباس به دو طریق نقل شده است .**درالمنثور جلد 6 صفحه 123***

مجموع این قرائن سبب می شود که تفسیر دوم را که می گوید منظور از ((شدیدالقوی )) خداوند است و نزدیک شدن پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) نیز نسبت به ذات پاک او بوده است برگزینیم .

به نظر می رسد چیزی که سبب شده غالب مفسران از این تفسیر روی برتابند و به سراغ تفسیر اول بروند این است که این تفسیر بوی تجسم خداوند و وجود مکان برای او می دهد ، در حالی که مسلم است او نه مکانی دارد و نه جسمی ، لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار : ((چشمها او را نمی بیند و او همه چشمها را می بیند)) (انعام - 103) اینما تولوا فثم وجه الله : ((به هر سو نگاه کنید خداوند آنجا است )) (بقره - 115) و هو معکم اینما کنتم : ((هر کجا باشید او با شماست )) (حدید - 4) .

و نیز شاید مجموع این مسائل سبب شده که بعضی از مفسران از تفسیر این آیات اظهار عجز و ناتوانی کنند و بگویند این از اسرار غیب است که از همه ما پوشیده و پنهان است !

می گویند : از یکی از دانشمندان تفسیر این آیات را پرسیدند گفت : جائی که جبرئیل ناتوان گردد من کیم که قادر بر درک این معنی باشم ! .**(روح البیان) جلد 9 صفحه 219***

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 491@@@

ولی با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت است و برای تفکر و تدبر و تذکر انسانها نازل شده قبول این معنی نیز مشکل است .

اما اگر آیات را به معنی دوم یعنی یکنوع شهود و قرب خاص معنوی تفسیر کنیم تمام این مشکلها برطرف خواهد شد .

توضیح اینکه : بدون شک رؤیت حسی در مورد خداوند نه در دنیا و نه در آخرت امکان پذیر نیست ، چرا که لازمه آن جسمانیت و مادی بودن است ، همچنین لازمه آن تغییر و تحول و فسادپذیر بودن ، و نیاز به زمان و مکان داشتن است ، و ذات واجب الوجود از همه این امور مبرا است .

ولی خدا را از طریق دید دل و عقل می توان مشاهده کرد ، و این همان است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام ) در پاسخ ((ذعلب یمانی )) به آن اشاره فرمود : ((لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان )) : ((چشمها با مشاهده حسی هرگز او را ندیده ، ولی دلها با حقیقت ایمان او را دریافته است )) .**(نهج البلاغه) خطبه 179***

اما باید توجه داشت که ((دید باطنی )) بر دو گونه است : یکی ((دید عقلانی )) است که از طریق استدلال حاصل می شود ، و دیگری مقام ((شهود قلبی )) است که درکی مافوق درک عقل و دیدی ماوراء دید آن است .

این مقامی است که آنرا مقام ((استدلال )) نباید نام گذاشت ، بلکه مقام ((مشاهده )) است ، اما مشاهده ای با دل ، و از طریق درون ، این مقامی است که برای ((اولیاءالله )) با تفاوت مراتب و سلسله درجات رخ می دهد ، زیرا شهود باطنی نیز مراتب و درجات بسیاری دارد البته درک حقیقت آن برای کسانی که به آن نرسیده اند مشکل است .

از آیات فوق با توجه به قرائنی که ذکر شد می توان اینچنین استفاده کرد

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 492@@@

که پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) در عین اینکه دارای مقام شهود بود ، در طول عمر مبارکش دو مرتبه چنان اوج گرفت که به مقام ((شهود کامل )) نائل گردید .

یکی احتمالا در آغاز بعثت بود و دیگری به هنگام معراج ، آنچنان به خدا نزدیک شد و بر بساط قرب او گام گذاشت که بسیاری از فاصله ها و حجابها برچیده شد ، مقامی که حتی جبرئیل امین ، یعنی مقرب ترین فرشته الهی ، از وصول به آن عاجز بود .

روشن است تعبیراتی مانند ((فکان قاب قوسین او ادنی )) همه به صورت کنایه و بیان شدت قرب است ، و گرنه او با بندگانش فاصله مکانی ندارد ، تا با ((قوس )) و ((زراع )) سنجیده شود ، و نیز منظور از ((رؤیت )) در این آیات رؤیت با چشم نیست بلکه همان شهود باطنی است .

در بحثهای گذشته در تفسیر ((لقاءالله )) (ملاقات پروردگار) که در آیات مختلف قرآن به عنوان یکی از مشخصات روز قیامت کرارا روی آن تکیه شده است گفته ایم که این ملاقات نیز - برخلاف آنچه بعضی از کوته فکران پنداشته اند - ملاقات حسی و مشاهده مادی نیست ، بلکه یکنوع شهود باطنی است هر چند در مراحل پائینتر است و هرگز به مرحله شهود اولیاء و انبیاء نمی رسد ، تا چه رسد به مرحله شهود کامل پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) در لیله معراج .

و با توجه به این توضیح اشکالاتی که پیرامون این تفسیر به نظر می رسد برطرف خواهد شد ، و اگر پاره ای از خلاف ظاهرها به حکم تنگی بیان و الفاظ ما از شرح این مسائل ماوراء مادی در کار باشد در برابر اشکالاتی که بر تفسیر اول است ناچیز به نظر می رسد .

با توجه به آنچه گفته شد مجددا مروری بر آیات مورد بحث می کنیم و مضمون آیات را از این دیدگاه بررسی می نمائیم :

طبق این تفسیر قرآن نزول وحی را بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) چنین شرح می دهد :

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 493@@@

خداوند شدیدالقوی و پرقدرت او را تعلیم فرمود ، در حالی که او به صورت کامل و در حد اعتدال درآمد و در افق اعلی قرار گرفت .**ضمیر (فاستوی) و همچنین ضمیر در (هو بالافق الاعلی) ممکن است به پیامبر (ص) یا به ذات پاک خداوند برگردد***

سپس نزدیک شد ، و نزدیکتر شد ، آنچنان که میان او و پروردگارش به اندازه دو قوس بیشتر نبود ، و در همینجا بود که آنچه وحی کردنی بود خداوند به بنده اش وحی کرد .

و از آنجا که برای جمعی این شهود باطنی سنگین می آمد تاءکید می کند که قلب پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) آنچه را دیده به حق و راستی دیده است و نباید شما در برابر این سخن با او به مجادله برخیزید .

همانگونه که گفتیم تفسیر این آیات به شهود باطنی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) نسبت به خداوند صحیحتر و با روایات اسلامی موافق تر ، و برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) فضیلتی است برتر ، و مفهومی است لطیفتر (و الله اعلم بحقائق الامور) .**این نکته را نیز در اینجا اجمالا به خاطر داشته باشید که در مورد معراج و اینکه یکبار در عمر پیغمبر(ص) اتفاق افتاد یا دوبار در میان دانشمندان گفتگواست و ممکن است آیات اشاره به دو شهود باطنی در معراج باشد***

این بحث را با حدیثی از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و حدیثی از علی (علیه السلام ) پایان می دهیم .

از پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله ) پرسیدند هل راءیت ربک ؟ : ((آیا پروردگارت را هرگز دیده ای ))؟!

در پاسخ فرمود : راءیته بفؤادی : ((من او را با چشم دل دیده ام ))! .**(بحارالانوار) جلد 18 صفحه 287 (ذیل مباحث معراج)***

و در نهج البلاغه در صدر همان خطبه ((ذعلب یمانی )) آمده است که از آن حضرت سؤال کرد : هل راءیت ربک یا امیرالمؤمنین ؟! ((آیا هرگز پروردگارت را ای امیرمؤمنان دیده ای ))؟!

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 494@@@

در پاسخ فرمود : افاءعبد ما لا اراه ؟! : ((آیا کسی را که نمی بینم پرستش ‍ کنم ))؟! سپس به شرحی که قبلا نقل کرده ایم که اشاره به ((شهود باطنی )) است پرداخت .**(نهج البلاغه) خطبه 179***

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 495@@@