تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آیه 1-4

آیه و ترجمه

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی (1)

مَا ضلَّ صاحِبُکمْ وَ مَا غَوَی (2)

وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَی (3)

إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَی (4)

ترجمه :

1 - سوگند به ستاره هنگامی که افول می کند .

2 - که هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است .

3 - و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید .

4 - آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است .

تفسیر :

قابل توجه اینکه سوره پیشین (سوره طور) با کلمه ((النجوم )) (ستارگان ) پایان یافت ، و این سوره با کلمه ((النجم )) (ستاره ) آغاز می شود که خداوند به آن سوگند یاد کرده ، می فرماید : ((سوگند به ستاره هنگامی که افول می کند))

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 477@@@

(و النجم اذا هوی ) .

در اینکه مراد از ((النجم )) در اینجا چیست ؟ مفسران احتمالات بسیار داده ، و هر یک تفسیری را برگزیده اند .

جمعی آن را اشاره به ((قرآن مجید)) می دانند ، چرا که متناسب با آیات بعد درباره وحی است ، و تعبیر به ((نجم )) به خاطر این است که عرب از چیزی که تدریجا و در فواصل مختلف انجام می گیرد تعبیر به ((نجوما)) می کنند (در اقساط وامها و امور دیگری از این قبیل تعبیر ((نجوما)) بسیار به کار می رود) و از آنجا که قرآن در طول 23 سال ، و در مقاطع مختلف بر پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله ) نازل شده است به عنوان ((نجم )) از آن یاد شده ، و منظور از ((اذا هوی )) نزول آن بر قلب پاک رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) است .

جمعی دیگر آنرا اشاره به یکی از ستارگان آسمان مانند ((ثریا))**(ثریا) مجموعه ستارگان هفتگانه ای است که شش عدد از آن آشکار و یکی بسیار کم نور است که معمولا برای شناسائی قدرت دید افراد به وسیله آن آزمایش می کنند سوگند به این ستاره ممکن است به خاطر مسافت زیاد آن از ما بوده باشد*** یا ((شعری ))**(شعری) یکی از پرنورترین ستارگان آسمان است که ذیل آیه 49 همین سوره به خواست خدا شرح بیشتری درباره آن خواهیم داد رمز سوگند به آن ممکن است از این نظر باشد که فوق العاده پرفروغ و درخشان و دارای ویژگیهائی است*** دانسته اند ، چرا که این ستارگان از اهمیت خاصی برخوردار هستند .

بعضی نیز گفته اند : منظور از ((النجم )) شهابهائی است که به وسیله آن شیاطین از صحنه آسمان رانده می شوند ، و عرب این شهابها را ((نجم )) می نامد .

ولی هیچیک از این چهار تفسیر دلیل روشنی ندارد بلکه ظاهر آیه آنچنانکه اطلاق واژه ((النجم )) اقتضا می کند سوگند به همه ستارگان آسمان است که

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 478@@@

از نشانه های بارز عظمت خداوند ، و از اسرار بزرگ جهان آفرینش و از مخلوقات فوق العاده عظیم پروردگار است .

این نخستین بار نیست که قرآن به موجودات عظیمی از جهان خلقت سوگند یاد می کند ، در آیات دیگر قرآن نیز به خورشید و ماه و مانند آن سوگند یاد شده است .

تکیه بر غروب آنها ، در حالی که طلوع آنها بیشتر جلب توجه می کند به خاطر آن است که غروب ستارگان دلیل بر حدوث آنها می باشد و نیز دلیلی است بر نفی عقیده ستاره پرستان همانگونه که در داستان ابراهیم (علیه السلام ) آمده است . ((فلما جن علیه اللیل راءی کوکبا قال هذا ربی فلما افل قال لا احب الافلین )) : ((هنگامی که تاریکی شب او را پوشانید ستاره ای مشاهده کرد ، گفت : آیا این خدای من است ؟ اما هنگامی که غروب کرد گفت من غروب کنندگان را دوست ندارم ))! (انعام - 76) .

این معنی نیز قابل توجه است که مساءله ((طلوع )) در ریشه لغت ((نجم )) افتاده چرا که به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) اصل ((نجم )) همان ((کوکب طالع )) است ، و به خاطر همین است که از ((روئیدن گیاه در زمین )) و ((دندان در دهان )) و ((آشکار شدن نظریه ای در ذهن )) تعبیر به ((نجم )) می شود .

به این ترتیب خداوند هم سوگند به طلوع ستارگان یاد کرده و هم غروب آنها چرا که دلیل بر حدوث و اسارتشان در چنگال قوانین خلقت است .**اگر در بعضی از روایات (نجم) به شخص پیامبر (ص) تفسیر شده و (هوی) به معنی نزول او از آسمان در شب معراج در حقیقت جزء بطون آیه است نه ظاهر آن***

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 479@@@

اما ببینیم این سوگند برای چه یاد شده است ؟ آیه بعد چنین توضیح می دهد : ((هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است )) (ما ضل صاحبکم و ما غوی ) .

او همیشه در مسیر حق گام برمی دارد ، و در گفتار و کردارش کمترین انحرافی نیست .

تعبیر به ((صاحب )) که به معنی دوست و همنشین است ممکن است اشاره به این باشد که آنچه او می گوید از روی محبت و دلسوزی برای شما است .

بسیاری از مفسران میان ((ضل )) و ((غوی )) فرقی نگذاشته اند ، و آنها را تاءکید یکدیگر می دانند ، ولی بعضی معتقدند که میان این دو تفاوت است : ((ضلالت )) آن است که انسان ابدا راهی به مقصد نیابد ، ولی ((غوایت )) آن است که راه او مستقیم و خالی از اشکال نباشد ، اولی همچون ((کفر)) است و دومی همچون ((فسق و گناه )) .

ولی ((راغب )) در ((مفردات )) در معنی ((غی )) می گوید : ((جهلی است که تواءم با اعتقاد فاسد باشد)) .

بنابراین ((ضلالت )) به معنی مطلق جهل و نادانی و بیخبری است ، ولی ((غوایت )) جهلی است که با عقیده باطلی تواءم باشد ، و به هر حال خداوند می خواهد در این عبارت هرگونه انحراف و جهل و گمراهی و اشتباه را از پیامبرش نفی کند ، و تهمتهائی را که در این زمینه از سوی دشمنان به او زده می شد خنثی نماید .

سپس برای تاءکید این مطلب ، و اثبات اینکه آنچه می گوید از سوی خدا است ، می افزاید : ((او هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید))

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 480@@@

(و ما ینطلق عن الهوی ) .

این تعبیر شبیه استدلالی است برای آنچه در آیه قبل در زمینه نفی ضلالت و غوایت آمده ، چرا که سرچشمه گمراهیها غالبا پیروی از هوای نفس است .

در سوره ص آیه 26 می خوانیم : و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله از هوای نفس پیروی مکن که تو را از طریق خداوند گمراه می سازد)) .

و در حدیث معروف پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) نیز آمده است : اما اتباع الهوی فیصد عن الحق : ((اما پیروی از هوای نفس انسان را از راه خدا باز می دارد)) .**(نهج البلاغه) کلام 42***

بعضی از مفسران معتقدند که جمله ((ما ضل صاحبکم )) ناظر به نفی جنون از پیامبر است ، و جمله ((و ما غوی )) ناظر به نفی شاعر بودن ، و یا هرگونه ارتباط به شعر چرا که در آیه 224 سوره شعرا می خوانیم : و الشعراء یتبعهم الغاوون : ((شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنها پیروی می کنند)) (شعرای خیال پرداز و بی هدف ) و جمله ((و ما ینطق عن الهوی )) نفی نسبت کهانت است چرا که کاهنان افرادی هواپرست و هوسبازند .

سپس با صراحت تمام می گوید ((آنچه را او آورده است تنها وحی است که از سوی خداوند به او فرستاده شده )) (ان هو الا وحی یوحی ) .

او از خودش چیزی نمی گوید ، و قرآن ساخته و پرداخته فکر او نیست ، همه از ناحیه خدا است ، و دلیل این ادعا در خودش نهفته است ، بررسی آیات قرآن به خوبی گواهی می دهد که هرگز یک انسان هر قدر عالم و متفکر باشد ، تا چه

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 481@@@

رسد به انسان درس نخوانده ای که در محیطی مملو از جهل و خرافات پرورش یافته ، قادر نیست سخنانی چنین پر محتوا بیاورد که بعد از گذشتن قرنها الهام بخش مغزهای متفکران است ، و می تواند پایه ای برای ساختن اجتماع صالح ، سالم ، مؤمن و پیشرو گردد .

ضمنا باید توجه داشت این سخن تنها در مورد آیات قرآن نیست ، بلکه به قرینه آیات گذشته سنت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) را نیز شامل می شود که آنهم بر طبق وحی الهی است ، چرا که این آیه با صراحت می گوید : او از روی هوی سخن نمی گوید هر چه می گوید وحی است .

حدیث جالب زیر شاهد دیگری بر این مدعا است :

((سیوطی )) که از دانشمندان معروف اهل سنت است در تفسیر ((در المنثور)) چنین نقل می کند : ((روزی رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) دستور داد تمام درهای خانه هائی که به داخل مسجد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) گشوده می شد (جز در خانه علی (علیه السلام ) بسته شود ، این امر بر مسلمانان گران آمد تا آنجا که ((حمزه )) عموی پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله ) از این کار گله کرد که چگونه در خانه عمویت و ابوبکر و عمر و عباس را بستی ، اما در خانه پسرعمویت را باز گذاردی ؟ (و او را بر دیگران ترجیح دادی ) .

هنگامی که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) متوجه شد که این امر بر آنها گران آمده است مردم را به مسجد دعوت فرمود ، و خطبه بی نظیری در تمجید و توحید خداوند ایراد کرد ، سپس افزود : ایها الناس ما انا سددتها ، و لا انا فتحتها ، و لا انا اخرجتکم و اسکنته ، ثم قراء ((والنجم اذا هوی ما ضل صاحبکم و ما غوی و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی )) : ((ای مردم ! من شخصا درها را نبستم و نگشودم ، و من شما را از مسجد بیرون نکردم ، و علی را ساکن ننمودم )) (آنچه بود وحی الهی و فرمان خدا بود) سپس این آیات را تلاوت کرد :

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 482@@@

((و النجم اذا هوی . . . ان هو الا وحی یوحی )) .**تفسیر در المنثور جلد 6 صفحه 122 (با کمی تلخیص)***

این حدیث که بیانگر مقام والای امیرمؤمنان علی (علیه السلام ) در میان تمام امت اسلامی بعد از شخص پیامبر است ، نشان می دهد که نه تنها گفته های پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) بر طبق وحی است بلکه اعمال و کردار او نیز چنین است .



@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 483@@@