تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

بیعت و خصوصیات آن

بیعت از ماده ((بیع )) در اصل به معنی دست دادن به هنگام قرار داد معامله است ، و سپس به دست دادن برای پیمان اطاعت اطلاق شده است ، و آن چنین بود که هر گاه کسی می خواست اعلام وفاداری به دیگری کند ، او را به رسمیت بشناسد و از فرمانش اطاعت کند ، با او بیعت می کرد ، و شاید اطلاق این کلمه به این معنی از این جهت بود که هر یک از دو طرف تعهدی همچون تعهد دو معامله گر در برابر دیگری می کردند .

بیعت کننده حاضر می شد گاه تا پای جان و گاه تا پای مال و فرزند در راه اطاعت او بایستد ، و بیعت پذیر نیز حمایت و دفاع او را بر عهده می گرفت .

ابن خلدون در مقدمه تاریخ خود می گوید : ((کانوا اذا بایع الامیر

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 70@@@

جعل ایدیهم فی یده تاءکیدا فاشبه ذلک فعل البایع و المشتری : ((هنگامی که بیعت با امیر می کردند برای تاءکید دست در دست او می گذاشتند ، و این شبیه کار فروشنده و خریدار بود)) .**مقدمه ابن خلدون صفحه 174***

قرائن نشان می دهد که بیعت از ابداعات مسلمین نیست ، بلکه سنتی بوده که قبل از اسلام در میان عرب رواج داشته است ، و به همین دلیل در آغاز اسلام که طایفه ((اوس )) و ((خزرج )) در موقع حج از مدینه به مکه آمدند و با پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) در عقبه بیعت کردند بر خورد آنها با مساءله بیعت بر خورد با یک امر آشنا بود ، بعد از آن پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) نیز در فرصتهای مختلف با مسلمانان تجدید بیعت کرد که یک مورد از آن همین بیعت رضوان در حدیبیه بود ، و از آن گسترده تر بیعتی بود که بعد از فتح مکه انجام گرفت که در تفسیر ((سوره ممتحنه )) شرح آن به خواست خدا خواهد آمد .

اما چگونگی بیعت به طور کلی از این قرار بوده که بیعت کننده دست به دست بیعت شونده می داده و با زبان حال یا قال اعلام اطاعت و وفاداری می نمود ، و گاه در ضمن بیعت شرائط و حدودی برای آن قائل می شد ، مثلا بیعت تا پای مال ، تا سر حد جان ، یا تا سر حد همه چیز حتی از دست دادن زن و فرزند .

و گاه بیعت تا سر حد عدم فرار ، و گاه تا سرحد موت بود (اتفاقا این هر دو معنی در مورد بیعت رضوان در تواریخ آمده است ) .

پیامبر اسلام بیعت زنان را نیز می پذیرفت ، اما نه از طریق دست دادن ، بلکه چنانکه در تواریخ آمده دستور می داد ظرف بزرگی از آب حاضر کنند ، او دست خود را در یک طرف ظرف فرو می برد ، و زنان بیعت کننده در طرف دیگر .

گاه در ضمن بیعت انجام کار یا ترک کارهائی را شرط می کردند ،

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 71@@@

همانگونه که پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله ) در بیعت با زنان بعد از فتح مکه شرط کرد که ((مشرک نشوند و آلوده به بیعفتی نگردند و دزدی نکنند و فرزندان خود را نکشند و امور دیگر)) (سوره ممتحنه آیه 12) .

به هر حال درباره احکام بیعت بحثهای مختلفی است که به طور فشرده در اینجا یادآور می شویم ، هر چند مسائل این بحث در فقه اسلامی نیز در هاله ای از ابهام فرو رفته است :

1 - ((ماهیت بیعت )) یک نوع قرار داد و معاهده میان بیعت کننده از یکسو ، و بیعت پذیر از سوی دیگر است ، و محتوای آن اطاعت و پیروی و حمایت و دفاع از بیعت شونده است ، و بر طبق شرائطی که در آن ذکر می کنند درجات مختلفی دارد .

از لحن آیات قرآن و احادیث استفاده می شود که بیعت یکنوع عقد لازم از سوی بیعت کننده است که عمل بر طبق آن واجب می باشد ، و بنابراین مشمول قانون کلی ((اوفوا بالعقود)) است (مائده - 1) .

بنابراین بیعت کننده حق فسخ را ندارد ، ولی بیعت پذیر چنانچه صلاح بداند می تواند بیعت خود را بر دارد و فسخ کند ، در اینصورت بیعت کننده از التزام و عهد خود آزاد می گردد .**در ماجرای کربلا می خوانیم که امام حسین (ع) شب عاشورا خطبه خواند و ضمن اظهار قدردانی از یارانش بیعت خود را از آنها برداشت تا هرجا می خواهند بروند (ولی آنها همچنان وفادار ماندند) و فرمود : فانطلقوا فی حل لیس علیکم منی زمام (کامل ابن اثیر جلد 4 صفحه 57)***

2 - بعضی بیعت را شبیه انتخابات یا نوعی از آن می دانند ، در حالی که

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 72@@@

مساءله انتخابات درست عکس آن است ، یعنی ماهیت آن یکنوع ایجاد مسؤلیت و وظیفه ، و پست و مقام برای انتخاب شونده ، و یا به تعبیر دیگر نوعی توکیل در انجام کاری است ، هر چند این انتخاب وظائفی هم برای انتخاب کننده به دنبال دارد (مانند همه وکالتها) در حالی که بیعت چنین نیست .

و به تعبیر دیگر : انتخابات اعطای مقام است ، و همانگونه که گفتیم شبیه توکیل می باشد ، در حالی که بیعت ((تعهد اطاعت )) است .

گرچه ممکن است این دو در بعضی از آثار با هم شباهت پیدا کنند ، ولی این شباهت هرگز به معنی وحدت مفهوم و ماهیت آنها نیست ، لذا در مورد بیعت ، بیعت کننده قادر بر فسخ نمی باشد در حالی که در مورد انتخابات در بسیاری از موارد انتخاب کنندگان حق فسخ دارند که دسته جمعی شخص انتخاب شونده را از مقامش عزل کنند (دقت کنید) .

3 - در مورد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و امامان معصوم (علیهم السلام ) که از سوی خدا نصب می شوند هیچ نیازی به بیعت نیست ، یعنی اطاعت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و امام معصوم (علیه السلام ) و منصوب از سوی او واجب است ، خواه بر کسانی که بیعت کرده باشند یا کسانی که بیعت نکرده باشند .

و به تعبیر دیگر : لازمه مقام نبوت و امامت وجوب اطاعت است ، همانگونه که قرآن می گوید : اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم (نساء - 59) .

ولی این سؤال پیش می آید که اگر چنین است پس چرا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) کرارا از یاران خود ، یا تازه مسلمانان بیعت گرفت که دو نمونه آن در قرآن صریحا آمده است (بیعت رضوان در اینجا و بیعت با اهل مکه که در سوره ممتحنه به آن اشاره شده است ) .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 73@@@

در پاسخ می گوئیم بدون شک این بیعت ها یکنوع تاءکید بر وفاداری بوده که در مواقع خاصی انجام می گرفته ، و مخصوصا برای مقابله با بحرانها و حوادث سخت از آن استفاده می شده است ، تا در سایه آن روح تازه ای در کالبد افراد دمیده شود ، چنانکه تاثیرهای شگرف آن را در بیعت رضوان در بحثهای گذشته خواندیم .

ولی در بیعتهائی که برای خلفا می گرفتند بیعت به عنوان پذیرش مقام خلافت بود ، هر چند به عقیده ما خلافت پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) چیزی نبود که از طریق بیعت مردم انجام گیرد ، بلکه تنها از سوی خداوند و به وسیله شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) یا امام پیشین تحقق می یافت .

و به همین دلیل بیعتی را که مسلمانان با علی (علیه السلام ) یا امام حسن یا امام حسین (علیه السلام ) کردند آن نیز جنبه تاءکید بر وفاداری داشت و شبیه بیعتهای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) بود .

4 - آیا در حال حاضر نیز بیعت به عنوان یک اصل اسلامی قابل قبول است ؟ یا به تعبیر دیگر آیا می توان بیعت را تعمیم داد ، و مثلا فلان جمعیت یک فرد لائق و واجد شرائط شرعی را برگزینند (به عنوان فرمانده لشکر ، رئیس جمعیت ، و یا رئیس حکومت ) و با او بیعت کنند؟ آیا اینگونه بیعتها مشمول احکام شرعی بیعت می باشد؟!

از آنجا که به اصطلاح ((عموم )) و ((اطلاقی )) از قرآن و سنت در خصوص بیعت در دست نیست تعمیم این مساءله مشکل به نظر می رسد ، هر چند استدلال به عموم آیه ((اوفوا بالعقود)) چندان بعید نیست .

ولی با اینحال ابهامی که در مسائل مربوط به بیعت وجود دارد مانع از این است که ما به طور قطع روی ((اوفوا بالعقود)) تکیه کنیم بخصوص اینکه

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 74@@@

در فقه ما هیچ موردی برای بیعت در غیر پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله ) و امام معصوم (علیه السلام ) دیده نمی شود .

توجه به این نکته نیز ضروری است که مقام نیابت ولی فقیه از نظر ما مقامی است که از سوی امامان معصوم (علیهم السلام ) تعیین شده ، و هیچگونه نیازی به بیعت ندارد ، البته پیروی و اطاعت مردم از ((ولی فقیه )) به او امکان استفاده از این مقام و به اصطلاح ((بسط ید)) را می دهد ، ولی این بدان معنی نیست که مقام او در گرو تبعیت و پیروی مردم است و تازه مساءله پیروی مردم ارتباطی با مساءله بیعت ندارد ، بلکه عمل به حکم الهی در مورد ولایت فقیه است (دقت کنید) .

5 - و به هر حال ((بیعت )) مربوط به مسائل اجرائی است ، و ارتباطی با احکام ندارد یعنی ، بیعت با یک نفر هرگز حق ((تشریع و قانونگذاری )) را به او نمی دهد ، بلکه قوانین را باید از کتاب و سنت گرفت و سپس آن را به اجراء در آورد ، و کسی در این گفتگو ندارد .

6 - از روایات استفاده می شود که بیعت با امام و پیشوای معصوم باید برای خدا باشد ، و به تعبیر دیگر از اموری است که ((قصد قربت )) در آن لازم است .

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله ) آمده : ثلاثة لایکلمهم الله عز و جل یوم القیامة و لاینظر الیهم و لایزکیهم و لهم عذاب الیم : رجل بایع اماما لایبایعه الا للدنیا ، ان اعطاه ما یریده و فی له ، و الا کف ، و رجل بایع رجلا بسلعته بعد العصر مخلف بالله عز و جل لقد اعطی بها کذا و کذا فصدقه و اخذها و لم یعط فیها ما قال ، و رجل علی فضل ماء بالفلات یمنعه ابن السبیل :

((سه نفرند که خداوند با آنها سخن نمی گوید و آنها را پاکیزه نمی کند ، و عذاب دردناک برای آنها است : کسی که با امامی بیعت کند و هدفی جز دنیا

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 75@@@

نداشته باشد که اگر خواسته اش را به او بدهد به بیعتش وفا می کند ، و الا خود داری خواهد کرد ، و مردی که بعد از وقت عصر جنسی را می فروشد و سوگند یاد می کند که فلان مبلغ برای خرید جنس داده ام ، و مشتری تصدیق می کند و می خرد ، در حالی که چنین نبوده است ، و کسی که آب اضافی در بیابان دارد و به ابن سبیل نمی دهد))**(خصال) باب الثلاثة حدیث 70*** (تعبیر به عصر یا به خاطر شرافت این وقت است ، و یا از این جهت که بسیاری از فروشندگان جنس خود را به همان قیمتی که خریده اند در این موقع می فروشند) .

7 - شکستن بیعت از گناهان کبیره است ، در حدیثی از امام موسی بن جعفر (علیه السلام ) می خوانیم : ثلاثه موبقات : نکث الصفقة و ترک السنة و فراق الجماعة : سه گناه است که انسان را هلاک می کند (و به عذاب شدید الهی می افکند) : شکستن بیعت ، ترک سنت ، و جدائی از جماعت .**(بحارالانوار) جلد 67 صفحه 185***

ترک سنت ظاهرا اشاره به قوانینی است که پیامبر اسلام آورده و جدائی از جماعت به معنی اعراض و پشت کردن به آن است نه صرفا عدم شرکت در جماعت .

8 - بیعت در سخنان علی (علیه السلام )

در خطبه های نهج البلاغه کرارا روی مساءله بیعت تکیه شده ، و امام (علیه السلام ) بارها روی بیعتی که مردم با او کردند تکیه می کند .

از جمله در یک مورد می فرماید : ای مردم شما بر من حقی دارید ، و من بر شما حقی دارم ، اما حق شما بر من این است که دلسوز و خیر خواه شما باشم،

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 76@@@

و بیت المال شما را در راه خودتان مصرف کنم ، شما را تعلیم دهم تا از جهل نجات یابید ، و تادیب کنم تا آگاه شوید ، سپس می افزاید : و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعة ، و النصیحة فی المشهد و المغیب ، و الاجابة حین ادعوکم ، و الطاعة حین آمرکم : ((اما حق من بر شما این است که در بیعت خویش وفادار باشید ، و در آشکارا و نهان خیر خواهی کنید هر وقت شما را می خوانم اجابت نمائید ، و هر گاه فرمان میدهم اطاعت کنید)) .**نهج البلاغه خطبه 34***

و در جای دیگر می فرماید : لم تکن بیعتکم ایای فلتة : ((بیعت شما با من بی مطالعه و ناگهانی انجام نگرفت )) (تا کمترین تردیدی در اطاعت من به خود راه دهید)) .**نهج البلاغه خطبه 136***

و در خطبه ای که قبل از جنگ ((جمل )) و حرکت از مدینه به سوی بصره ایراد فرمود ، مردم را به پایداری روی بیعتشان توجه داده می فرماید : و بایعنی الناس غیر مستکرهین ، و لا مجبرین ، بل طائعین مخیرین : ((مردم بدون اکراه و اجبار و از روی اطاعت و اختیار با من بیعت کردند)) .**نهج البلاغه نامه شماره 1***

و بالاخره در برابر معاویه که از بیعت با امام (علیه السلام ) سر باز زد ، و می خواست به نحوی خرده گیری کند فرمود : بایعنی القوم الذین بایعوا ابابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه ، فلم یکن للشاهد ان یختار ، و لاللغائب ان یرد : ((همان گروهی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با من با همان شرائط و کیفیت بیعت نمودند بنابراین نه آنکه حاضر بود اکنون اختیار فسخ دارد ، و نه آنکه غائب بود اجازه

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 77@@@

رد کردن ))! .**نهج البلاغه نامه 6-باید توجه داشت تکیه روی بیعت خلفای پیشین از این نظر بود که معاویه از طرف آنها نصب شده بود و دم از حمایت آنها می زده بنابراین منافاتی با آنچه در خطبه شقشقیه آمده است ندارد***

از بعضی از عبارات نهج البلاغه به خوبی بر می آید که ((بیعت )) یکبار بیش نیست ، تجدید نظر در آن راه ندارد ، و اختیار فسخ در آن نخواهد بود ، و هر کس از آن سربتابد طعنه زن و عیبجو خوانده می شود ، و آن کس ‍ که درباره قبول یا رد آن بیندیشد یا تردید کند منافق است ! انها بیعة واحدة ، لایثنی فیها النظر ، و لایستانف فیها الخیار ، الخارج منها طاعن ، و المروی فیها مداهن ! .**نهج البلاغه نامه 7***

از مجموع این تعبیرات استفاده می شود که امام (علیه السلام ) در مقابل کسانی که ایمان به امامت منصوصش از طرف پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) نداشتند و بهانه جوئی می کردند به مساءله بیعت که نزد آنها مسلم بود استدلال می کرد ، تا یارای سر باز زدن از اطاعت امام (علیه السلام ) نداشته باشند ، و به معاویه و امثال او گوشزد می کرد همانگونه که مشروعیت برای خلافت خلفای سه گانه قائل است باید برای خلافت امام (علیه السلام ) قائل باشد و در برابر آن تسلیم گردد (بلکه خلافت او مشروعتر است ، چون بیعت وی گسترده تر و از روی رضایت و رغبت عمومی انجام شد) .

بنابراین استدلال به بیعت هیچ منافاتی با مساءله نصب امام از طریق خدا و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و تاءکیدی بودن بیعت ندارد .

لذا در همین نهج البلاغه در یک مورد امام به حدیث ثقلین که از نصوص ‍ امامت است اشاره می فرماید**نهج البلاغه خطبه 87*** و در جائی دیگر به مساءله وصیت و وراثت **نهج البلاغه خطبه 2*** .(دقت کنید) .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 78@@@

و در عبارات دیگرش به لزوم وفاداری نسبت به بیعت و دوام آن و عدم امکان فسخ و تجدید نظر و عدم نیاز به تکرار اشاره فرموده است که اینها نیز مسائلی است مورد قبول درباره بیعت .

ضمنا از آنها به خوبی استفاده می شود که اگر بیعت جنبه اجبار و اکراه داشته باشد ، یا به صورت غافلگیر کردن مردم انجام گیرد ارزشی ندارد ، بلکه بیعتی با ارزش است که از روی اختیار و آزادی اراده و فکر و مطالعه انجام گیرد (باز هم دقت کنید) .


@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 79@@@