تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آداب حضور پیامبر (صلی اللّه علیه و آله )

چنانکه در محتوای سوره اشاره کردیم در این سوره یک رشته از مباحث مهم اخلاقی و دستورات انضباطی نازل شده که آن را شایسته نام ((سوره اخلاق )) می کند ، و در آیات مورد بحث که در آغاز سوره قرار گرفته ، به دو قسمت از این

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 136@@@

دستورات اشاره شده است :

نخست تقدم نیافتن بر خدا و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) ، و دیگری در محضر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) سر و صدا و قال و غوغا راه نینداختن .

بعد می فرماید : ((ای کسانی که ایمان آورده اید چیزی را در برابر خدا و رسولش مقدم نشمرید ، و تقوای الهی پیشه کنید ، که خداوند شنوا و داناست (یا ایها الذین آمنوا لاتقدموا بین یدی الله و رسوله و اتقوا الله ان الله سمیع علیم ) .

منظور از مقدم نداشتن چیزی در برابر خدا و پیامبر پیشی نگرفتن بر آنها در کارها ، و ترک عجله و شتاب در مقابل دستور خدا و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) است .

گرچه بعضی از مفسران خواسته اند مفهوم آیه را محدود کنند ، و آن را منحصر به انجام عبادات قبل از وقت ، یا سخن گفتن قبل از سخن پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) و امثال آن بدانند ، ولی روشن است که آیه مفهوم وسیع و گستردهای دارد و هر گونه پیشی گرفتن را در هر برنامهای شامل می شود .**(لاتقدموا) به صورت فعل متعدی است و مفعول آن محذوف است و در تقدیر چنین می باشد لاتقدموا امرا بین یدی الله و رسوله بعضی نیز احتمال داده اند که این فعل در اینجا به معنی فعل لازم باشد و مفهوم آن لاتتقدموا بین یدی الله . . .است گرچه این دو تفسیر از نظر اصول ادبی متفاوت است ولی از نظر معنا و نتیجه تفاوتی ندارد و به هرحال منظور این است که در هیچ چیز بر خدا و پیامبر (ص) پیشی نگیرند***

مسئولیت انضباط ((رهروان )) در برابر ((رهبران )) آنهم یک رهبر بزرگ الهی ایجاب می کند که در هیچ کار ، و هیچ سخن و برنامه ، بر آنها پیشی نگیرند ، و شتاب و عجله نکنند .

البته این بدان معنا نیست که اگر پیشنهاد یا مشورتی دارند در اختیار

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 137@@@

رهبر الهی نگذارند ، بلکه منظور جلو افتادن و تصمیم گرفتن و انجام دادن پیش از تصویب آنها است حتی نباید درباره مسائل بیش از اندازه لازم سؤال و گفتگو کرد ، باید گذاشت که رهبر خودش به موقع مسائل را مطرح کند آنهم رهبر معصوم که از چیزی غفلت نمی کند ، و نیز اگر کسی سؤالی از او می کند نباید دیگران پیشقدم شده ، پاسخ سؤال را عجولانه بگویند ، در حقیقت همه این معانی در مفهوم آیه جمع است .

آیه بعد اشاره به دستور دوم کرده ، می گوید : ((ای کسانی که ایمان آورده اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید و در برابر او بلند سخن نگوئید و داد و فریاد نزنید ، آنگونه که بعضی از شما در برابر بعضی می کنند مبادا اعمال شما حبط و نابود گردد در حالی که نمی دانید)) (یا ایها الذین آمنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لاتجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون ) .

جمله اول (لا ترفعوا اصواتکم . . .) اشاره به این است که صدا را بلندتر از صدای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) نکنید ، که این خود یکنوع بی ادبی در محضر مبارک او است ، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) که جای خود دارد این کار در برابر پدر و مادر و استاد و معلم نیز مخالف احترام و ادب است .

اما جمله (لاتجهروا له بالقول . . .) ممکن است تاءکیدی بر همان معنی جمله اول باشد یا اشاره به مطلب تازه ای و آن ترک خطاب پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) با جمله ((یا محمد)) و تبدیل آن به ((یا رسول الله )) است .

اما جمعی از مفسران در تفاوت بین این دو جمله چنین گفته اند : جمله اول ، ناظر به زمانی است که مردم با پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) هم سخن می شوند که نباید صدای خود را از صدای او برتر کنند ، و جمله دوم مربوط به موقعی است که

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 138@@@

پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) خاموش است و در محضرش سخن می گویند ، در اینحالت نیز نباید صدا را زیاد بلند کنند .

جمع میان این معنی و معنی سابق نیز مانعی ندارد و با شاءن نزول آیه نیز سازگار است .

و به هر حال ظاهر آیه بیشتر این است که دو مطلب متفاوت را بیان می کند .

بدیهی است اگر اینگونه اعمال به قصد توهین به مقام شامخ نبوت باشد موجب کفر است و بدون آن ایذاء و گناه .

در صورت اول علت حبط و نابودی اعمال روشن است ، زیرا کفر علت حبط (از میان رفتن ثواب عمل نیک ) می شود .

و در صورت دوم نیز مانعی ندارد که چنین عمل زشتی باعث نابودی ثواب بسیاری از اعمال گردد ، و ما سابقا در بحث حبط گفته ایم که نابود شدن ثواب بعضی از اعمال به خاطر بعضی از گناهان خاص ، بی مانع است ، همانگونه که نابود شدن اثر بعضی از گناهان به وسیله اعمال صالح نیز قطعی است ، و دلائل فراوانی در آیات قرآن یا روایات اسلامی بر این معنی وجود دارد ، هر چند این معنی به صورت یک قانون کلی در همه حسنات و سیئات ثابت نشده است ، اما در مورد بعضی از حسنات و سیئات مهم ، دلائلی نقلی وجود دارد و دلیلی هم از عقل بر خلاف آن نیست .**شرح بیشتر پیرامون مساله (حبط) را در جلد دوم صفحه 70 (ذیل آیه 217 سوره بقرة) مطالعه فرمائید***

در روایتی آمده است : هنگامی که آیه فوق نازل شد ثابت بن قیس ‍ (خطیب پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) که صدای رسائی داشت گفت : من بودم که صدایم را از صدای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) فراتر می کردم ، و در برابر او بلند سخن می گفتم ، اعمال من نابود شد ، و من اهل دوزخم !

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 139@@@

این مطلب به گوش پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) رسید ، فرمود : چنین نیست او اهل بهشت است (زیرا او اینکار را به هنگام ایراد خطابه برای مؤمنان یا در برابر مخالفان که اداء یک وظیفه اسلامی بود انجام می داد) .**(مجمع البیان) جلد 9 صفحه 130-این حدیث با مختصر تفاوتی در کلمات بسیاری از مفسران و محدثان از جمله در نورالثقلین صحیح بخاری تفسیر فی ظلال و مراغی آمده است***

همانگونه که عباس بن عبد المطلب نیز در جنگ حنین به فرمان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) با صدای بلند فراریان را دعوت به بازگشت نمود .

آیه بعد برای تاءکید بیشتر روی این موضوع پاداش کسانی را که به این دستور الهی عمل می کنند ، و انضباط و ادب را در برابر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) رعایت می نمایند چنین بیان می کند : ((آنها که صدای خود را نزد رسول خدا کوتاه می کنند کسانی هستند که خداوند قلوبشان را برای تقوا خالص و گسترده ساخته و برای آنها آمرزش و پاداش عظیمی است (ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی لهم مغفرة و اجر عظیم ) .**(لام) در (للتقوی) در حقیقت (لام غایت) است نه (لام علت) یعنی قلوب آنها را خالص و آماده برای پذیرش تقوی می نماید ، چرا که اگر قلب خالص نشود از آلودگیها پاک نگردد تقوای حقیقی در آن جایگزین نمی شود***

((یغضون )) از ماده ((غض )) (بر وزن حظ) به معنی کم کردن و کوتاه نمودن نگاه یا صدا است ، و نقطه مقابل آن خیره نگاه کردن ، و صدا را بلند نمودن است .

((امتحن )) از ماده ((امتحان )) در اصل به معنی ذوب کردن طلا

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 140@@@

و گرفتن ناخالصی آن است ، و گاه به معنی گستردن چرم نیز آمده ، ولی بعدا در معنی آزمایش به کار رفته است ، مانند آیه مورد بحث ، آزمایشی که نتیجه آن خلوص قلب و گستردگی آن برای پذیرش تقوی است .

قابل توجه اینکه : در آیه قبل تعبیر به ((نبی )) شده ، و در اینجا تعبیر به ((رسول الله،)) و هر دو گویا اشاره به این نکته است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) از خود چیزی ندارد ، او فرستاده خدا و پیام آور او است ، اسائه ادب در برابر او اسائه ادب نسبت به خدا است ، و رعایت ادب نسبت به او رعایت نسبت به خداوند است .

ضمنا تعبیر ((مغفرة )) به صورت نکره ، برای تعظیم و اهمیت است ، یعنی خداوند آمرزش کامل و بزرگ نصیبشان می کند ، و بعد از پاک شدن از گناه اجر عظیم به آنها عنایت می فرماید ، زیرا نخست شستشوی از گناه مطرح است ، سپس بهره مندی از پاداش عظیم الهی .

آیه بعد برای تاءکید بیشتر ، اشاره به نادانی و بیخردی کسانی می کند که این دستور الهی را پشت سر می افکنند ، و چنین می فرماید : ((کسانی که تو را از پشت حجرهها بلند صدا می زنند اکثرشان عقل و خرد ندارند))! (ان الذین ینادونک من وراء الحجرات اکثرهم لایعقلون ) .

این چه عقلی است که انسان در برابر بزرگترین سفیر الهی رعایت ادب نکند ، و با صدای بلند و نامؤدبانه ، همچون اعراب ((بنی تمیم )) پشت خانه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) بیاید ، و فریاد زند : یا محمد! یا محمد! اخرج الینا و آن کانون مهر و عطوفت پروردگار را بدینوسیله ایذاء و آزار نماید .

اصولا هر قدر سطح عقل و خرد انسان بالاتر میرود بر ادب او افزوده می شود ، زیرا ((ارزشها)) و ((ضدارزشها)) را بهتر درک می کند ، و به همین دلیل بی ادبی همیشه نشانه بیخردی است ، یا به تعبیر دیگر بی ادبی کار حیوان و ادب

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 141@@@

کار انسان است ؟

تعبیر به ((اکثرهم لایعقلون )) (غالب آنها نمی فهمند) یا به خاطر این است که اکثر در لغت عرب گاه به معنی ((همه )) می آید ، که برای رعایت احتیاط و ادب این تعبیر را به کار می برند که حتی اگر یکنفر مستثنی بوده باشد حق او ضایع نشود ، گوئی خداوند با این تعبیر می فرماید : من که پروردگار شما هستم و به همه چیز احاطه علمی دارم به هنگام سخن گفتن رعایت آداب می کنم ، پس شما چرا رعایت نمی کنید؟ و یا اینکه به راستی در میان آنها افراد عاقلی بوده اند که روی عدم توجه و یا عادت همیشگی صدا را بلند می کردند ، قرآن از این طریق به آنها هشدار می دهد که عقل و فکر خود را به کار گیرند ، و ادب را فراموش نکنند .

((حجرات )) جمع ((حجره )) در اینجا اشاره به اطاقهای متعددی است که در کنار مسجد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) برای همسران او تهیه شده بود ، و در اصل از ماده حجر (بر وزن اجر) به معنی منع است ، زیرا ((حجره )) مانع ورود دیگران در حریم زندگی انسان است ، و تعبیر به ((ورء)) در اینجا به معنی بیرون است ، از هر طرف که باشد ، زیرا در حجره های پیامبر به مسجد گشوده می شد ، و افراد نادان و عجول گاه در برابر در حجره می آمدند و فریاد یا محمد! می زدند قرآن آنها را از این کار نهی می کند .

در آخرین آیه مورد بحث برای تکمیل این معنی می افزاید : ((اگر آنها صبر می کردند تا خود بیرون آئی ، و به سراغشان روی برای آنها بهتر بود)) (و لو انهم صبروا حتی تخرج الیهم لکان خیرا لهم ) .

درست است که عجله و شتاب گاه سبب می شود که انسان زودتر به مقصود خود برسد ، ولی شکیبائی و صبر در چنین مقامی مایه رحمت و آمرزش

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 142@@@

و اجر ظیم است ، و مسلما این بر آن برتری دارد .

و از آنجا که افرادی نا آگاهانه قبلا مرتکب چنین کاری شده بودند ، و با نزول این دستور الهی طبعا به وحشت می افتادند ، قرآن به آنها نیز نوید می دهد که اگر توبه کنند مشمول رحمت خداوند می شوند ، لذا در پایان آیه می فرماید : ((و خداوند غفور و رحیم است )) (و الله غفور رحیم ) .

نکته ها :