تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد22
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

میهمانان ابراهیم (علیه السلام )

از این آیات به بعد گوشه هائی از سرگذشت انبیاء و اقوام پیشین برای تاءکید و تایید مطالب گذشته مطرح می شود ، و نخستین فراز آن سرگذشت فرشتگانی است که برای عذاب قوم لوط در شکل آدمیان بر ابراهیم (علیه السلام ) ظاهر شدند ، و او را بشارت به تولد فرزندی دادند با اینکه ابراهیم به سن پیری رسیده بود و همسرش نیز مسن و نازا بود .

از یک سو عطا کردن این فرزند برومند در این سن و سال به این پدر و مادر پیر و فرتوت تاءکیدی است برای آنچه درباره مقدر بودن سایر روزیها که در آیات گذشته آمد .

و از سوی دیگر دلیلی است بر قدرت و توانائی حق ، و آیتی است از آیات خداشناسی که در آیات گذشته از آن بحث شده است .

و از سوی سوم بشارتی است برای اقوام با ایمان که مشمول حمایت حق هستند ، همان گونه که آیات بعد که سخن از عذاب هولناک قوم لوط می گوید

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 344@@@

هشدار و تهدیدی است برای مجرمان بی ایمان .

نخست روی سخن را به پیامبر کرده ، می فرماید : ((آیا داستان و خبر مهمانهای بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است ))؟! (هل اتاک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین ) .**(ضیف) معنی وصفی دارد و بر مفرد و جمع اطلاق می شود و لذا با مکرمین که جمع است توصیف شده و این که بعضی گفته اند مصدر است و تثنیه و جمع ندارد درست به نظر نمی رسد ولی به گفته زمخشری در کشاف چئن در اصل مصدر بوده بعد از آن که معنی وصفی به خود گرفت نیز در مفرد و جمع هر دو استعمال می شود(دقت کنید)***

تعبیر به ((مکرمین )) (اکرام شده گان ) یا به خاطر این است که این فرشتگان ماموران حق بودند ، و در آیه 26 سوره انبیاء نیز درباره فرشتگان میخوانیم : بل عباد مکرمون ((آنها بندگانی هستند محترم )) و یا به خاطر احتراماتی است که ابراهیم برای آنها قائل شد و یا به هر دو جهت .

سپس به شرح حال آنها پرداخته ، می گوید : ((آن زمان که بر ابراهیم وارد شدند و گفتند : سلام بر تو! او گفت : سلام بر شما که جمعیتی ناشناخته اید))! (اذ دخلوا علیه فقالوا سلام قال سلام قوم منکرون ) .**(سلاما) منصوب به فعل محذوفی است و در تقدیر چنین است (نسلم علیکم سلاما) و سلام (مبتداء) است و (خبر) آن محذوف است و در اصل (علیکم سلام) (یا سلام علیکم) بوده است گویا ابراهیم (ع) می خواست تحیتی بالاتر از تحیت آنها بگوید زیرا (جمله اسمیه) دلالت بر ثبات و دوام دارد(تفسیر کشاف ج 4 ص 401)***

بعضی گفته اند ابراهیم (علیه السلام ) مساءله ناشناخته بودن آنها را در درون دل گفت ، نه به صورت آشکار (چرا که این سخن با مساءله احترام مهمان سازگار نیست ) .

ولی این معمول است که گاهی میزبان در عین احترام به میهمان می گوید :

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 345@@@

ولی من نمی دانم شما را کجا دیده ام ؟ و به نظرم زیاد آشنا نیستید ، بنابراین می توان ظاهر آیه را حفظ کرد که ابراهیم این سخن را آشکارا گفته است ، هر چند احتمال اول نیز بعید به نظر نمی رسد ، بخصوص ‍ اینکه پاسخی از ناحیه میهمانان در معرفی خود در اینجا دیده نمی شود ، و اگر ابراهیم چنین سخنی را آشکارا گفته بود لابد آنها پاسخی به آن می دادند .

به هر حال ابراهیم میهماننواز و پر سخاوت ، برای پذیرائی میهمانان خود فورا دست به کار شد ، ((پنهانی به سوی خانواده خود رفت و گوساله ای فربه و بریانی برای آنها آورد)) (فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین ) .

((راغ )) چنانکه راغب در مفردات می گوید از ((روغ )) (بر وزن شوق ) به معنی حرکت کردن تواءم با یک نقشه پنهانی است .

چرا ابراهیم چنین کرد؟ برای اینکه ممکن بود اگر میهمانان متوجه شوند مانع از چنین پذیرائی پر هزینه ای گردند .

اما چرا ابراهیم میهمانهای معدود که به گفته بعضی سه نفر و حداکثر دوازده نفر بودند**اقتباس از (روح البیان) و (حاشیه تفسیر صافی) ذیل آیات مورد بحث*** غذای فراوان و مفصل تهیه کرد ، این به خاطر آن است که معمولا اشخاص سخاوتمند هر گاه میهمانی برای آنها فرا رسد تنها به اندازه میهمانان غذا تهیه نمی کنند ، بلکه غذائی فراهم می سازند که علاوه بر میهمانان تمام کسانی که برای آنان کار می کنند در آن شریک و سهیم باشند ، و حتی همسایگان و نزدیکان و اطرافیان دیگر را هم در نظر می گیرند ، بنابراین هرگز چنین غذای اضافی اسراف محسوب نمی شود ، و این معنی امروز هم در میان بسیاری از عشایر و آنها که به شکل سنتی سابق زندگی می کنند دیده می شود .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 346@@@

((عجل )) (بر وزن طفل ) به معنی گوساله است (و اینکه بعضی گفته اند به معنی گوسفند است با متون لغت سازگار نیست ) این واژه در اصل از ماده ((عجله )) گرفته شده ، زیرا این حیوان در این سن و سال حرکات عجولانه ای دارد که وقتی بزرگ شد به کلی آن را کنار می گذارد .

((سمین )) به معنی فربه است ، و انتخاب چنین گوساله ای برای احترام به میهمانان ، و استفاده بیشتر اطرافیان بوده است .

در آیه 69 سوره هود آمده است که این گوساله بریان بود (بعجل حنیذ) هر چند آیه مورد بحث در این باره سخنی نمی گوید ، اما منافاتی با آن ندارد .

((ابراهیم شخصا این غذا را برای میهمانان آورد و نزدیک آنها گذارد)) (فقربه الیهم ) .

ولی با کمال تعجب مشاهده کرد که آنها دست به سوی غذا نمی برند ، ((گفت آیا غذا نمی خورید))؟! (قال الا تاکلون ) .

ابراهیم تصور می کرد آنها از جنس بشرند ((و هنگامی که دید دست به سوی غذا نمی برند در دل احساس وحشت کرد)) (فاوجس منهم خیفة ) .

زیرا در آن زمان - و امروز هم در میان بسیاری از اقوام که پایبند به اخلاق سنتی هستند - هر گاه کسی از غذای دیگری بخورد به او آزاری نمی رساند و خیانتی نمی کند ، و آنجا که نمک خورند نمکدان را نمی شکنند ، و لذا اگر میهمان دست به غذا نبرد این گمان پیدا میشد که او برای کار خطرناکی آمده است . این ضرب المثل نیز در عرب معروف است که می گویند ((من لم یاکل طعامک لم یحفظ ذمامک )) : ((کسی که غذای تو را نخورد به پیمان تو وفا نخواهد کرد)) .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 347@@@

((ایجاس )) از ماده ((وجس )) (بر وزن مکث ) در اصل به معنی صدای مخفی است ، به همین مناسبت ایجاس به معنی احساس پنهانی و درونی آمده ، گوئی انسان صدائی را از درون خود می شنود و هنگامی که با خیفة همراه شود به معنی احساس ترس است .

در اینجا میهمانان - همانگونه که در سوره هود آیه 70 آمده است - به او گفتند نترس و به او اطمینان خاطر دادند (قالوا لا تخف ) .

سپس می افزاید : ((او را بشارت به تولد پسری دانا دادند)) (و بشروه بغلام علیم ) .

بدیهی است فرزند به هنگام تولد ((عالم )) نیست ، اما ممکن است استعدادی در او باشد که در آینده عالم و دانشمند بزرگی شود ، و منظور در اینجا همین است .

در اینکه این فرزند ((اسماعیل )) بوده یا ((اسحاق ))؟ در میان مفسران گفتگو است ، هر چند مشهور این است که ((اسحاق )) بوده .

ولی این احتمال که اسماعیل باشد با توجه به آیه 71 سوره هود که می گوید : فبشرناها باسحاق درست به نظر نمی رسد ، بنابراین شکی نیست زنی که در آیات بعد سخن از او به میان می آید همسر ابراهیم ساره و این فرزند اسحاق است .

((در این هنگام همسر ابراهیم جلو آمد در حالی که از خوشحالی و تعجب فریاد می کشید به صورت خود زد و گفت : آیا با اینکه من پیرزنی نازایم صاحب فرزندی خواهم شد))؟! (فاقبلت امراءته فی صرة فصکت وجهها و قالت عجوز عقیم ) .

در آیه 72 سوره هود نیز می خوانیم : قالت یا ویلتا ء الدوانا عجوز و هذا بعلی شیخا : ((گفت : ای وای بر من ! آیا من فرزندی می آورم در حالی

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 348@@@

که پیرزنم ، و این شوهرم پیرمردی است ، این راستی چیز عجیبی است ))!

بنابراین فریاد او فریادی از روی تعجب و تواءم با شادی بوده است .

واژه ((صرة )) از ماده ((صر)) (بر وزن شر) در اصل به معنی بستن و بهم بستگی است ، و به فریاد شدید و همچنین جمعیت متراکم نیز گفته می شود ، چرا که دارای شدت و بهم پیوستگی است ، به بادهای شدید و سرد ((صرصر)) می گویند چرا که انسانها را به هم می پیچد ، و ((صرورة )) به زن یا مردی می گویند که هنوز حج بجا نیاورده ، و یا تصمیم بر ازدواج ندارد ، چرا که یکنوع بستگی و امتناع در آنها است ، و در آیه مورد بحث به همان معنی فریاد شدید است .

((صکت )) از ماده ((صک )) (بر وزن شک ) به معنی زدن شدید ، یا به صورت زدن است ، و منظور در اینجا این است که همسر ابراهیم هنگامی که نوید تولد فرزندی را شنید ، همانگونه که عادت زنان است ، دستها را از شدت تعجب و حیا به صورت زد .

طبق گفته بعضی از مفسران ، و همچنین سفر تکوین تورات ، همسر ابراهیم در آن وقت نود سال یا بیشتر داشت ، و خود ابراهیم حدود یکصد سال یا بیشتر!

ولی قرآن در آیه بعد پاسخ فرشتگان را به او نقل می کند : ((گفتند : پروردگارت چنین گفته است و او حکیم و دانا است )) (قالوا کذلک قال ربک انه هو الحکیم العلیم ) .

گرچه تو پیرزن فرتوتی هستی و شوهرت نیز چنین است ، اما هنگامی که فرمان پروردگار تو صادر شود و اراده اش به چیزی تعلق گیرد بدون تردید تحقق می یابد .

@@تفسیر نمونه جلد 22 صفحه 349@@@

حتی آفرینش جهان عظیمی همانند این جهان با امر ((کن )) (موجود باش ) برای او سهل و آسان است .

تعبیر به ((حکیم )) و ((علیم )) اشاره به این است که نیاز ندارد تو از سن پیری و نازائی خودت یا کهنسال بودن همسرت خبر دهی ، خدا همه اینها را می داند و اگر تاکنون به شما فرزندی نداده و در اواخر عمر مرحمت می کند آنهم حکمتی دارد .

جالب اینکه در آیه 73 سوره هود می خوانیم که فرشتگان به او گفتند : اتعجبین من امر الله رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت انه حمید مجید : ((آیا از فرمان خدا تعجب می کنی ؟ این رحمت خدا و برکاتش ‍ بر خانواده شما است ، که او حمید و مجید است )) .

تفاوت این دو تعبیر به خاطر آن است که فرشتگان همه این سخنها را به ((ساره )) گفتند ، منتهی در سوره هود به بخشی اشاره شده ، و در اینجا به بخش دیگر ، در آنجا سخن از رحمت و برکات خدا است ، و تناسب با حمید و مجید دارد (کسی که او را در مقابل نعمتهایش حمد و تمجید می کنند) .

ولی در اینجا سخن از آگاهی خداوند نسبت به عدم آمادگی این دو همسر برای آوردن فرزند ، و نازائی زن از نظر اسباب ظاهری است ، و متناسب این است که گفته شود خدا از همه اینها آگاه می باشد ، و اگر سؤال شود چرا این موهبت را در جوانی به آنها نداد؟ گفته می شود : در این امر حکمتی است چرا که او حکیم است .