تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نفی زادن از خداوند

در سوره توحید پنج صفت برای خداوند ذکر شده است. تاکنون درباره دو صفت ایجابی و ثبوتی احد و صمد بحث کردیم. از این پس سه صفت سلبی را که در دو آیه پایانی آمده بررسی می‏کنیم.
اولین آنها نفی زایش از خداوند است.
در این سوره با فعل منفی لم یلد تولید مثل از خداوند نفی شده است. باید افزود که در فرآیند تولید مثل پس از آنکه اسپرم از غده جنسی نر وارد تخمدان جفت ماده شد و آن را بارور ساخت، جنین به مرور در رحم ماده شکل می‏گیرد و پس از آن که در رحم تکامل یافت متولد می‏شود. در این فرآیند، نوزاد از بخشی از وجود نر و ماده به وجود می‏آید. همچنین در تولید مثل گیاهان نیز، بخش‏هایی از گیاهان بالغ جدا شده و گیاه جدیدی را شکل می‏دهند.
عموما زایش را به جفت ماده نسبت می‏دهند؛ اما چون نوزاد بر اثر لقاح و برخورد جزئی از جفت نر با جزئی از جفت ماده به وجود آمده، این تولید و ولادت را می‏توان به جفت نر نیز نسبت داد. به هر حال در تولید مثل وقتی اجزایی از جفت نر و ماده جدا شد تا نوزاد جدیدی شکل گیرد، آنان اجزایی را که قبلا بخشی از وجود مرکب آنها را تشکیل‏داد، از دست می‏دهند. این اتفاق تنها در موجودات مادی رخ می‏دهد؛ اما وجود خداوند بسیط است و از اجزای متعدد ترکیب نیافته تا با جدا شدن بخشی از آنها مفهوم تولید مصداق پیدا کند. فرض تراوش یافتن و تولید در خداوند، مستلزم نفی بساطت و اثبات ترکیب خداوند از اجزاست. شکی نیست که وجود مرکب، به اجزای خود نیاز دارد؛ در این صورت وجوب ذاتی خداوند و غنای مطلق او منتفی می‏شود. پس به هیچ وجه نمی‏توان زایش و تولید مثل را به خداوند متعال نسبت داد.
شایان ذکر است که چه در علوم عقلی و چه در علوم شرعی عناوین و مفاهیمی بر خداوند اطلاق می‏گردد که چون از عالم امکانی اخذ شده‏اند، همراه با خصوصیات و قیود مادی تداعی می‏شوند؛ از این‏رو وقتی بخواهیم آنها را به خداوند نسبت دهیم، باید در ذهن خود آنها را از حیث امکانی و جهات نقص تجرید کنیم تا اطلاق آنها بر خداوند با اطلاقشان بر وجودهای امکانی فرق کند.
یکی از عنوان‏هایی که بر خداوند اطلاق می‏شود فیاض است. همچنین افاضه را به وی نسبت می‏دهیم. فیاض و افاضه از فیض گرفته شده‏اند که به معنای سرازیر شدن و سیلان است. وقتی ظفی پر می‏شود و آب از درون آن بیرون می‏ریزد گفته می‏شود آب از درون ظرف فیضان کرد. یا وقتی از چشم کسی اشک جریان می‏یابد، گفته می‏شود: فافضت عینه؛ یعنی از چشمش اشک سرازیر شد.
بر این اساس نسبت فیض و افاضه عالم به خداوند، این معنا را به ذهن می‏آورد که عالم از درون وجود خداوند تراوش می کند. این معنا مستلزم نقص و ترکیب در خداوند است. مسلما نباید از نسبت فیض و افاضه به خداوند چنین معنایی را برداشت کرد. افاضه عالم از سوی خداوند، به معنای تحقق عالم با اراده الهی است.
با توجه به ایهامی که در واژه فیاض وجود دارد که مستلزم نقص وجود الهی است. برخی از افراد سطحی‏نگر بر اهل معقول خرده می‏گیرند که چرا واژه فیض را درباره خداوند به کار می‏برند؟
پاسخ این است که ظاهر واژگانی نظیر افاضه، خلق، صدور و صنع را که درباره خداوند به کار می بریم. - همچنین تعابیر فراوانی که در قرآن و روایات در مورد خداوند استعمال شده؛ نظیر الرحمن علی العرش استوی(266) - معانی مادی و جسمانی را به ذهن می‏آورند؛ اما باید آنها را از نقص و حیثیت‏های عدمی که زاییده اطلاق آنها بر موجودات امکانی و مادی است، تجرید کنیم و صرفا جنبه کمال و جنبه وجودی‏شان را که متناسب با مقام الوهیت است، در نظر بگیریم؛ ولی هر قدر درباره واژه ولادت تجرید و تنزیه صورت پذیرد، در نهایت نمی‏توان معنای جدا شدن را از آن کلمه گرفت؛ از این رو - با توجه به این که جدا شدن از غیر در حاق معنای ولادت نهفته - نمی‏توان آن را به خداوند نسبت داد و با هیچ توجیهی نمی‏توان زایش و تولید را به خداوند نسبت داد. عالم با امر و اراده خدا تحقق می‏یابد، و از ذات خداوند و وجود او جدا نمی‏شود.