درباره بندهای اذان و اقامه سخن گفتیم، اکنون بحث راجع به ایجاد زمینه و آمادگی کافی برای شروع نماز است تا از این طریق انسان بهتر بتواند از نماز و گفتوگوی با خداوند بهرهبرداری کند. قبل از شروع نماز، شایسته است انسان لحظاتی فکر خود را از امور مادی و آنچه باعث پراکندگی حواس میشود منصرف کند و در نماز و توجه به خداوند متمرکز سازد. اگر میخواهد به تنهایی نماز بخواند، سعی کند جایی را برگزیند که خالی از سر و صدا باشد و در برابر او تصویرهایی نباشد که جلب نظر کند. اگر میخواهد در نماز جماعت شرکت کند، بکوشد به گونهای در بین جمعیت نمازگزار قرار گیرد که چیزی او را به خود جلب نکند و مزاحم ارتباط او با خداوند نشود؛ گویی او در بین جمعیت محو گردیده است.
اذکاری که ما در نماز میخوانیم، مفاهیمی دارند که باید در ذهن منعکس شوند؛ اما توجه قلبی از مقوله الفاظ و مفاهیم نیتس و امری ورای آنهاست.
توجه قلبی، از مقوله علم حضوری و شهودی است که با عنایت خداوند برای کسانی که حضور پروردگار خویش را درک کردهاند، حاصل میشود. در پرتو قدرت و استعدادی که خداوند به انسان داده، او میتواند همراه با گفتن اذکار نماز و یا تصویر معانی آنهادر عمق دل خود به خداوند توجه پیدا کند. ما در اکثر اوقات آمادگی لازم را برای توجه قلبی به خداوند نداریم؛ ولی با استعانت از خداوند و با توجه به مفاهیم اذکار نماز و تمرکز در آنها میتوانیم این حالت معنوی را در خود پدید آوریم یا به تقویت آن بپردازیم؛ چرا که این توجه قلبی به صورت محدود و در حالات خاصی برای اکثر افراد رخ میدهد و مهم؛ گسترش دادن، تقویت و عمق بخشیدن به آن است. برای نوع افراد در هنگام مناجات و توسل گاهی به صورت محدود حالتی پدید میآید که ورای الفاظ و مفاهیم، کاملا به مخاطب خود متوجه می شوند؛ گویی که او را میبینند و در این حالت کاملا از امور پیرامون خود غافل میشوند؛ حتی خود را نیز فراموش می کنند.
اگر حالت توجه به خداوند در ما پدید آمد، باید برای تقویت و استمرار آن بکوشیم، چه این که توجه قلبی به خداوند امر بسیار نفیسی است که بهای سنگینی دارد و ما باید بهای آن را بپردازیم؛ یعنی اولا با تلاش این حالت را در خود پدید آوریم و سپس به تقویت آن بپردازیم و آن را از کف ندهیم. یکی از راههای ایجاد توجه قلبی، شخوع و خضوع در براب رخ، توجه به عظمت بینهایت او و درک حقارت خویش است. ما باید با مشاهده نعمتهای خدا و از طریق تصور عظمت آفریدگان و حتی به کمک صورتهای خیالی و ذهنی، اندکی از عظمت خداوند را درک کنیم؛ چون ما هر قدر به ذهن خود وسعت بدهیم و تصویر بسیار بزرگی از عالم جسمانی در ذهن خوئد پدید آوریم و با کمک مفاهیم ذهنی و کمک گرفتن از قوه خیال بتوانیم عظمت خلقت خداوند را تصور کنیم، درک و تصور ما در برابر عظمت آفریدگان خداوند، بینهایت حقیر و ناچیز است؛ عظمت خلقتی که گاه فاصله بین دو ستاره آن میلیاردها سال نوری است که ما از درک فاصله یک سال نوری هم عاجزیم؛ چه رسد به درک میلیاردها سال نوری!
در مقام تصور عظمت خداوند، میتوانیم محیطی عظیم و گسترده یا صحرایی بزرگ و پردامنه و یا اقیانوسی بزرگ و عمیق را تصور کنیم و آنگاه جسم کوچک و حقیر خود را با آن بسنجیم و بنگریم که در مقام مقایسه، جسم ما چه نسبتی با همن بخش از عالم جسمانی که برای ما قابل درک است دارد. شاید در این مقایسه ما به این نتیجه برسیم که جسم ما در برابر آن بخش از عالم جسمانی که برای ما قابل تصور است، در حد یک موجود میکروسکوپی است؛ چه رسد به عوالمی که ما راهی برای شناخت عظمت آنها ندایم! در پرتو مقایسه مادی، ما بیشتر به حقارت معنوی و کاستی خود پی میبریم؛ اما با این که انسان موجودی کوچک است، خداوند روح معنویت به او داده که میتواند با آن در شعاع معرفت خداوند قرار گیرد و با وی ارتباط برقرار کند. همچنین خداوند نعمتهای بیشماری در اختیارش نهاده که از شمارش و شکر آنها عاجز است: ... و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم کفار؛(49)
و اگر [بخواهید] نعمت خدا را بشمرید، نمیتوانید آن را به شمار درآورید. قطعا انسان ستمپیشه ناسپاس است.