تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ضرورت تحصیل توجه قلبی به خداوند در نماز

درباره بندهای اذان و اقامه سخن گفتیم، اکنون بحث راجع به ایجاد زمینه و آمادگی کافی برای شروع نماز است تا از این طریق انسان بهتر بتواند از نماز و گفت‏وگوی با خداوند بهره‏برداری کند. قبل از شروع نماز، شایسته است انسان لحظاتی فکر خود را از امور مادی و آنچه باعث پراکندگی حواس می‏شود منصرف کند و در نماز و توجه به خداوند متمرکز سازد. اگر می‏خواهد به تنهایی نماز بخواند، سعی کند جایی را برگزیند که خالی از سر و صدا باشد و در برابر او تصویرهایی نباشد که جلب نظر کند. اگر می‏خواهد در نماز جماعت شرکت کند، بکوشد به گونه‏ای در بین جمعیت نمازگزار قرار گیرد که چیزی او را به خود جلب نکند و مزاحم ارتباط او با خداوند نشود؛ گویی او در بین جمعیت محو گردیده است.
اذکاری که ما در نماز می‏خوانیم، مفاهیمی دارند که باید در ذهن منعکس شوند؛ اما توجه قلبی از مقوله الفاظ و مفاهیم نیتس و امری ورای آنهاست.
توجه قلبی، از مقوله علم حضوری و شهودی است که با عنایت خداوند برای کسانی که حضور پروردگار خویش را درک کرده‏اند، حاصل می‏شود. در پرتو قدرت و استعدادی که خداوند به انسان داده، او می‏تواند همراه با گفتن اذکار نماز و یا تصویر معانی آنهادر عمق دل خود به خداوند توجه پیدا کند. ما در اکثر اوقات آمادگی لازم را برای توجه قلبی به خداوند نداریم؛ ولی با استعانت از خداوند و با توجه به مفاهیم اذکار نماز و تمرکز در آنها می‏توانیم این حالت معنوی را در خود پدید آوریم یا به تقویت آن بپردازیم؛ چرا که این توجه قلبی به صورت محدود و در حالات خاصی برای اکثر افراد رخ می‏دهد و مهم؛ گسترش دادن، تقویت و عمق بخشیدن به آن است. برای نوع افراد در هنگام مناجات و توسل گاهی به صورت محدود حالتی پدید می‏آید که ورای الفاظ و مفاهیم، کاملا به مخاطب خود متوجه می شوند؛ گویی که او را می‏بینند و در این حالت کاملا از امور پیرامون خود غافل می‏شوند؛ حتی خود را نیز فراموش می کنند.
اگر حالت توجه به خداوند در ما پدید آمد، باید برای تقویت و استمرار آن بکوشیم، چه این که توجه قلبی به خداوند امر بسیار نفیسی است که بهای سنگینی دارد و ما باید بهای آن را بپردازیم؛ یعنی اولا با تلاش این حالت را در خود پدید آوریم و سپس به تقویت آن بپردازیم و آن را از کف ندهیم. یکی از راه‏های ایجاد توجه قلبی، شخوع و خضوع در براب رخ، توجه به عظمت بی‏نهایت او و درک حقارت خویش است. ما باید با مشاهده نعمت‏های خدا و از طریق تصور عظمت آفریدگان و حتی به کمک صورت‏های خیالی و ذهنی، اندکی از عظمت خداوند را درک کنیم؛ چون ما هر قدر به ذهن خود وسعت بدهیم و تصویر بسیار بزرگی از عالم جسمانی در ذهن خوئد پدید آوریم و با کمک مفاهیم ذهنی و کمک گرفتن از قوه خیال بتوانیم عظمت خلقت خداوند را تصور کنیم، درک و تصور ما در برابر عظمت آفریدگان خداوند، بی‏نهایت حقیر و ناچیز است؛ عظمت خلقتی که گاه فاصله بین دو ستاره آن میلیاردها سال نوری است که ما از درک فاصله یک سال نوری هم عاجزیم؛ چه رسد به درک میلیاردها سال نوری!
در مقام تصور عظمت خداوند، می‏توانیم محیطی عظیم و گسترده یا صحرایی بزرگ و پردامنه و یا اقیانوسی بزرگ و عمیق را تصور کنیم و آنگاه جسم کوچک و حقیر خود را با آن بسنجیم و بنگریم که در مقام مقایسه، جسم ما چه نسبتی با همن بخش از عالم جسمانی که برای ما قابل درک است دارد. شاید در این مقایسه ما به این نتیجه برسیم که جسم ما در برابر آن بخش از عالم جسمانی که برای ما قابل تصور است، در حد یک موجود میکروسکوپی است؛ چه رسد به عوالمی که ما راهی برای شناخت عظمت آنها ندایم! در پرتو مقایسه مادی، ما بیشتر به حقارت معنوی و کاستی خود پی می‏بریم؛ اما با این که انسان موجودی کوچک است، خداوند روح معنویت به او داده که می‏تواند با آن در شعاع معرفت خداوند قرار گیرد و با وی ارتباط برقرار کند. همچنین خداوند نعمت‏های بی‏شماری در اختیارش نهاده که از شمارش و شکر آنها عاجز است: ... و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم کفار؛(49)
و اگر [بخواهید] نعمت خدا را بشمرید، نمی‏توانید آن را به شمار درآورید. قطعا انسان ستم‏پیشه ناسپاس است.