چنان که گفتیم، قرآن به صراحت میگوید کسی که یکی از پیامبران خود را قبول نداشته باشد و منکر شود، کافر واقعی است و از بهشت محروم میگردد؛ چون انکار او به منزله انکار همه پیامبران است.
همچنین کسی که شریعتی را پذیرفته، باید به همه قوانین، مقررات واژه آموزههای آن ملتزم شود و اگر کسی برخی از احکامی را که پیامبر صلی الله علیه و آلهو سلم آورده نپذیرد، مجموعه شریعت ایشان را نپذیرفته و انکار کرده است. او اگر سایر احکام شریعت رسول خدا صلی الله علیه و آلهو سلم را بدان جهت که احکام خداست پذیرفته، باید بقیه را نیز قبول کند؛ چون آنها نیز از سوی خداوند فرستاده شدهاند و نمیتوان بین احکام الهی تفکیک قائل شد.
در روایات از برخی بدگویی و نکوهش شده است و آنان بدتر از کفار قلمداد شدهاند، بدان سبب که از حکم خدا آگاهی داشتند؛ به دلیل ناسازگاری با خواسته دلشان، در باطن آن را نپذیرفتند و انکار کردند.
البته کسی که که حکم خدا را نمیداند و در آن تردید دارد و امر بر او مشتبه شده و شرایط اجتماعی به گونهای است که نمیتواند واقعیت را درک کند - در حدی که کوتاهی نکرده - معذور است و جزء مستضعفان به شمار میآید.
البته استضعاف دارای مراتب است و دامنه آن وسیع میباشد: ممکن است کسی در اثر استضعاف فکری، خدا یا پیامبر را نشناسد، و ممکن است خدا و پیامبر را باور داشته باشد؛ اما به حکمی از احکام خدا جاهل باشد. آگاه نبودن او از حکم خدا یا به سبب ناتوانی عقلی و یا به دلیل در اختیار نداشتن ابزار ارتباطی است و یا بدان جهت است که در شرایطی قرار گرفته که نمیتواند آن حکم را باور کند. در هر صورت او اگر در کسب معارف الهی کوتاهی نکرده باشد، معذور است؛ اما اگر کسی از حکم خداوند آگاهی دارد، و به دلیل ناسازگاری با منافع مادیاش آن را انکار میکند و یا عملا به آن ملتزم نمیشود - در صورتی که انکار آن حکم یا انکار یکی از معارفی که خداوند فرستاده، انکار و رد یکی از ضروریات اسلام و دین محسوب نگردد تا حکم کافر بر او مترتب شود - او در ظاهر مسلمان محسوب میگردد؛ ولی در باطن کافر است.
کسی که شهادتین را بگوید، در ظاهر مسلمان است و ما او را مسلمان به حساب میآوریم و اجازه نداریم در عقاید و رفتارش تجسس کنیم؛ اما اسلام ظاهری و برخورداری شخص از منافع و حقوق اسلامی، با کفر باطنی او در تضاد نیست. اصولا نفاق به این معناست که انسان چیزی را اظهار کند که در دل به آن اعتقاد ندارد: از یک سو اظهار میکند که گفتههای پیامبر صلی الله علیه و آلهو سلم را قبول دارد؛ اما چیزی را که میداند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده انکار میکند؛ این همان کفر باطنی است. پس نباید از این نکته که بسیاری از آن غفلت دارند غافل ماند و باید توجه داشت که اسلام ظاهری با کفر باطنی منافاتی ندارد.
در صدر اسلام برخی از کسانی که در زمره پیروان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند و نماز میخواندند و قسم میخوردند که ما مسلمان و مؤمن هستیم، در باطن منافق بودند؛ از این رو قرآن تصریح میکند که آنان دروغگویند و هرگز ایمان نیاوردهاند و نباید مسلمان فریب قسم و اعتراف آنان را بخورند و به آنان اعتماد کنند:
اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله و الله یعلم انک لرسوله و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون؛(37)
چون منافقان نزد تو آیند گویند: گواهی میدهیم که تو واقعا پیامبر خدایی. و خدا [هم] میداند که تو واقعا پیامبر او هستی، و خدا گواهی میدهد که مردم دو چهره سخت دروغگویند.