شناخت خداوند و معرفت الهی، در کلمات بزرگان، هدف آفرینش معرفی شده است؛ چنان که در سخنان امام راحل رحمة الله آمده که هدف آفرینش معرفة الله است و اگر گفته میشود که پیامبران برای اجرای عدالت مبعوث شدند، اجرای عدالت هدف نهایی نیست، بلکه مقدمه معرفة الله میباشد.(8)
پس بالاترین مرتبه شناخت خداوند، معرفت شخصی ذات پروردگار است که طی آن انسان با همه وجود خداوند را می بیند و شهود میکند و به مرتبهای از درک و یقین به ذات حق میرسد که هیچ شکی در وجود خداوند برای او باقی نمیماند. هنگام عبادت اگر توجه انسان از غیر خداوند قطع شود و با حضور قلب کامل به خداوند توجه یابد، مرتبهای از معرفت شخصی به ذات خداوند برای وی حاصل میآید. البته معرفت به اسما و صفات خداوند، مطلوب و لازم است؛ اما این معرفت مقدمه رسیدن به معرفت ذات پروردگار میباشد.
روشن شد که ما به ذات خداوند معرفتی ناآگاهانه داریم که در عالم میثاق برای ما حاصل شده و شناخت ما از الله که اسم ذات خداوند است، فعلا معرفتی اجمالی و ناقص است و وقتی در پایان مراحل تکاملی معرفت، به او معرفت آگاهانه یافتیم، ذات وی کاملا برای ما شناخته خواهد شد و قابل اشتباه با موجود دیگری نخواهد بود.
اگر در این دنیا به معرفت شهودی دست نیابیم، در قیامت که حجابهای معرفت از فراروی ما برداشته میشود، خود را در محضر خداوند میبینیم و حجتی در قبال گناهان و کوتاهیهای خود نداریم. در آن روز همه مردم خدایی را که ناآگاهانه میشناختند، آگاهانه خواهند شناخت و اگر جز او کس دیگری را عبادت کردهاند، به اشتباه خود پی میبرند. در آن روز، با همه وجود به مالکیت مطلق خداوند اعتراف میکنند:
یوم هم بارزون لا یخفی علی الله منهم شیء لمن الملک الیوم لله الواحد القهار؛(9)
روزی که نمایان شوند، هیچ چیز از آنان بر خدا پوشیده نباشد، [و ندا آید که] امروز فرمانروایی از آن کیست؟ از آن خداوند یکتای قهار است.
راه تبدیل معرفت ناآگاهانه به معرفت آگاهانه، عمل به دستورات شریعت و پیروی از سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام و همچنین شناخت صفات خداوند و توجه به آنهاست که از همه ما بر میآید. با شناخت و توجه به صفات خداوند و تمرکز بر روی آنها، رفته رفته زمینه توجه کامل قلبی به خداوند و معرفت آگاهانه به او فراهم میشود و به مرحلهای میرسیم که خداوند برای ما حاصل میگردد. این، همان مسیری است که فراروی انبیاء، ائمه و اولیای خداوند گشوده بود و آنان از این طریق، به معرفت آگاهانه خداوند رسیدند و ما را نیز به پیمودن آن دعوت کردند.
در تعریف واژه الله که اسم خاص خداوند است، گفته میشود: ذات مستجمع لجمیع الصفات الکمالیة
در این تعریف مفهوم ذات که مفهومی است کلی، شناختی کلی و غیرمستقیم از خدا به دست میدهد و شخص خداوند شناخته نمیشود. با چنین تعبیری تنها اشارهای به موجودی عینی و خاص میشود. چنان که وقتی بخواهیم شناختی کلی و اجمالی از شخصی به نام حسن ارائه دهیم، میگوییم: حسن فرزند علی است که در فلان تاریخ متولد شده است. در این معرفی حسن با مفاهیمی کلی شناخته شده و به هیچ وجه وجود مشخص و عینی او که با مشاهده شناخته میوشد، به دیگران نمایانده نشده است.
شناخت ذات خداوند هم با الفاظ و مفاهیم به دست نمیآید، بلکه با تجلی ذات خداوند بر قلب انسان و هدایت خاص او حاصل میگردد و در پرتو تابش نور علم الهی به قلب انسان که وی ذات خداوند را میشناسد.
پس میتوان ذات خداوند را شناخت و باید بکوشیم که به این شناخت دست یابیم؛ اما باید توجه داشت که این شناخت مراتبی دارد که عالیترین مرتبه آن شناخت کامل ذات خدا به خداوند اختصاص دارد و حتی انبیا و اولیای خاص خدا نیز، به آن مرتبه نمیرسند. انسانها در حد سعه وجودی خود میتوانند کمابیش به سایر مراتب معرفت خداوند دست یابند.