پیشتر گفتیم که هدایت دارای مراتبی است؛ چنان که راهیافتگان به صراط مستقیم همه در یک مرتبه نیستند و آنان بسته به ایمان، معرفت و اعمالشان، از مراتب گوناگونی برخوردار میشوند. همچنین انعام الهی نیز مراتب دارد و نعمتهایی که خداوند به بندگان خود عنایت میکند همه در یک ردیف نیستند؛ حتی نعمتهایی که به انبیا داده شده، یکسان نمیباشد و ایشان به جهت مراتب نفس و برتریای که بر یکدیگر دارند، از نعمتهای بیشتری برخوردار میشوند:
تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض...؛(217)
برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم.
برتری یافتن برخی از پیامبران بر دیگران، به معنای برخورداری آنان از نعمتهای فزونتر خداوند است. همچنین ولایت که سرآمد نعمتهای خداست و ویژگی مشترک پیامبران، صالحان، راستان و شهداست، امری تشکیکی و دارای مراتب است. همه کسانی که از ولایت خدا بهرهمند شدهاند، در یک ردیف و یک مرتبه نیستند؛ بلکه اولیای خدا نیز هر چه ارتباطشان با خدا عمیقتر، محکمتر و راسختر گردد درجه ولایتشان افزایش مییابد.
عالیترین مرتبه ولایت، ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است که شعاع ولایت الله میباشد، و پس از آن، ولایت جانشینان آن حضرت، یعنی امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد که ولایتشان شعاع ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است در مرتبه سوم، ولایت فقیه قرار دارد که ولایتش شعاع ولایت امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - میباشد. اداره و سرپرستی و رهبری جامعه اسلامی از سوی ولی فقیه، مورد رضات و نظر خداست و در جهت اعمال ولایت الهی در زمان غیبت انجام میپذیرد.
ولایت با محبت الهی ارتباط دارد؛ از این رو جا دارد که بر این نکته نیز تاکید کنیم که محبت الهی نیز، دارای مراتب است؛ چنان که محبت بین انسانها نیز درجاتی دارد. همچنین نسبت به تناسبی که در بین مراتب دریافتکنندگان محبت موجود است، شیوه اعمال محبت نیز متفاوت میشود.
توضیح این که هر پدری به فرزند خود علاقه و محبت پایدار دارد؛ اما هر پدری متناسب با اقتضای سنی فرزند خود شیوه خاصی را برای ابراز محبت خویش و ارائه خدمت به او بر میگزیند؛ مثلا اگر کودکی دو ساله است، برای این که او را خوشحال کند و نشان دهد که او را دوست دارد، شیرینی و اسباببازی متناسب با سن او در اختیارش میگذارد و به هیچ وجه اسباببازی گرانقیمت در اختیار کودک دو ساله خود نمیگذارد؛ چون آن وسیله به کار کودک دو ساله نمیآید.
کسی که میخواهد به دیگری خدمت کند و به دنبال مشاهده بازتاب مثبتی از محبت خویش است، باید نحوه ابراز محبت او در حد ظرفیت، فهم و درک دریافتکننده محبت باشد. در این صورت دریافت کننده محبت، پاسخ مثبتی به محبتی که به وی شده ارائه میدهد؛ اما اگر شیوه ابراز محبت فراتر از فهم و ظرفیت باشد، ارزش آن محبت را نمیشناسد؛ از این رو گفتیم که برای ابراز محبت به کودک دو ساله، باید شیوهای را برگزید که متناسب با درک و ظرفیت آن کودک باشد؛ اما وقتی او رشد کرد و جوانی برومند گردید، متناسب با بالا رفتن درک و ظرفیتش، باید شیوه دیگری برای ابراز محبت برگزید و به تحصیلات، فراهم ساختن شغل و انتخاب همسر مناسب برای او پرداخت. در این صورت آن جوان پیامهای محبت و علاقه پدری را دریافت میکند و میکوشد قدردان زحمات پدر خویش باشد.
مثالی که ذکر کردیم درباره محبت مادی است که در تأمین خواستههای مادی بروز مییابد؛ یعنی خواستههایی که لذتهای بدن و قوای بدنی را تأمین میکند؛ اما خواستهها و لذتهای انسان به امور مادی منحصر نیستند. حتی برخی از انسانها در بعد معرفت و شناخت و نیز امال و آرزوها، به مرتبهای از کمال روحی رسیدهاند که دیگ
برخوردار به امور مادی اعتنایی ندارند. آنان به دنیا دل نبستهاند و تنها در حد ضرورت نیازهای مادی خود را تأمینکنند. گذشته از این افراد برجسته، انسانهای دیگری نیز هستند که علاوه بر نیازها و لذتهای مادی، به نیازهای روحی نیز اهمیت میدهند و تأمین آنها، وجودشان را سرشار از لذتهای معنوی میسازد. انان از بعد عاطفی، رفع خلا محبتی خویش را میخواهند و از پدر، مادر، بستگان، دوستان و همه کسانی که با آنان مرتبط هستند، انتظار دارند که نیازهای عاطفی آنان را تأمین کنند. برای کسی که نیاز عاطفی دارد، تأمین کبودهای عاطفی در درجه اول اهمیت قرار دارد؛ برای او مهم نیست که شکمش سیر باشد یا گرسنه، و حتی اگر او را از نعمتهای سرشار مادی برخوردار سازند و کاخ و ثروت کلانی در اختیارش قرار دهند، اعتنایی به آنها ندارند؛ چون مهمترین کمبود وی، نیاز عاطفی است. او به دنبال کسی است که از صمیم دل وی را دوست بدارد و نیازهای عاطفیاش را تأمین کند.
برای برخی علم و دانش و نیازهای معرفتی اهمیت شایانی دارد و به مسائل علمی عنایت بیشتری نشان میدهند. شادکامی این افراد از حل و کشف یک مساله علمی، فراتر از لذت برخورداری از ثروت میلیاردی است؛ چون برای انان ارزش یک مساله علمی، بسیار فراتر از ثروت و مال میباشد.
معروف است که برخی از جویندگان علم پاسی از شب را درباره مسالهای به تفکر میپرداختند و هنگامی که به پاسخ آن دست مییافتند، چنان به وجد میآمدند و از آن لذت بیمانند سرشار میگشتند که میگفتند: کجایند پادشان و میراثدارانشان که بنگرند من به چه لذتی دست یافتهام!
اگر نیک بنگریم نیازهای عاطفی و شناختی نیز، به نوی با خواستههای مادی ارتباط دارند؛ چون محور این نیازها توجه به خود، اصالت قائل شدن برای خویشتن و غریزه منفعتطلبی است. برخی از این مرحله نیز فراتر رفتهاند و توجهشان فقط به خداوند معطوف است و خود را فانی در او مییابند. آنان هیچ توجهی ندارند؛ چه رسد که برای نیازهای مادی، عاطفی و شناختی خودشان اصالت و اهمیت قائل شوند. آنچه روح بلند آنان را ارضا و اشباع میکند، ارتباط با خداوند و جلب رضایت اوست. در اینباره در دعاهایی که از امامان معصوم علیهم السلام وارد شده - به خصوص مناجات خمس عشره امام سجاد علیهالسلام - مضامین عرفانی و معنوی بلندی را میبینیم که از دغدغههای انسان کامل و توجه اصیل و خالصانه او به مبدأ فیض و هستی حکایت میکند. آن حضرت در مناجات هشتم عرض میکنند:
و رؤیتک حاجتی و جوارک طلبی و قربک غایة سؤلی و فی مناجاتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی و شفاء غُلّتی و بَردَ لُوعَتی و کشف کربتی فکن انیسی فی وحشتی و مقیل عثرتی و غافر زلتی... یا نعیمی و جَنَّتی و یا دنیای و آخرتی؛(218)
و مشاهده تو، تنها حاجت من است و نعمت هم جواری با تو، مطلوب من؛ و مقام قرب تو نهایت خواهش منباشد. شادی و آرامش من در مناجات با توست و دوای بیمای و شفای قلب سوزانم، و فرونشانده شدن حرارت دل و برطرف شناخت دن اندوهم نزد توست. پس تو در هنگامه وحشت و ترس انیس و مونس من باش و عذر لغزشهایم را بپذیر و از زشتیهایم در گذر ... ای تو دارایی و بهشت و دنیا و آخرت من.
برای ما که از معرفت خداوند بیبهرهایم، دوستی و وصال خدا قابل درک نیست؛ دلبستگی ما، به امور فانی و بیاعتبار است و از دست دادن آنها برایمان بسیار دشوار؛ اما معصوم: و انسان کامل که به عظمت و قدرت بینهایت خالق هستی پی برده و پوچی دلبستگیهای مادی و غیر الهی را دریافته است، تنها به خداوند دلبستگی دارد و آنچه او راآزارد و شکیبایی و قرار از او میستاند، گرفتار شدن به آتش هجران و فراق خداوند است. از سویدای دل با آه و ناله چنین میگوید:
فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک؛(219)
گیرم ای خدا و سید و مولای و پروردگار من که بر آتش عذاب تو صبوری کردم، چگونه میتوانم بر فراق تو صبر کنم. گیرم که بر آتشت شکیبا گشتم، چگونه از لطف و بزرگواریایت چشم بپوشم.