روشن شد که ستایش و حمد هر موجودی، در واقع ستایش خداوند است و هر نعمتی که خداوند آفریده، ستودنی است و هر آنچه وجود دارد، نعمتهای خداست و ستایش از آنها در واقع ستایش خداست؛ اما چنان نیست که هر کس هر که و هر چه را ستایش میکند - بدان سبب که در واقع خداوند را ستایش کرده - به کمال و فضیلتی رسیده باشد؛ چون ممکن است ستایشگری اساسا به خداوند اعتقاد نداشته باشد؛ چه رسد به آنکه همه چیز را در مالکیت خدا و متعلق به او بداند. یا این که خدا را قبول دارد؛ اما عقلش ناقص است و تصور این که هر چیزی از آن خداوند است و هر کاری و هر چیزی به خداوند انتساب دارد، برایش دشوار میباشد. چنین شخصی اگر فضیلتی و کمالی در کسیبیند، او را میستاید و معتقد است که او صاحب و مالک آن فضیلت و کمال است و اصلا توجه ندارد که آن فضیلت و کمال در واقع از آن خداوند است.
وقتی انسان به کمال میرسد که این حقیقت را باور داشته باشد که همه امور و حیثیات وجودی، متعلق به خداست و یقین پیدا میکند که هر حمدی متوجه اوست؛ پس وقتی الحمدلله میگوید، هشیارانه همه حمدها را نثار خدا میکند.
انسان برای رسیدن به این درجه از فهم و درک، باید بر معرفت خود به خداوند بیفزاید و در شناسایی گستره و عظمت نعمتهای الهی بکوشد. هر قدر بر این معرفت افزوده شود، حمد و ستایشش به واقعیت نزدیکتر میگردد و ارتباط انسان با خداوند گستردهتر و خالصانهتر میشود.
کسی که از جهان هستی اطلاع اندکی دارد، مثلا کسی که در منطقهای دور افتاده با امکانات محدود زندگی میکند و امکان مسافرت به سایر مناطق برای او فراهم نیتس، جمعیت انسان و قابلیتهای آنها را منحصر در کسانی میداند که مشاهده میکند و با آنها سر و کار دارد واطلاعی از انسانهای دیگر با قابلیتها و توانمندیهای علمی و غیر علمی ایشان ندارد برای او نعمتهای مادی منحصر در همان نعمتها و مخلوقاتی هستند که پیرامون او قرار دارند. وی هیچ تصوری از اقیانوسهای عظیم و پهناور با موجوداتی که در آنها زندگی میکنند ندارد.
همچنین از جاذبهها و مواهب طبیعی که در زمین گسترده خدا وجود دارد، هیچ اطلاعی ندارد؛ از این رو اگر خدا را بستاید، وی را در قبال همان نعمتهای محدودی که فرارویش قرار گرفته میستاید و حمد او بسیار محدود و ناچیز است. همچنین اگر به این باور رسیده باشد که همه ستایشها متوجه خداست، چون اطلاعی از مناطق دیگر ندارد و شمار انسانها را منحصر در همان افرادی میبیند که با آنها ارتباط دارد، حمد همان افراد محدود را ستایش خداداند. او از جمعیت میلیاری بشر مطلع نیست تا ستایش آنها را نیز ستایش خدا به حساب آورد.
بر این اساس، برای این که استفاده بیشتری از ذکر الحمدلله ببریم، لازم است قبلا درباره کمیت و کیفیت نعمتهای خدا بیندیشیم. اگر ما از کثرت و گستردگی موجودات و نعمتهای الهی مطلع شویم و مثلا بدانیم که خداوند در جهانی خارج از کره زمین چه آفریده و از نظام دقیق و حساب شده عالم و حرکات منظم و هماهنگ عناصر هستی باخبر گردیم، ستایش ما گسترش و عظمت بیشتری خواهد یافت. در غیر این صورت، حمد ما نظیر ستایش کسی است که در روستایی دور افتاده زندگی میکند و دنیا و امکانات مادی را منحصر در زمین، مزرعه، گاو و گوسفندانی میداند که با آنها سر و کار دارد.
آری، گفتن الحمدلله بدان جهت که نمود بندگی خدا و باعث ارتباط با کمال مطلق است، از آسمان و زمین باارزشتر می باشد؛ اما برای این که شعاع عظمت و ارزش آن حتی در مقیاس میلیونی فراتر رود، باید در نعمتهای خدا بیشتر بیندیشیم، در فرصتی راجع به تک تک نعمتهای خدا فکر کنیم و بنگریم که در هر یک از نعمتهایی که خداوند در اختیار ما نهاده، چه نعمتهای دیگری نهفته است که چه بسا با نگاه سطحی از آنها بیخبر بودیم.
درباره نعمت پدر و مادر بیندیشیم و بنگریم که مادر، این نعمت بزرگ خدا، چقدر برای ما زحمت کشیده. او که همواره در پی تأمین سلامت و رفاه ما بود و برای آسایش و رشد ما از جان خود مایه گذاشت. اگر رنج و بیماری به ما میرسید سخت نگران میشد و برای بهبودی ما هر کاری که از دستش بر میآمد انجام میداد.
مادر که به ظاهر یک نعمت به حساب میآید، خود آکنده از نعمتهای فراوانی است که خداوند در وجود او نهاده که اگر بخشی از آنها آسیب ببیند، از انجام وظیفه رسیدگی و پرستاری از فرزندش باز میماند. خداوند در او اندامی قرار داده که هر یک از آنها از میلیونها سلول تشکیل یافتهاند. او ا زقلب و مغز با سلولهای فراوان عصبی برخوردار است. برای این که او بتواند از بچهاش نگهداری و پرستاری کند و به او شیر بدهد، باید همه اعضای بدنش سالم بمانند. پس برکات وجودی مادر که نعمت بزرگ خدا و از مظاهر رحمت الهی است، برای ما قابل شمارش نیست و ما از درک عظمت این نعمت الهی ناتوان هستیم؛ چه این که از درک سایر نعمتهای خدا نیز ناتوانیم. ما نمیتوانیم نعمتهای مادی خدا را درک کنیم و قدر آنها را بشناسیم؛ چه رسد به نعمتهای معنوی که نعمتهای مادی در برابر آنها، قطرهای از دریا به حساب میآیند.
خداوند علاوه بر نعمتهای مادی، ما را از نعمتهای معنوی نیز برخوردار ساخت. از بارزترین و باارزشترین این نعمتها، نعمت وجود ائمه اطهار علیهم السلام است که وجودشان سراسر خیر و برکت برای ما است. سخنان ایشان مسیر هدایت و تعالی را در حوزههای فردی، اجتماعی، سیاسی و علمی به روی ما میگشاید. افسوس که قدر این نعمتهای بزرگ را نمیدانیم و از آنها غافل هستیم! افسوس که غرق نعمت هستیم و سراسر وجودمان را نعمتهای خدا فراگرفته؛ اما از آنها غفلت میکنیم و آنگونه که باید، به قدردانی و شکرگزاری از منعم خویش نمیپردازیم.
سعی کنیم نعمتهای خدا را بشناسیم و با توجه به آن نعمتها خدا را ستایش کنیم. چنانکه گفتیم هر قدر شناخت ما از کمیت و کیفیت نعمتهای خدا بیشتر باشد، ستایشمان نیز با ارزشتر و گستردهتر میشود.
بکوشیم به مقام انسانیت نایل گردیم. بیتردید این مقام با نعمتهای ظاهری و برخورداری بیشتر از نعمتهای مادی و تقویت و رشد جسمی حاصل نمیشود، بلکه با درک حضور خداوند، توجه به او بندگی و اطاعت خالصانه پروردگار عالم به دست میآید.