تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نقش معرفت افراد در ستایش خداوند

روشن شد که ستایش و حمد هر موجودی، در واقع ستایش خداوند است و هر نعمتی که خداوند آفریده، ستودنی است و هر آنچه وجود دارد، نعمت‏های خداست و ستایش از آنها در واقع ستایش خداست؛ اما چنان نیست که هر کس هر که و هر چه را ستایش می‏کند - بدان سبب که در واقع خداوند را ستایش کرده - به کمال و فضیلتی رسیده باشد؛ چون ممکن است ستایشگری اساسا به خداوند اعتقاد نداشته باشد؛ چه رسد به آنکه همه چیز را در مالکیت خدا و متعلق به او بداند. یا این که خدا را قبول دارد؛ اما عقلش ناقص است و تصور این که هر چیزی از آن خداوند است و هر کاری و هر چیزی به خداوند انتساب دارد، برایش دشوار می‏باشد. چنین شخصی اگر فضیلتی و کمالی در کسی‏بیند، او را می‏ستاید و معتقد است که او صاحب و مالک آن فضیلت و کمال است و اصلا توجه ندارد که آن فضیلت و کمال در واقع از آن خداوند است.
وقتی انسان به کمال می‏رسد که این حقیقت را باور داشته باشد که همه امور و حیثیات وجودی، متعلق به خداست و یقین پیدا می‏کند که هر حمدی متوجه اوست؛ پس وقتی الحمدلله می‏گوید، هشیارانه همه حمدها را نثار خدا می‏کند.
انسان برای رسیدن به این درجه از فهم و درک، باید بر معرفت خود به خداوند بیفزاید و در شناسایی گستره و عظمت نعمت‏های الهی بکوشد. هر قدر بر این معرفت افزوده شود، حمد و ستایشش به واقعیت نزدیک‏تر می‏گردد و ارتباط انسان با خداوند گسترده‏تر و خالصانه‏تر می‏شود.
کسی که از جهان هستی اطلاع اندکی دارد، مثلا کسی که در منطقه‏ای دور افتاده با امکانات محدود زندگی می‏کند و امکان مسافرت به سایر مناطق برای او فراهم نیتس، جمعیت انسان و قابلیت‏های آنها را منحصر در کسانی می‏داند که مشاهده می‏کند و با آنها سر و کار دارد واطلاعی از انسان‏های دیگر با قابلیت‏ها و توانمندی‏های علمی و غیر علمی ایشان ندارد برای او نعمت‏های مادی منحصر در همان نعمت‏ها و مخلوقاتی هستند که پیرامون او قرار دارند. وی هیچ تصوری از اقیانوس‏های عظیم و پهناور با موجوداتی که در آنها زندگی می‏کنند ندارد.
همچنین از جاذبه‏ها و مواهب طبیعی که در زمین گسترده خدا وجود دارد، هیچ اطلاعی ندارد؛ از این رو اگر خدا را بستاید، وی را در قبال همان نعمت‏های محدودی که فرارویش قرار گرفته می‏ستاید و حمد او بسیار محدود و ناچیز است. همچنین اگر به این باور رسیده باشد که همه ستایش‏ها متوجه خداست، چون اطلاعی از مناطق دیگر ندارد و شمار انسان‏ها را منحصر در همان افرادی می‏بیند که با آنها ارتباط دارد، حمد همان افراد محدود را ستایش خداداند. او از جمعیت میلیاری بشر مطلع نیست تا ستایش آنها را نیز ستایش خدا به حساب آورد.
بر این اساس، برای این که استفاده بیشتری از ذکر الحمدلله ببریم، لازم است قبلا درباره کمیت و کیفیت نعمت‏های خدا بیندیشیم. اگر ما از کثرت و گستردگی موجودات و نعمت‏های الهی مطلع شویم و مثلا بدانیم که خداوند در جهانی خارج از کره زمین چه آفریده و از نظام دقیق و حساب شده عالم و حرکات منظم و هماهنگ عناصر هستی باخبر گردیم، ستایش ما گسترش و عظمت بیشتری خواهد یافت. در غیر این صورت، حمد ما نظیر ستایش کسی است که در روستایی دور افتاده زندگی میکند و دنیا و امکانات مادی را منحصر در زمین، مزرعه، گاو و گوسفندانی می‏داند که با آنها سر و کار دارد.
آری، گفتن الحمدلله بدان جهت که نمود بندگی خدا و باعث ارتباط با کمال مطلق است، از آسمان و زمین باارزش‏تر می باشد؛ اما برای این که شعاع عظمت و ارزش آن حتی در مقیاس میلیونی فراتر رود، باید در نعمت‏های خدا بیشتر بیندیشیم، در فرصتی راجع به تک تک نعمت‏های خدا فکر کنیم و بنگریم که در هر یک از نعمت‏هایی که خداوند در اختیار ما نهاده، چه نعمت‏های دیگری نهفته است که چه بسا با نگاه سطحی از آنها بی‏خبر بودیم.
درباره نعمت پدر و مادر بیندیشیم و بنگریم که مادر، این نعمت بزرگ خدا، چقدر برای ما زحمت کشیده. او که همواره در پی تأمین سلامت و رفاه ما بود و برای آسایش و رشد ما از جان خود مایه گذاشت. اگر رنج و بیماری به ما می‏رسید سخت نگران می‏شد و برای بهبودی ما هر کاری که از دستش بر می‏آمد انجام می‏داد.
مادر که به ظاهر یک نعمت به حساب می‏آید، خود آکنده از نعمت‏های فراوانی است که خداوند در وجود او نهاده که اگر بخشی از آنها آسیب ببیند، از انجام وظیفه رسیدگی و پرستاری از فرزندش باز می‏ماند. خداوند در او اندامی قرار داده که هر یک از آنها از میلیون‏ها سلول تشکیل یافته‏اند. او ا زقلب و مغز با سلول‏های فراوان عصبی برخوردار است. برای این که او بتواند از بچه‏اش نگهداری و پرستاری کند و به او شیر بدهد، باید همه اعضای بدنش سالم بمانند. پس برکات وجودی مادر که نعمت بزرگ خدا و از مظاهر رحمت الهی است، برای ما قابل شمارش نیست و ما از درک عظمت این نعمت الهی ناتوان هستیم؛ چه این که از درک سایر نعمت‏های خدا نیز ناتوانیم. ما نمی‏توانیم نعمت‏های مادی خدا را درک کنیم و قدر آنها را بشناسیم؛ چه رسد به نعمت‏های معنوی که نعمت‏های مادی در برابر آنها، قطره‏ای از دریا به حساب می‏آیند.
خداوند علاوه بر نعمت‏های مادی، ما را از نعمت‏های معنوی نیز برخوردار ساخت. از بارزترین و باارزش‏ترین این نعمت‏ها، نعمت وجود ائمه اطهار علیهم السلام است که وجودشان سراسر خیر و برکت برای ما است. سخنان ایشان مسیر هدایت و تعالی را در حوزه‏های فردی، اجتماعی، سیاسی و علمی به روی ما می‏گشاید. افسوس که قدر این نعمت‏های بزرگ را نمی‏دانیم و از آنها غافل هستیم! افسوس که غرق نعمت هستیم و سراسر وجودمان را نعمت‏های خدا فراگرفته؛ اما از آنها غفلت می‏کنیم و آنگونه که باید، به قدردانی و شکرگزاری از منعم خویش نمی‏پردازیم.
سعی کنیم نعمت‏های خدا را بشناسیم و با توجه به آن نعمت‏ها خدا را ستایش کنیم. چنانکه گفتیم هر قدر شناخت ما از کمیت و کیفیت نعمت‏های خدا بیشتر باشد، ستایشمان نیز با ارزش‏تر و گسترده‏تر می‏شود.
بکوشیم به مقام انسانیت نایل گردیم. بی‏تردید این مقام با نعمت‏های ظاهری و برخورداری بیشتر از نعمت‏های مادی و تقویت و رشد جسمی حاصل نمی‏شود، بلکه با درک حضور خداوند، توجه به او بندگی و اطاعت خالصانه پروردگار عالم به دست می‏آید.