از دیگر سوی، کال عالم به خلق و ایجاد ختم نمیشود و دگرگونیهایی که همواره در پدیدهها رخ میدهند، حاکی از آن هستند که خداوند لحظه به لحظه شئون پدیدهها را تدبیر میکند و همه تغییرات، کمالات و یا کاستیهایی که در پدیدهها به وجود میآید - و در کل، تکاملی که در سیر عمومی جهان آفرینش دنبال میشود - از اراده و ربوبیت پروردگار عالم سرچشمه میگیرد. پیشینیان تصور میکردند که اجرام فلکی، ماه و خورشید ثابت ماندهاند و پس از آفرینش آنها، هیچ گونه تغییر، تبدیل و تحولی در آنها پدید نیامده است. شاید برخی از ما تصور کنند که در کوهها و اقیانوسها از آغاز آفرینش آنها تاکنون، هیچ گونه تغییری رخ نداده. البته این پندار باطلی اتست و واقعیت این است که همه پدیدهها پیوسته در حال تغییر و تحول هستند و گاهی کمالی برای آنها پدید میآید و گاهی نقصی. در کل - به جز اصل آفرینش - موجودات عالم شؤونی دارند که خالق و پروردگار هستی آنها را رقم میزند. انسان نیز مشمول تدبیر و ربوبیت الهی است و در هر لحظه خداوند به تدبیر شئون او میپردازد و همواره محتاج او است.
آنچه گفته شد، در خصوص تدبیر و ربوبیت تکوینی خدا بر گستره هستی بود؛ اما در این بین، اختصاصا انسان و جن مشمول ربوبیت تشریعی خداوند نیز هستند؛ چرا که علاوه بر تغییر و تح
تحولات و تدبیرات جبری که همانند سایر موجودات در این دو موجود رخ میدهد، آنان از قدرت انتخاب و اختیار برخوردارند و بخشی از تحولاتشان با اراده خودشان انجام میپذیرد. در این عرصه، تکامل و ترقی یا سقوط و انحطاط آنها، به اراده و اختیار خودشان مستند است. در عین حال رفتارشان مشمول اراده و تدبیر الهی است و علاوه بر آنکه خداوند مسیر هدایت و کمال را به آنها معرفی کرده، تکامل یا انحطاطشان از دایره اراده و خواست خداوند خارج نیست، و از این حیث نمیتوان در هیچ شأنی استقلالی برای غیر خدا قائل شد و هر رفتاری - حتی رفتار اختیاری انسان - به اراده و تدبیر خداوند مستند است و اراده انسان در طول اراده الهی قرار دارد.
یکی از عجایب خلقت و نمونههای عظمت بینهایت الهی، این است که خداوند موجودی را بیافریند و در او قدرت تصمیمگیری قرار دهد؛ بدون این که در حوزه رفتار اختیاری او، اراده را از خودش سلب کند؛ از این رو بسیاری از اندیشمندان و مورخان در حل این مساله ناتوان ماندهاند که چگونه خداوند ربوبیت مطلق دارد و همه امور و شئون انسان را تدبیر میکند و در عین حال، به انسان نیروی اختیار داده و تکامل یا انحطاط انسان به اختیار خودش مستند می باشد. برای آنان حل این معضل دشوار است که چگونه اختیار انسان با ربوبیت مطلق الهی منافاتی ندارد و باعث سلب اراده از خداوند در حوزه رفتار اختیاری انسان نمیشود؟ با توجه به همین مشکل، در روایات تاکید شده که افراد عادی زیاد درباره این مساله فکر نکنند، چون ممکن است به دلیل نداشتن بنیه علمی کافی منحرف شوند.
پاسخ اجمالی به اشکال مذکور این است که قاهریت، مشیت، اراده، اذن، قضا و قدر خداوند در مورد انسان، به معنای نفی اختیار نیست. چنان نیست که اینها جانشین اختیار انسان شوند؛ یعنی این گونه نیست که یک کار یا به اراده ما انجام شود و یا به اراده خدا، تا در صورت اخیر، اراده خدا اراده ما را نفی کند.
اراده خدا و انسان، در عرض هم نیستند و اراده خدا جانشین اراده انسان نمیشود، بلکه در طول یکدیگرند: مبادی و آثار کاری که با اراده انسان صورت میگیرد، یکجا تحت اراده خداست. کار ما با اراده خودمان، رابطه علی و معلولی دارد. اما همین علت و معلول و نیز مبادی دیگر، همه متعلق اراده الهی هستند. علت قریب و مباشر این کار، اراده انسان است و اراده الهی در طول اراده انسان است.(110)
بنابراین، انسان موجودی است که با اراده خود سرنوشت و مسیر هدایت و شقاوت خویش را بر میگزیند. رفتار اختیاری، بهشت و جهنم را برای او رقم میزند و فرجام قطعی وی در گرو خواست و رفتار اوست. البته برای رسیدن به سعادت، ظاهر رفتار انسان کفایت نمیکند، بلکه علاوه بر حسن ظاهری رفتار، باید انگیزه و نیت انسان نیز شایسته باشد؛ چرا که ممکن است برخی چون در بین مؤمنان قرار گرفتهاند، در ظاهر خود را همراه آنان نشان دهند دیانت و اسلامخواهی را ادعا کنند؛ اما در باطن ایمانی به اسلام نداشته باشند. بیتردید این رفتار منافقانه اگر در دنیا چهره واقعی انسان را پنهان نگه دارد و باعث شود که بندگان مؤمن از انگیزه انسان منافق آگاه نگردند، در فرجام کار چهره واقعی انسان نمایان میشود و راه منافقان از مؤمنان جدا میگردد و عاقبت منافقان قرین شقاوت و ذلت و خواری، و عاقبت مؤمنان قرین سعادت و رضوان الهی میشود.