تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

عبادت و احساس نیازمندی به خدا

انگیزه دوم برای عبادت، برآورده شدن نیازها از سوی خداست. وقتی بنده سر تا پا نقص و نیاز به این باور رسید که تمام امور را خداوند تدبیر می‏کند و اوست که همه نیازها و خواسته‏ها را مرتفع می‏سازد، تنها دست نیاز به سوی آن‏نیاز مطلق دراز می‏کند و با عبادت و توسل به درگاه وی، هم تأمین خواسته‏ها و نیازهایش را می‏طلبد و هم به این باور عینیت می‏بخشد که همه امور به خداوند ختم می‏شود و تنها اوست که به تدبیر عالم هستی می‏پردازد:
و لله غیب السموات و الارض و الیه یرجع الامر کله فاعبده و توکل علیه و ما ربک بغافل عما تعملون؛(123)
و نهان آسمان‏ها و زمین از آن خداست، و تمام کارها به او بازگردانده می‏شود؛ پس او را پرستش کن و بر او توکل داشته باش و پروردگار تو از آنچه انجام می‏دهید غافل نیست.
پس کسی که اعتقاد دارد همه کارها در اختیار معبود حقیقی است و خداوند است که همه نیازها و خواسته‏ها را برطرف می‏کند، اگر گرسنه است، از خداوند غذا می‏طلبد و اگر به خانه نیاز داشته باشدب از خدا می‏خواهد که نیازش را بر آورد. اگر خواهان عزت، احترام و قدرت است، از خداوند آنها را طلب می‏کند و برای تأمین هر خواسته‏ای، تنها در خانه خدا می‏رود و فقط او را قادر بر تأمین آنها می‏داند؛ از این رو با همه وجود به عبادت او می‏پردازد.
باید توجه داشت که انگیزه درخواست رفع نیاز از درگاه خداوند، مراتب دارد؛ چون گاهی کسی که خود را محتاج خداوند می‏یابد و از او درخواست یاری دارد، برای خود نیز استقلال قائل است و معتقد است که با تکیه بر قدرت خویش می‏تواند بخشی از کارها را انجام دهد و تنها در آن بخش از خواسته‏هایی که خود را ناتوان از انجام آنها می‏یابد، از خداوند می‏خواهد که به او یاری رساند و آن خواسته‏ها را تأمین کند. در واقع او برای این که نیازهایش تأمین شوند، می خواهد قدرت خدا را با قدرت خویش ضمیمه کند تا در سایه آن دو به خواسته‏اش دست یابد؛ نظیر کسی که توان خویش را برای انجام دادن کاری کافی نمی‏داند و از دیگران می‏خواهد که در انجام دادن آن کار مثل بلند کردن باری او را یاری کنند، تا با ضمیمه شدن قدرت آنان با توان خود آن کار به ثمر برسد؛ اما کسانی که به مراتب عالی معرفت الهی دست یافته‏اند بتوانایی را مختص خداوند می‏دانند و برای خود استقلالی قائل نیستند و این حقیقت را باور دارند که خداوند همه امور و کارها را به انجام می‏رساند و او همه کاره است و از غیر او کاری بر نمی‏آید.
ای کاش با توفیق الهی فرصت یم یافتیم درباره آنچه انجام می دهیم و آنچه پیرامون ما رخ می‏دهد بیندیشیم؛ آنگاه به تجربه در می‏یافتیم که کارهای روزمره ما با تدبیر دیگری انجام می‏پذریرد. ما خیال می‏کنیم که برخی از کارها اتفاقی انجام می‏شود؛ مثلا می‏گوییم اتفاقا فلانی را دیدم یا به طور اتفاقی حرفی زدم و یا به صورت اتفاقی فلانی به من پیشنهادی داد؛ اما اگر معرفت ما بیشتر شود، در می‏یابیم که هیچ یک از آن کارها به صورت اتفاقی انجام نپذیرفته، بلکه هر یک از آنها با حساب و کتاب دقیق و تدبیر خاص خداوند انجام گرفته است. بر این اساس، منطقی نیست که معتقد باشیم کاری از ما ساخته است و با این پندار از خدا بخواهیم که در انجام دادن آنچه از ما ساخته نیست، ما را یاری دهد، بلکه باید با این اعتقاد که همه امور به دست خداست، در همه کارها و امور از او یاری بخواهیم و بر وی توکل کنیم؛ چه این که استعانت مفهومی عام و مراتبی گوناگون دارد و عالی‏ترین مرتبه آن، همان توکل بر خداوند است.
توکل از ماده وکل و هم خانواده وکیل و وکالت است و معنی وکیل در آن اشراب شده. وقتی انسان برای خویش وکیلی می‏گزیند، انجام دادن کارها را به او واگذار می‏کند تا وکیل از جانب او کارها را انجام دهد. کسی هم که به خداوند توکل می‏کند و در همه امور از او استعانت می‏جوید، خدا را در انجام دادن همه امور و کارها وکیل خویش می‏داند و خود را هیچ کاره می‏شناسد و به این باور است که کارها با تدبیر حکیمانه خداوند انجام می‏پذیرند و آنچه به صلاح و مصلحخت اوست واقع می‏شود؛ از این روی خداوند متعال در ضمن دستورات خویش به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید:
و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وکیلا؛(124)
و نام پرورگارت را یاد کن و از همه بریده شو و یکسره روی دل بدو آر. خداوند خاور و باختر، هیچ خدایی جز او نیست، پس او را وکیل و کارساز خویش گیر.