تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

شمول تدبیر و اراده خداوند نسبت به گستره هستی‏

مناسب است در اینجا به نکته‏ای ادبی اشاره کنیم. آن این که ادبای عرب گفته‏اند: من حق الخبر ان یکون نکرة؛ خبر باید نکره باشد؛ اما در آیه الله الصمد که الصمد خبر الله است - برخلاف قاعده - صمد معرفه و همراه با الف و لام تعریف آمده است. دلیل معرفه بودن الصمد و استثنا پذیرفتن قاعده در مورد آیه این است که منظور از صمد در آیه، صمد خاص و معین است؛ یعنی صمد به معنای کامل مطلق که فقط بر خداوند صدق می‏کند؛ نه صمد نسبی که بر غیر خداوند نیز اطلاق می‏گردد. منظور از آن، غنی مطلقی است که همه عالم امکان به او نیاز دارد و مقصود و مطلوب جهان تکوین است و همه موجودات توجه تکوینی به او دارند و به ویژه، انسان توجه فطری به او دارد.
منظور از صمد در آیه کسی است که عالم را تدبیر و اداره می‏کند و بدون اذن و خواست او کاری صورت نمی‏پذیرد. اوست که نظام اسباب و مسببات عالم را به گردش و حرکت در می‏آورد؛ از این رو حضرت ابراهیم علیه‏السلام ضمن نکوهش قوم خود که بت‏ها و خدایان دروغین را می‏پرستیدند، در معرفی معبود و خالق هستی چنین گفت:
الذی خلقنی فهو یهدین و الذی هو یطعمنی و یسقین و اذا مرضت فهو یشفین؛(255)
آن کسی که مرا آفریده و همو راهنماییم می‏کند و آن کس که او به من خوراک می‏دهد و سیرابم می‏کند و چون بیمار شوم او مرا بهبودی می‏بخشد.
تعابیری که حضرت در بیان خود به کار برده‏اند، بیانگر اعتقاد به عالی‏ترین مرتبه توحید افعالی است؛ یعنی اعتقاد به این که همه کارها به دست خداوند انجام می‏پذیرد و گرچه نظام اسباب و مسببات بر عالم حاکم است و در انجام هر کاری ابزار و وسایل دخالت دارند، اما همه آنها تحت فرمان خداوند و به اراده و مشیت الهی به کار گرفته می‏شوند.
وقتی حضرت می‏فرمایند: خداوند مرا سیراب می‏کند؛ یعنی علاوه بر این اعتقاد که خداوند آب را آفریده، معتقدند ورای دستی که آب را در اختیار ایشان می‏نهد تا بنوشند، خداوند است. این دست خداست که آب را به ایشان‏نوشاند و شخص واسطه در نظر آن حضرت، تنها ابزاری در اختیار خداست و نقش استقلالی فقط برای خداوند است. همچنین آن حضرت اگر مریض می‏شد برای بازیابی سلامت خویش به طبیب مراجعه می‏کرد، نه این که نقش اسباب را نادیده بگیرد و از پیش خود دارویی مصرف کند و یا بدون مصرف دارو، انتظار شفا داشته باشد؛ چرا که حکمت الهی ایجاب کرده که در این عالم کارها از طریق اسباب انجام پذیرند و در حقیقت، نظام اسباب و مسببات در عالم، وسیله‏ای برای آزمایش انسان است تا از این طریق زمینه‏های کافی برای تکامل روحی و معنوی وی فراهم آید.
توضیح این که افراد سطحی‏نگر وقتی نقش و تاثیر ابزار و وسایل و از جمله نقش انسان‏ها را در تأمین خواسته‏های خود و انجام امور مشاهده می‏کنند، از این نکته غافل می‏شوند که موثر اصلی در عالم وجود خداوند است و دیگران تنها واسطه‏های خداوند هستند که اراده و خواست الهی از طریق آنها تحقق می‏یابد؛ آنگاه با غفلت از خداوند و توجه استقلالی به واسطه‏ها و موثر دانستن آنها، مسیر انحطاط و گرفتار شدن به باورهای شرک‏آلود را برای خود هموارکنند؛ اما کسانی که از باور صحیح توحیدی برخوردارند - هر چند از ابزارها استفاده می‏کنند - آنها را تنها ابزارها و واسطه‏هایی در اختیار خدا می‏بینند و فقط خداوند را موثر حقیقی در وجود می‏شناسند؛ از این رو همراه با استفاده از اسباب و وسایل که تحت فرمان خداوند هستند، اعتقاد توحیدی خویش را توسعه می‏بخشند و نظام موجود در عالم را بستری برای تکامل خویش و رسیدن به خالق و مدبر هستی تلقی می‏کنند.
حضرت ابرهیم علیه‏السلام نیز، نقش اسباب و وسایل را نادیده نمی‏انگاشت؛ اما به هیچ وجه برای آنها تاثیر استقلالی قائل نبود و فقط خداوند را موثر در وجود می‏دانست؛ از این رو پس از بیمار شدن، گر چه از طریق طبیب و دارو سلامت خویش را باز می‏یافت؛ اما معتقد بود که خداوند به ایشان شفا می‏دهد.
نتیجه این اعتقاد توحیدی، توجه کامل به خالق و مدبر هستی و خضوع و خشوع در برابر او و پرهیز از کرنش در برابر غیر خداست. چنین اعتقادی باعث می‏شود که اقبال و یا بی‏اعتنایی دیگران انسان را خوشحال و ناراحت نسازد و انسان در برابر ناملایمات و از دست دادن موقعیت‏ها ناشکیبایی نکند و اگر دیگران او را طرد کردند، نگران نشود.
امام باقر علیه‏السلام در ضمن سفارش‏های خویش به جابر بن زید جعفی فرمودند:
و اعلم بانک لا تکون لنا ولیا حتی لو اجتمع علیک اهل مصرک و قالوا: انک رجل سوء لم یحزنک ذلک؛ و لو قالوا انک رجل صالح لم یسرّک ذلک و لکن اعرض نفسک علی کتاب الله فان کنت سالکا سبیله زاهدا فی تزهیده راغبا فی ترغیبه. خائفا فی تخویفه فاثبت و ابشر؛(256)
[ای جابر] بدان که تو اهل ولایت ما نیستی مگر آنکه اگر همه اهل دیار تو جمع شدند و گفتند: تو بد مردی هستی، سخنشان تو را نرنجاند، و اگر گفتند: تو مرد صالح و نیکی هستی، سخنشان تو را خوشحال نسازد و تو خود را بر کتاب خدا عرضه کن، پس اگر خود را یافتی که طریق قرآن را می‏پویی و از آنچه قرآن افراد را از آن برحذر داشته خودداری می کنی و مایل به چیزی هستی که قرآن بدان تشویق و ترغیب کرده و از آنچه ترسانده ترسان هستی، پس استوار و ثابت‏قدم بمان و تو را بشارت باد.
آری، انسان نباید از خوشآمدگویی و اقبال دیگران مسرور گردد و نیز نباید از اعراض آنها ناراحت شود؛ چون همه کارها با اراده خدا انجام می‏پذیرد. وقتی خدا بخواهد به کسی خیر و نعمتی برساند، اگر همه مردم جمع شوند تا جلوی فیض او را بگیرند، هرگز توان آن را ندارند؛ و اگر خدا بر اساس حکمت خویش بخواهد زیان و ضرری به کسی برساند، هیچ کسی نمی‏تواند مانع آن شود:
و ان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو و ان یردک بخیر فلا رادّ لفضله یصیب به من یشاء من عباده و هو الغفور الرحیم؛(257)
و اگر خدا به تو زیانی برساند، آن را برطرف‏کننده‏ای جز او نیست؛ و اگر برای تو خیری بخواهد، بخشش او را ردکننده‏ای نیست. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می‏رساند، و او آمرزنده مهربان است.