مناسب است در اینجا به نکتهای ادبی اشاره کنیم. آن این که ادبای عرب گفتهاند: من حق الخبر ان یکون نکرة؛ خبر باید نکره باشد؛ اما در آیه الله الصمد که الصمد خبر الله است - برخلاف قاعده - صمد معرفه و همراه با الف و لام تعریف آمده است. دلیل معرفه بودن الصمد و استثنا پذیرفتن قاعده در مورد آیه این است که منظور از صمد در آیه، صمد خاص و معین است؛ یعنی صمد به معنای کامل مطلق که فقط بر خداوند صدق میکند؛ نه صمد نسبی که بر غیر خداوند نیز اطلاق میگردد. منظور از آن، غنی مطلقی است که همه عالم امکان به او نیاز دارد و مقصود و مطلوب جهان تکوین است و همه موجودات توجه تکوینی به او دارند و به ویژه، انسان توجه فطری به او دارد.
منظور از صمد در آیه کسی است که عالم را تدبیر و اداره میکند و بدون اذن و خواست او کاری صورت نمیپذیرد. اوست که نظام اسباب و مسببات عالم را به گردش و حرکت در میآورد؛ از این رو حضرت ابراهیم علیهالسلام ضمن نکوهش قوم خود که بتها و خدایان دروغین را میپرستیدند، در معرفی معبود و خالق هستی چنین گفت:
الذی خلقنی فهو یهدین و الذی هو یطعمنی و یسقین و اذا مرضت فهو یشفین؛(255)
آن کسی که مرا آفریده و همو راهنماییم میکند و آن کس که او به من خوراک میدهد و سیرابم میکند و چون بیمار شوم او مرا بهبودی میبخشد.
تعابیری که حضرت در بیان خود به کار بردهاند، بیانگر اعتقاد به عالیترین مرتبه توحید افعالی است؛ یعنی اعتقاد به این که همه کارها به دست خداوند انجام میپذیرد و گرچه نظام اسباب و مسببات بر عالم حاکم است و در انجام هر کاری ابزار و وسایل دخالت دارند، اما همه آنها تحت فرمان خداوند و به اراده و مشیت الهی به کار گرفته میشوند.
وقتی حضرت میفرمایند: خداوند مرا سیراب میکند؛ یعنی علاوه بر این اعتقاد که خداوند آب را آفریده، معتقدند ورای دستی که آب را در اختیار ایشان مینهد تا بنوشند، خداوند است. این دست خداست که آب را به ایشاننوشاند و شخص واسطه در نظر آن حضرت، تنها ابزاری در اختیار خداست و نقش استقلالی فقط برای خداوند است. همچنین آن حضرت اگر مریض میشد برای بازیابی سلامت خویش به طبیب مراجعه میکرد، نه این که نقش اسباب را نادیده بگیرد و از پیش خود دارویی مصرف کند و یا بدون مصرف دارو، انتظار شفا داشته باشد؛ چرا که حکمت الهی ایجاب کرده که در این عالم کارها از طریق اسباب انجام پذیرند و در حقیقت، نظام اسباب و مسببات در عالم، وسیلهای برای آزمایش انسان است تا از این طریق زمینههای کافی برای تکامل روحی و معنوی وی فراهم آید.
توضیح این که افراد سطحینگر وقتی نقش و تاثیر ابزار و وسایل و از جمله نقش انسانها را در تأمین خواستههای خود و انجام امور مشاهده میکنند، از این نکته غافل میشوند که موثر اصلی در عالم وجود خداوند است و دیگران تنها واسطههای خداوند هستند که اراده و خواست الهی از طریق آنها تحقق مییابد؛ آنگاه با غفلت از خداوند و توجه استقلالی به واسطهها و موثر دانستن آنها، مسیر انحطاط و گرفتار شدن به باورهای شرکآلود را برای خود هموارکنند؛ اما کسانی که از باور صحیح توحیدی برخوردارند - هر چند از ابزارها استفاده میکنند - آنها را تنها ابزارها و واسطههایی در اختیار خدا میبینند و فقط خداوند را موثر حقیقی در وجود میشناسند؛ از این رو همراه با استفاده از اسباب و وسایل که تحت فرمان خداوند هستند، اعتقاد توحیدی خویش را توسعه میبخشند و نظام موجود در عالم را بستری برای تکامل خویش و رسیدن به خالق و مدبر هستی تلقی میکنند.
حضرت ابرهیم علیهالسلام نیز، نقش اسباب و وسایل را نادیده نمیانگاشت؛ اما به هیچ وجه برای آنها تاثیر استقلالی قائل نبود و فقط خداوند را موثر در وجود میدانست؛ از این رو پس از بیمار شدن، گر چه از طریق طبیب و دارو سلامت خویش را باز مییافت؛ اما معتقد بود که خداوند به ایشان شفا میدهد.
نتیجه این اعتقاد توحیدی، توجه کامل به خالق و مدبر هستی و خضوع و خشوع در برابر او و پرهیز از کرنش در برابر غیر خداست. چنین اعتقادی باعث میشود که اقبال و یا بیاعتنایی دیگران انسان را خوشحال و ناراحت نسازد و انسان در برابر ناملایمات و از دست دادن موقعیتها ناشکیبایی نکند و اگر دیگران او را طرد کردند، نگران نشود.
امام باقر علیهالسلام در ضمن سفارشهای خویش به جابر بن زید جعفی فرمودند:
و اعلم بانک لا تکون لنا ولیا حتی لو اجتمع علیک اهل مصرک و قالوا: انک رجل سوء لم یحزنک ذلک؛ و لو قالوا انک رجل صالح لم یسرّک ذلک و لکن اعرض نفسک علی کتاب الله فان کنت سالکا سبیله زاهدا فی تزهیده راغبا فی ترغیبه. خائفا فی تخویفه فاثبت و ابشر؛(256)
[ای جابر] بدان که تو اهل ولایت ما نیستی مگر آنکه اگر همه اهل دیار تو جمع شدند و گفتند: تو بد مردی هستی، سخنشان تو را نرنجاند، و اگر گفتند: تو مرد صالح و نیکی هستی، سخنشان تو را خوشحال نسازد و تو خود را بر کتاب خدا عرضه کن، پس اگر خود را یافتی که طریق قرآن را میپویی و از آنچه قرآن افراد را از آن برحذر داشته خودداری می کنی و مایل به چیزی هستی که قرآن بدان تشویق و ترغیب کرده و از آنچه ترسانده ترسان هستی، پس استوار و ثابتقدم بمان و تو را بشارت باد.
آری، انسان نباید از خوشآمدگویی و اقبال دیگران مسرور گردد و نیز نباید از اعراض آنها ناراحت شود؛ چون همه کارها با اراده خدا انجام میپذیرد. وقتی خدا بخواهد به کسی خیر و نعمتی برساند، اگر همه مردم جمع شوند تا جلوی فیض او را بگیرند، هرگز توان آن را ندارند؛ و اگر خدا بر اساس حکمت خویش بخواهد زیان و ضرری به کسی برساند، هیچ کسی نمیتواند مانع آن شود:
و ان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو و ان یردک بخیر فلا رادّ لفضله یصیب به من یشاء من عباده و هو الغفور الرحیم؛(257)
و اگر خدا به تو زیانی برساند، آن را برطرفکنندهای جز او نیست؛ و اگر برای تو خیری بخواهد، بخشش او را ردکنندهای نیست. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میرساند، و او آمرزنده مهربان است.