تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

شناخت حضوری و شهودی خداوند

در روایات و سخنان عرفا شناخت حقیقی، یعنی شناخت شهودی و حضوری خداوند مطرح شده است؛ شناختی که با علم حصولی و بر اثر فعالیت ذهنی و عقلی به دست نمی‏اید. این شناخت که در روایات از آن به رؤیت خدا تعبیر شده، از مقوله دانستن نیست که از طریق مجموعه‏ای از مفاهیم ذهنی به دست آید، بلکه از مقوله دریافت و درک شهود یاست که بندگان ناب و خاص خدا بدان نایل می‏شوند؛ آنان که روح و دل خویش را از زنگار حجاب‏های مادی زدوده و آن را جلوه‏گاه نور و تجلیات الهی ساخته‏اند و تن و دل را به عبادت و اطاعت خدا آزموده‏اند. این همان معرفتی است که وقتی از امیرمؤمنان علیه‏السلام سوال شد که آیا خدا را دیده‏ای، فرمود:
افاعبد ما لا اری؟؛
آیا کسی را که ندیده‏ام بپرستم؟
آنگاه وقتی از کیفیت رؤیت خدا سوال می‏کنند، می‏فرماید: لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان؛(242)
چشم‏ها او را چون اجسام در نیابند؛ اما دل‏ها در پرتو ایمان راستین او را دریابند.
رسیدن به چنین معرفتی، حلقه نهایی تعالیم انبیا برای هدایت بشر به توحید ناب است که افراد اندکی که از قابلیت و ظرفیت وجودی بسیار بالایی برخوردار هستند، از آن بهره‏مند می‏شوند.
توضیح آنکه: پیامبران در گام اول کوشیدند معرفت عقلی بشر به خداوند را تقویت کنند و آن را خالص سازند. آنان در گفتگو و مجادله با مشرکان و بت‏پرستان، در پی آن بودند که خداوند را از صفات مادی که دل‏ها و ذهن‏های بیمار، بر اثر تشبیه خدا با موجودات مادی بدان معتقد شده بودند، منزه سازند؛ از این رو پیوسته در سخنان خود به تسبیح و تنزیه خداوند می‏پردازند و به بشر یادآور می‏شدند که خداوند مرکب نیست و نیز خدا جسم ندارد که با چشم مشاهده شود؛ و اساسا نمی‏توان خداوند را با مخلوقات مقایسه کرد: لیس کمثله شی‏ء و هو السمیع البصیر؛(243)
چیزی همانند او نیست و اوست شنوا و بینا.
انان همچنین در این مرحله - علاوه بر ذکر صفات سلبی خدا و تنزیه خداوند از آنها - در صدد برآمدند که با مجموعه‏ای از مفاهیم کلی عقلی، ذهن بشر را تقویت و تربیت کنند تا به صفات ثبوتی الهی شناخت حصولی پیدا کند.
بر اثر فعالیت انبیا در این مرحله و استدلال حکما و متکلمان بر بساطت ذات الهی و عینیت ذات و صفات و نفی ترکیب از خدا، معرفت صحیح حصولی برای بشر حاصل می‏شود.
تلاش انان در گام بعدی این بود که ثابت کنند علاوه بر شناخت حصولی خدا، می‏توان بر اثر عبادت باطاعت خدا و تکامل معنوی، با علم شهودی، خداوند را درک کرد. ارتباط حضوری با خداوند در افق فهم ما نیست؛ اما برای اثبات وجود چنین راهی می‏توان بازتاب‏های هر چند ضعیف آن را ذکر کرد که گاهی نیز در ما رخ می‏دهند. به عنوان نمونه گاهی انسان در شرایط بسیار دشوار و حساسی قرار می‏گیرد که دستش از همه وسایل کوتاه می‏شود؛ در این هنگام نه کاری از خودش ساخته است و نه امیدی و اعتمادی به دیگران دارد؛ اما ناگهان احساس می‏کند از درون با غیب ارتباط پیدا کرده و نوری به دلش تابیده که راه نجات از سختی‏ها و دشواری‏ها را به او می‏نمایاند. اینجاست که از عمق دل خدا را صدا می‏زند. وجود چنین حالاتی، حاکی از آن است که ورای اوصاف، مفاهیم و شناخت حصولی، معرفت حضوری خداوند قرار دارد. اگر انسان به گسترش و تعمیق توجهات قلبی خود به خداوند بپردازد و از حوزه مفاهیم و الفاظ فراتر رود، رفته‏رفته دلش با خداوند آشنا می‏شود. او در این سیر به مرحله‏ای می‏رسد که کاملا به خداوند مرتبط می گردد تا آنجا که برایش هیچ لذتی فراتر از مناجات و ارتباط عاشقانه با خداوند وجود ندارد و از ژرفای دل می‏گوید:
فانک سیدی و معتمدی و رجایی و انت غایة مطلوبی و منای فی منقلبی و مثوای؛(244)
تو سید، مولا، مورد اعتماد و امید من هستی و تو مطلوب و آرزوی من در دنیا و آخرت می‏باشی.
امام سجاد علیه‏السلام در مناجات و گفت و گوی عاشقانه با خدا می‏گویند:
و رؤیتک حاجتی و جوارک‏طلبی و قربک سؤلی؛
مقصدم خشنودی توست و نیازمند مشاهده تو هستم و نعمت جوار تو مطلوب من است و مقام قربت منتهای خواسته من.(245)
مسلما مشاهده خدا که خواسته حضرت است، از طریق مفاهیم و با استدلال و برهان‏های عقلی حاصل نمی‏شود، بلکه این مشاهده در پرتو عبادت، اطاعت خدا، استفاده بیشتر از نماز و تعمیق و گسترش توجهات قلبی به خداوند به دست می‏آید.
روشن شد که صفت احدیت، از وحدت حقیقی ذات الهی و عینیت ذات با صفات الهی و نفی هر گونه ترکیب و تجزیه در ذات خداوند حکایت می‏کند. همچنین شناخت کنه ذات، صفات و از جمله مقام احدیت خداوند برای ما ممکن نیست - چون چنین شناختی از طریق مفاهیم و علم حصولی به دست نمی‏آید - اما نباید استدلالات عقلی و برهان‏های اثبات وجود خدا را بی‏فایده شمرد و تلاش‏های فکری و عقلی برای شناخت هر چند محدود خدا را کنار نهاد و تنها به توجه قلبی به خداوند بسنده کرد و کوشید تا از طریق دل ارتباط با خداوند حاصل شود؛ چون چنین رویکردی، انحرافی و به معنای کنار زدن اندیشه در حوزه معارف الهی است و گفتار و سیره بزرگان دین آن را بر نمی‏تابد. همچنین به مثابه نادیده گرفتن تلاش‏های علمی و عقلانی انبیا و پیشوایان معصوم ما در این عرصه است.تردید طرح صفات ثبوتی و سلبی خداوند در قرآن و روایات و از جمله مباحثی که در کتاب توحید صدوق از زبان پیشوایان معصوم ما وارد شده، همه برای این است که از طریق عقل و برهان‏های عقلی به مبدا وجود پی ببریم. البته نباید به شناخت عقلی خداوند اکتفا کنیم، و پس از آنکه به خداوند شناخت حصولی پیدا کردیم، خاضعانه از خداوند بخواهیم که راهی به سوی خویش در دل ما بگشاید تا از این طریق بتوانیم به مشاهده تجلیات او نایل شویم.