اهتمام به مساله توحید و پرستش خدای یگانه، مورد نظر همه انبیا بوده و سراسر قرآن و سخنان معصومان علیهم السلام شاهد بر آن است. مساله توحید از چنان اهمیتی برخوردار است که برای آن، خون صالحان و پیامبران بسیاری بر زمین ریخته شده و جنگها و مبارزات فراوانی بین طرفداران ادیان گوناگون رخ داده است.
قرآن کریم از یک سو مسیحیان را با محبتترین مردم نسبت به مؤمنان و پیروان رسول خدا صلی الله علیه و آلهو سلم معرفی میکند و میفرماید:
و لتجدنّ اقربهم مودّة للذین آمنوا الذین قالوا انا نصاری ذلک بان منهم قسّیسین و رهبانا و انهم لا یستکبرون؛(27)
و قطعا کسانی را که گفتند: ما نصرانی هستیم، نزدیکترین مردم در دوستی با مؤمنان خواهی یافت؛ زیرا برخی از آنان دانشمندان و رهبانانیاند که تکبر نمیورزند.
همچنین در آیات دیگری از قرآن، پیروان عابد حضرت مسیح علیهالسلام ستایش شدهاند؛ اما از سوی دیگر، وقتی قرآن راجع به شرک و اعتقاد آنان به فرزند خدا بودن عیسی علیهالسلام سخن میگوید، چنان با شدت با آنان برخورد می کند که انسان به حیرت میافتد؛ مثلا قرآن میفرماید:
تکاد السموات یتفطّرن منه و تنشقّ الارض و تخرّ الجبال هدّا ان دعوا للرحمن ولدا؛(28)
چیزی نمانده است که آسمانها از این [سخن] بشکافند و زمین چاک خورد و کوهها به دشت فرو ریزند. از این که برای [خدای] رحمان فرزندی قایل شدند.
اگر اسلام نظریه پلورالیسم و حقانیت همه ادیان را پذیرفته بود و در کنار اسلام، مسیحیت را نیز دین خوب و معتبری می دانست و فقط اسلام را بهتر و شایستهتر از آن معرفی میکرد، به هیچ وجه با این شدت و حدت با یکی از مبانی اصلی اعتقادات آنها برخورد نمیکرد و نمیفرمود که جا دارد به جهت اعتقاد به فرزند داشتن خداوند، عالم متلاشی شو و کوهها فرو ریزد و آسمانها بشکافد.
ما خیال میکنیم که دین، تنها انجام دادن رفتار و کردار خوب است و توجه نداریم که از نظر دین، رفتار ما باید ریشه اعتقادی صحیحی داشته باشد؛ زیرا عنصر اصلی در انسان، فکر و اعتقاد است که اگر آفت ببیند - حتی اگر ما هم ندانیم - اعمالی که از آن ناشی میشوند، بیارزش و بیمقدار میگردند.
بدین جهت تاکید شده است که انسان اعتقادات خود را محکم، شفاف، پاک و بیآلایش سازد تا مبادا انحرافات و افکار شرکآلود در ذهن او راه یابد.
آری، از دیدگاه قرآن شرک به خداوند و اعتقاد به فرزند داشتن او به قدری خطرناک و سنگین است که جا دارد چنین اعتقادی موجب متلاشی گشتن جهان شود؛ فرجامی که خداوند برای هیچ گناهی مانند قتل نفس یا ... درخواست نکرد و حداکثر قومی را که به گناه بزرگی مبتلا میشدند و دست از آن بر نمیداشتند، با عذاب خود هلاک می کرد.
قرآن وقتی طغیان آنان را ذکر میکند، نمیفرماید که گناهشان به قدری سنگین است که جا دارد عالم را متلاشی کند. پس آنچه قرآن درباره اعتقاد شرکآلود مسیحیان گفته، ناشی از آن است که اعتقاد صحیح به توحید نقش اول را در سلامت روح و تکامل انسان دارد و اگر این اعتقاد آسیب ببیند و با وسوسه و شرکآلوده شود، مجموعه رفتار و اعمال انسان خراب میگردد. از این رو - چه در اسلام و چه در ادیان الهی دیگر - هیچ چیز مهمتر از مساله توحید و پرستش خدای یگانه نیست.