تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

گونه‏های اعتقاد به ربوبیت غیر خدا

همه کسانی که به وجود الله قائل بودند، توحید درخالقیت را قبول داشتند و کسی یافت نمی‏شود که به وجود الله معتقد باشد؛ اما خدا را خالق جهان نداند یا شریکی برای خدا در خالقیت قرار دهد؛ اما بسیاری از کسانی که به وجود الله معتقد بودند و توحید در خالقیت را باور داشتند، توحید در ربوبیت را انکار می‏کردند و ربوبیت خدا برای عالم را قبول نداشتند و معتقد بودند که خدا عالم ماده را آفریده؛ ولی تدبیر امور عالم و دگرگونی‏هایی که در ماده و طبیعت پدید می‏آید، از عهده او خارج است. به طور کلی کسانی را که ربوبیت برای غیر خدا قائل بودند، می‏توان به چهار دسته تقسیم کرد: دسته اول: معتقد بودند که هر نوع و گروهی از مخلوقات، ربی دارند که آن رب صاحب اختیار ان نوع و گروه است و با استقلال تمام و بدون ارتباط با الله، به تدبیر و اداره نوعی خاص می‏پردازد. دسته دوم: برای هر شأنی از شئون موجودات ربی قائل بودند؛ مثلا برای هر یک از رزق و روزی، مرگ، تداوم حیات، عشق و محبت رب خاصی معرفی می‏کردند که مستقلا به تدبیر همان شأنی می‏پردازد که بر عهده او است. بر اساس این عقیده چون انسان دارای شئون فراوانی است، ارباب فراوانی نیز دارد که هر یک از ایشان شأنی از شئون او را تدبیر می‏کنند. دسته سوم: کسانی که عقیده آنان از دو دسته قابل به توحید نزدیکتر بود، و معتقد بودند خداوند همچنان که عالم را آفرید، اربابانی نیز قرار داد و اداره هر یک از بخش‏های عالم را به یکی از آنان سپرد و به وی اجازه تصرف و تدبیر در آن بخش را واگذار کرد؛ نظیر مدیر کل یک اداره که برای هر یک از بخش‏های اداره خود مسوولی می‏گمارد و اداره آن بخش را به او واگذارد.مبتنی بر همین اعتقاد، برخی از اعراب معتقد بودند که فرشتگان دختران خدا هستند و خداوند به سبب علاقه‏ای که به آنان دارد و ارزشی که برایشان قائل است، تدبیر مجموعه‏ای از عالم را به هر یک از دختران خود سپرده.
قرآن در این باره می‏گوید:
ان الذین لا یومنون بالاخرة لیمسون الملائکة تسمیة الانثی؛(99)
کسانی که به جهان آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را دختر می‏نامند.
با توجه به چنین اعتقادی، آنها به ملائک تقرب می‏جستند و آنان را می‏پرستیدند و مجسمه‏ها و بت‏هایی را به عنوان نمادی از فرشتگان عبادت می‏کردند و برای آنها هدیه و قربانی می‏فرستادند و عبادت آنان بدین منظور بود که از این طریق نظر فرشتگان را به سوی خود جلب کنند و آنان که مورد محبت خدا هستند نزد خدا برایشان وساطت کنند تا آنچه می‏خواهند برآورده شود.
خداوند از زبان آنان می‏فرماید:
و الذین اتخذوا من دونه اولیاء ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی...؛(100)
و کسانی که به جای او دوستانی برای خود گرفته‏اند [به این بهانه که‏] ما آنها را جز برای این که ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند، نمی‏پرستیم.
این گروه نیز مشرک بودند؛ چون ملائک را شریک خدا در ربوبیت قرار می‏دادند و به پندار باطل خود می‏کوشیدند که رضایت آنها را جلب کنند تا آنان واسطه تقرب و پذیرش آنها از سوی خداوند شوند.
برخی همین اعتقاد را درباره جنیان نیز داشتند و به جز فرشتگان، برای جنیان نیز ربوبیت قائل بودند؛ چنان که برخی درباره ارواح نیز چنین اعتقادی داشتند. در کل، همه این افراد در این عقیده مشترک بودند که جز خدا نیز، کسانی هستند که مستقلا ربوبیت دارند و به تدبیر شئون موجودات و اداره آنها می‏پردازند و به واسطه جایگاه و اعتباری که نزد خدا دارند، می‏توانند کسانی را به سعادت برسانند یا به عذاب گرفتار کنند.
دسته چهارم: افلاطون و طرفداران او به مثل جمع مثال و عقول عرضی معتقد بودند که بین آنها رابطه علیت و معلولیت نیست؛ اما هر یک از عقول عرضی، در ازای یک نوع مادی قرار دارد که آن نوع را می‏پروراند و به تدبیر امور آن می‏پردازد. در واقع، عقول عرضی، انواع موجودات در عالم طبیعت را از این عقول، فرد مجردی از یک نوع مادی است و هر نوع مادی دارای یک فرد غیر مادی است که همه کمالات آن نوع را بالفعل دارد. این موجود مجرد با اهتمام و عنایتی که به افراد مادی نوع خود دارد، به تدبیر آنها می‏پردازد.
معتقدان به این نظریه هم به نوعی برای غیر خدا ربوبیت قائل هستند؛ اما روشن نیست که این عقیده از قبیل عقاید شرک‏آمیز کسانی باشد که برای غیر خدا ربوبیت استقلالی قائل هستند. پس نمی‏توان آنان را منکر توحید در ربوبیت
دانست، بلکه بر اساس برخی از تقریرهایی که از نظریه آنها شده، به دست می‏آید که عقیده آنان در بابا ارباب انواع، نظیر عقیده ما درباره فرشتگان است.
ما معتقدیم که خداوند برای اداره عالم، واسطه‏هایی دارد که به اذن خدا به تدبیر امور عالم می‏پردازند؛ مثلا خداوند حضرت میکائیل را مسوول زنده کردن و دمیدن روح در موجودات زنده قرار داده، یا حضرت جبرئیل، امین وحی خدا و مسوول رساندن وحی به پیامبران بوده است. به سایر فرشتگان نیز در تدبیر عالم وظایفی سپرده شده. خداوند در سوره نازعات به فرشتگانی که تدبیر برخی از امور و حوادث را بر عهده دارند، قسم می‏خورد؛ از جمله در آیه 5 به فرشتگانی اشاره می‏کند که تدبیر امور انسان‏ها را بر عهده دارند و می‏فرماید: فالمدبرات امرا.
حال اگر افلاطونیان هم مقام تدبیری را که ما برای فرشتگان قائل هستیم برای ارباب انواع و عقول عرضی قائل بوده‏اند،نه فقط نظر آنها با توحید منافاتی ندارد، بلکه به یک معنا از لوازم توحید نیز به حساب می‏آید؛ اما اگر آنان معتقد بوده‏اند که عقول عرضی خودسرانه و با استقلال تمام و بدون اذن و اراده الهی به تدبیر انواع می‏پردازند؛ عقیده آنها شرک‏آمیز است و آنان نیز در شمار کسانی به شمار می‏روند که گرفتار شرک شده و اندیشه‏های شرک‏آمیز را تبلیغ می کرده‏اند.