باید توجه داشت که به موازات مراتب ایمان، هدایت به صراط مستقیم نیز مراتبی دارد. میتوان ادعا کرد که مراتب ایمان میل به بینهایت دارد! اما در برخی روایات ده مرتبه برای آن شماره شده(176) که مراتب برجسته و شاخص ایمان هستند. در برابر درجه اول ایمان، درجه اول هدایت قرار دارد و با نیل به درجه دوم ایمان، انسان از درجه دوم هدایت برخوردار میشود و با رشد در سایر درجات ایمان، انسان حایز درجات بالاتر هدایت میگردد.
همچنین کسی که خواهان هدایت الهی است، باید به خداوند اعتصام داشته و در هر حالی به یاد خدا باشد و خود را به او بسپارد؛ نه این که وقتی از راههای دیگر به نتیجه نرسید و کاملا از دیگران ناامید شد سراغ خدا برود.
البته لطف خداوند بیکران است و اگر کسی همه درها را زد و به نتیجه نرسید و سراغ هر که رفت مایوس برگشت و در آخر کار سراغ خداوند رفت، باز هم خداوند او را ناامید نمیکند و به او نمیگوید تا کنون کجا بودی و چرا پیش از این سراغ ما نیامدی؟ نمیگوید چرا ارتباط تو در طول پنجاه سال عمر کاملا با ما گسسته بود و به دیگران امید داشتی و اکنون در خانه ما آمدهای؟ بلکه با همه کوتاهیها و بیمهریهای بندگان، خداوند آنان را میپذیرد و چتر رحمت خویش را بر سرشان میگستراند و هیچ گاه کسی را از خویش ناامید نمیکند.
باری، به هر اندازه انسان به خداوند نزدیک شود و به او ایمان آورد، هدایت نصیبش میگردد و از لحاظ کمی و کیفی هدایت او افزایش و گسترش پیدا میکند. مثال افزایش کمی هدایت از این قرار است که اگر کسی معارف، علوم قرآنی و اخبار و احادیث معصومان علیهم السلام را که فراگرفته به کار بندد، زمینه استفاده بیشتر از آیات الهی و سایر معارف اله بیت علیهم السلام برایش فراهم میگردد و به موازات گسترش کمی معارف، بر هدایت او نیز افزوده میشود؛ اما گاهی شخص به شناختی هدایت میشود که قبلا به کلی از آن بیبهره بوده و به یک باره معرفتی بر دل او القا شده است. به تعبیر دیگر، آنچه را که میدانسته و به آن هدایت شده بود دارای عمق، مراتب و بطونی است و چه بسا بطون و لایههای آن حدی نداشته باشد و خداوند با عنایت و لطف خود او را به آن بطون و مراتب هدایت میکند. این نوعی افزایش هدایت است که بر اساس آن خداوند عمق و کیفیت آنچه را انسان میدانسته افزایش میدهد.
مرحوم آیت الله اراکی قدس سره که قبل از انقلاب در مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام نماز جمعه اقامهکردند، در یکی از خطبههای نماز جمعه داستان جالبی از مرحوم ملا فتحعلی سلطان آبادی(177) نقل کردند.
ایشان فرمودند: مرحوم ملافتحعلی در اواخر عمر خویش که گویا بینایی چشمانش را از دست داده بود روزی درباره آیهای از قرآن فکر میکرد که ناگهان فریاد کشید و گفت: یک آیه و شش هزار معنا!
آیات قرآن و آموزههای دینی در باطن خود معانی دقیقتر و لطیفتری دارند که با آنچه از ظاهر آنها استفاده میشود مخالف نیست، بلکه آن معانی همسو با ظواهر آیات و آموزههای دینی است. البته هر کسی نمیتواند به آنها دسترسی پیدا کند و هر قدر روح انسان لطیفتر و نورانیتر شود، لایههای آن بطون و معانی برای او آشکارتر میگردند.
حاصل سخن آنکه: هدایت معنوی علاوه بر افزایش کمی، افزایش کیفی نیز دارد، و آثار افزایش کیفی در حالات و رفتار انسان به خوبی نمایان میشود.
از نمونههای بارز گسترش کیفی هدایت معنوی، حالاتی است که هنگام عبادت از اولیای الهی سر میزده؛ چنان که درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده که به هنگام عبادت بندبند وجودش به لرزه میافتاد.(178) یا درباره امیرالمؤمنین و امام مجتبی علیهما السلام نقل شده که به هنگام وضو رنگ رخسارشان دگرگون میشد.(179)
البته معصوم علیهالسلام که در طول عمرش نه فقط مرتکب گناه نشده، بلکه مکروه و حتی ترک اولی از او سر نزده؛ گریه او از خوف عذاب الهی که استحقاق آن را داشته باشد نیست، بلکه وی از خوف حرمان لقای محبوب هم میگرید. آنان به عالیترین درجات یقین و معرفت به حق نایل شده بودن و درک حالت خوف، خشیت و حتی شوق ایشان برای ما که بهره اندکی نیز از یقین انان نبردهایم میسر نیست. میتوان گفت گریه آنان و دگرگونی حالشان به هنگام عبادت، از انس با محبوب و جلوهها و آثار عشق به خدا سرچشمه میگیرد؛ چرا که اولیا و عاشقان خدا چنانند که وقتی اسم خدا را میشنوند - به مانند عاشقی که بعد از سالها هجران و دوری به معشوق خود میرسد - قرار از کف میدهد وتابانه دل و خاطر خود را به توجه به خدا میسپرد.
درباره حضرت ابراهیم علیهالسلام نقل شده که آن حضرت نیمههای شب گله پرشمار خود را از بیابانی عبور میداد؛ ناگهان شنید که جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: سبوح قدوس. حضرت ابراهیم علیهالسلام بیهوش شد و پس از به هوش آمدن گفت: اگر یک بار دیگر نام محبوبم را ببری، نیمی از گوسفندانم را به تو میبخشم. پس از آنه مجددا نام محبوب خود را شنید، گفت: اگر دیگر بار تکرار کنی، همه گوسفندانم را به تو میبخشم. و بدین ترتیب، همه دارایی خود را در برابر شنیدن نام محبوبش تقدیم کرد!