به دلیل اهمیت و نقشی که هدایت در سعادت انسان دارد، لازم است درباره آن تامل لازم صورت گیرد و به خوبی جوانب بحث بررسی شود. در این جهت مفهوم هدایت و برخی از کاربردهای آن در قرآن و ماهیت هدایت در سوره حمد را بررسی کردیم.
گفتیم که هدایت به کمال و سعادت درباره انسان، گاهی به معنای راهنمایی و ارائه طریق است که این هدایت همه انسانها را در بر میگیرد و به وسیله عقل، فطرت و وحی انجام میپذیرد. البته هدایت آگاهانه عقل، تنها کلیاتی را به دست میدهد که تطبیق آن بر موارد جزئی، کار عقل نیست و برای این منظور باید از وحی بهره جست؛ از این رو هدایت آگاهانه عقل برای رسیدن انسان به هدف نهایی، کافی نیست و خداوند برای تکمیل هدایت انسان - علاوه بر عقل و فطرت - وحی را به وسیله انبیا در اختیار انسان قرار داد.وحی مستقیما در اختیار انبیای الهی قرار میگرد و به وسیله آنان به دیگران ارائه میشود. البته سنت الهی، در عمومیت داشتن این هدایت است؛ اما به دلیل محدودیت اسباب، وسایل و قابلیتهای افراد، برخورداری کیفی و کمی آنان از وحی متفاوت است.
گاهی هدایت به معنای ایصال به مطلوب و راهبری به کار میرود. برای رسیدن به سعادت، این هدایت مهمتر از هدایت به معنای راهنمایی است؛ چون این هدایت به هدف منتهی میشود و امکان ندارد که تخلفی در آن صورت پذیرد؛ زیرا پس از برخورداری عموم از هدایت به معنای عام، حتی اگر آنان به مقتضای آن هدایت هم عمل کنند و شناخت و شرایط روانی، انگیزشی و رفتاری مناسب را فراهم آورند، باز هم ضمانتی برای رسیدن به هدف نخواهند داشت؛ بلکه برای رسیدن به هدف نهایی، باید خداوند آنان را راهبری کند و از هدایت به معنای ایصال به مطلوب برخوردارشان سازد و سرنوشت محتوم نیکبختی و سعادتمندی را برای آنان رقم زند.
چنان که ملاحظه میشود، زمینه و قابلیت و برخورداری از این هدایت و موهبت الهی، به وسیله هدایتهای عام الهی و عملی ساختن آنها فراهم میشود ولی این هدایت خاص، همه انسانها را شامل نمیشود و به رهیافتگان به رضوان الهی اختصاص دارد. این هدایت نصیب کسی میشود که مسیر بندگی خدا را برگزیند و در پرتو عنایت و توفیقات الهی تا آخر کار، از مسیر حق منحرف نشود. پس برخورداری از این هدایت، مشروط به تلاش انسان و به کار بستن هدایتها و راهنماییهای خداست. این نوع از هدایت، پاداش شکرگزاری نعمت هدایت عام الهی است؛ چه این که اگر کسانی از نعمت عقل، فطرت و به خصوص از نعمت وحی و سخنان انبیا و اولیای خدا استفاده کنند، خداوند بر اساس سنت خود عالیترین نعمت خویش را که هدایت به مطلوب نهایی است، در اختیار آنان قرار میدهد.
به عبارت دیگر، هدایت به مقصود و دستیابی به کمال نهایی، مشروط به سه شرط است:
1. شناخت آموزههای عقل، فطرت و وحی؛
2. باور، پذیرش و تسلیم در برابر وحی و عقل؛
3. عمل به مقتضای باور و معرفت.
برآیند این سه شرط و سه مرحله در اصطلاح قرآن و شرع، ایمان نامیده میشود. پس وقتی کسی به مقتضای هدایت عام الهی ایمان آورد و هدایت عام الهی را در رفتار خود محقق ساخت، خداوند او را به مطلوب نهایی هدایت میکند.
برخی در حرکت تکاملی و اختیاری خویش، در مرحله معرفت و شناخت متوقف میمانند و گر چه شناخت عقلی و ذهنی به آموزههای وحی پیدا کردهاند، آنها را باور ندارند و نمیکوشند که به آنها عمل کنند. این دسته سعی ندارند تمام عناصر اختیاری را که در تحقق ایمان موثرند فراهم سازند و بدین جهت، از موهبت ایمان که شرط اساسی رسیدن به هدایت الهی است، محروم میمانند.
باید توجه داشت که سیر و تلاش اختیاری برای تحصیل ایمان و فراهم آوردن زمینه دریافت هدایت الهی نیز، با توفیق و مدد الهی حاصل میشود و بر اساس اعتقاد به توحید افعالی، همه کارها و حتی رفتار اختیاری ما بدون توفیق، مدد و مشیت خداوند انجام نمیپذیرد.
یعنی؛ انسان در انجام دادن آنها استقلال ندارد و به واقع، تمام کارها و رفتارها از سوی خداوند و از مجرای اراده انسان انجام میپذیرند؛ از این رو تهیه مقدمات ایمان و انجام اعمال اختیاری که زمینه دریافت هدایت الهی را فراهمآورند؛ از لطف، فیض و عنایت خداوند ناشی میشوند:
و ما کان لنفس ان تومن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون؛(163)
و هیچ کس را توان آن نیست که ایمان بیاورد مگر به خواست خدا، و(خداوند) پلیدی - شک و تردید - را بر کسانی قرار میدهد که نمیاندیشند.
به هر حال اگر به مقتضای هدایت عام الهی عمل کنیم و از این نعمت بزرگ الهی استفاده لازم را ببریم، خداوند بر اساس سنت قطعی استثناناپذیر خود بر نعمتها و توفیقاتمان میافزاید و ما را لایق دریافت کمالات برتر میسازد؛ به همین سبب خداوند در قرآن میفرماید:
لئن شکرتم لازیدنکم؛(164)
اگر سپاسگزاری کنید، (نعمت) شما را افزون خواهم کرد.
همچنین خداوند درباره افزایش هدایت کسانی که هدایت الهی را پذیرفتهاند، فرموده است:
والذین اهتدوا زادهم هدی و آتاهم تقواهم؛(165)
و آنان که به هدایت گراییدند (خدا) آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید و (توفیق) پرهیزگاریشان داد.
از آیه فوق استفاده میشود که هدایت، قابل افزودن و کاستن است و مراتبی دارد. هر کس مراتب پیشین هدایت را پذیرفت و در حدی که هدایت فطری، عقلی و وحیانی را به کار بست، خداوند او را از مراتب عالیتر برخوردارسازد. پس صرف دانستن کافی نیست و انسان اگر به مقتضای معرفت خود ایمان آورد و عمل کرد، خداوند هم بر دانش او می افزاید و هم قلب و دل او را به سوی کمال مطلوب هدایت میکند؛ یعنی هدایتی را در اختیار او مینهد که با معلومات و اندوختههای ذهن حاصل نمیشود، بلکه تنها از طریق افاضه الهی به قلب و دل انسان به دست میآید.
خداوند در این باره میفرماید:
و من یومن بالله یهد قلبه؛(166)
و کسی که به خدا ایمان آورد، دلش را هدایت میکند.
مضمون روایات زیادی این است که اگر انسان به علم خود عمل کند، خداوند علوم دیگری را نیز به او افاضه میکند.
در روایتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:
من عمل بما یعلم ورّثه الله علم ما لم یعلم؛(167)
کسی که به علمش عمل کند، خداوند علم به آنچه را نمیدانسته به او افاضه میکند .
همچنین امام صادق علیهالسلام فرمودند:
العلم مقرون الی العمل فمن علم عمل و من عمل علم و العلم یهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه؛(168)
علم همراه عمل است. هر که بداند باید عمل کند و هرکه عمل کند باید بداند. علم عمل را صدا زند که اگر پاسخش گوید بماند و گرنه کوچ کند.