تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نقش ایمان در رسیدن به کمال مطلوب

به دلیل اهمیت و نقشی که هدایت در سعادت انسان دارد، لازم است درباره آن تامل لازم صورت گیرد و به خوبی جوانب بحث بررسی شود. در این جهت مفهوم هدایت و برخی از کاربردهای آن در قرآن و ماهیت هدایت در سوره حمد را بررسی کردیم.
گفتیم که هدایت به کمال و سعادت درباره انسان، گاهی به معنای راهنمایی و ارائه طریق است که این هدایت همه انسان‏ها را در بر می‏گیرد و به وسیله عقل، فطرت و وحی انجام می‏پذیرد. البته هدایت آگاهانه عقل، تنها کلیاتی را به دست می‏دهد که تطبیق آن بر موارد جزئی، کار عقل نیست و برای این منظور باید از وحی بهره جست؛ از این رو هدایت آگاهانه عقل برای رسیدن انسان به هدف نهایی، کافی نیست و خداوند برای تکمیل هدایت انسان - علاوه بر عقل و فطرت - وحی را به وسیله انبیا در اختیار انسان قرار داد.وحی مستقیما در اختیار انبیای الهی قرار میگرد و به وسیله آنان به دیگران ارائه می‏شود. البته سنت الهی، در عمومیت داشتن این هدایت است؛ اما به دلیل محدودیت اسباب، وسایل و قابلیت‏های افراد، برخورداری کیفی و کمی آنان از وحی متفاوت است.
گاهی هدایت به معنای ایصال به مطلوب و راهبری به کار می‏رود. برای رسیدن به سعادت، این هدایت مهم‏تر از هدایت به معنای راهنمایی است؛ چون این هدایت به هدف منتهی می‏شود و امکان ندارد که تخلفی در آن صورت پذیرد؛ زیرا پس از برخورداری عموم از هدایت به معنای عام، حتی اگر آنان به مقتضای آن هدایت هم عمل کنند و شناخت و شرایط روانی، انگیزشی و رفتاری مناسب را فراهم آورند، باز هم ضمانتی برای رسیدن به هدف نخواهند داشت؛ بلکه برای رسیدن به هدف نهایی، باید خداوند آنان را راهبری کند و از هدایت به معنای ایصال به مطلوب برخوردارشان سازد و سرنوشت محتوم نیک‏بختی و سعادت‏مندی را برای آنان رقم زند.
چنان که ملاحظه می‏شود، زمینه و قابلیت و برخورداری از این هدایت و موهبت الهی، به وسیله هدایت‏های عام الهی و عملی ساختن آنها فراهم می‏شود ولی این هدایت خاص، همه انسان‏ها را شامل نمی‏شود و به رهیافتگان به رضوان الهی اختصاص دارد. این هدایت نصیب کسی می‏شود که مسیر بندگی خدا را برگزیند و در پرتو عنایت و توفیقات الهی تا آخر کار، از مسیر حق منحرف نشود. پس برخورداری از این هدایت، مشروط به تلاش انسان و به کار بستن هدایت‏ها و راهنمایی‏های خداست. این نوع از هدایت، پاداش شکرگزاری نعمت هدایت عام الهی است؛ چه این که اگر کسانی از نعمت عقل، فطرت و به خصوص از نعمت وحی و سخنان انبیا و اولیای خدا استفاده کنند، خداوند بر اساس سنت خود عالی‏ترین نعمت خویش را که هدایت به مطلوب نهایی است، در اختیار آنان قرار می‏دهد.
به عبارت دیگر، هدایت به مقصود و دستیابی به کمال نهایی، مشروط به سه شرط است:
1. شناخت آموزه‏های عقل، فطرت و وحی؛
2. باور، پذیرش و تسلیم در برابر وحی و عقل؛
3. عمل به مقتضای باور و معرفت.
برآیند این سه شرط و سه مرحله در اصطلاح قرآن و شرع، ایمان نامیده می‏شود. پس وقتی کسی به مقتضای هدایت عام الهی ایمان آورد و هدایت عام الهی را در رفتار خود محقق ساخت، خداوند او را به مطلوب نهایی هدایت می‏کند.
برخی در حرکت تکاملی و اختیاری خویش، در مرحله معرفت و شناخت متوقف می‏مانند و گر چه شناخت عقلی و ذهنی به آموزه‏های وحی پیدا کرده‏اند، آنها را باور ندارند و نمی‏کوشند که به آنها عمل کنند. این دسته سعی ندارند تمام عناصر اختیاری را که در تحقق ایمان موثرند فراهم سازند و بدین جهت، از موهبت ایمان که شرط اساسی رسیدن به هدایت الهی است، محروم می‏مانند.
باید توجه داشت که سیر و تلاش اختیاری برای تحصیل ایمان و فراهم آوردن زمینه دریافت هدایت الهی نیز، با توفیق و مدد الهی حاصل می‏شود و بر اساس اعتقاد به توحید افعالی، همه کارها و حتی رفتار اختیاری ما بدون توفیق، مدد و مشیت خداوند انجام نمی‏پذیرد.
یعنی؛ انسان در انجام دادن آنها استقلال ندارد و به واقع، تمام کارها و رفتارها از سوی خداوند و از مجرای اراده انسان انجام می‏پذیرند؛ از این رو تهیه مقدمات ایمان و انجام اعمال اختیاری که زمینه دریافت هدایت الهی را فراهم‏آورند؛ از لطف، فیض و عنایت خداوند ناشی می‏شوند:
و ما کان لنفس ان تومن الا باذن الله و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون؛(163)
و هیچ کس را توان آن نیست که ایمان بیاورد مگر به خواست خدا، و(خداوند) پلیدی - شک و تردید - را بر کسانی قرار می‏دهد که نمی‏اندیشند.
به هر حال اگر به مقتضای هدایت عام الهی عمل کنیم و از این نعمت بزرگ الهی استفاده لازم را ببریم، خداوند بر اساس سنت قطعی استثناناپذیر خود بر نعمت‏ها و توفیقاتمان می‏افزاید و ما را لایق دریافت کمالات برتر می‏سازد؛ به همین سبب خداوند در قرآن می‏فرماید:
لئن شکرتم لازیدنکم؛(164)
اگر سپاس‏گزاری کنید، (نعمت) شما را افزون خواهم کرد.
همچنین خداوند درباره افزایش هدایت کسانی که هدایت الهی را پذیرفته‏اند، فرموده است:
والذین اهتدوا زادهم هدی و آتاهم تقواهم؛(165)
و آنان که به هدایت گراییدند (خدا) آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید و (توفیق) پرهیزگاری‏شان داد.
از آیه فوق استفاده می‏شود که هدایت، قابل افزودن و کاستن است و مراتبی دارد. هر کس مراتب پیشین هدایت را پذیرفت و در حدی که هدایت فطری، عقلی و وحیانی را به کار بست، خداوند او را از مراتب عالی‏تر برخوردارسازد. پس صرف دانستن کافی نیست و انسان اگر به مقتضای معرفت خود ایمان آورد و عمل کرد، خداوند هم بر دانش او می افزاید و هم قلب و دل او را به سوی کمال مطلوب هدایت می‏کند؛ یعنی هدایتی را در اختیار او می‏نهد که با معلومات و اندوخته‏های ذهن حاصل نمی‏شود، بلکه تنها از طریق افاضه الهی به قلب و دل انسان به دست می‏آید.
خداوند در این باره می‏فرماید:
و من یومن بالله یهد قلبه؛(166)
و کسی که به خدا ایمان آورد، دلش را هدایت می‏کند.
مضمون روایات زیادی این است که اگر انسان به علم خود عمل کند، خداوند علوم دیگری را نیز به او افاضه می‏کند.
در روایتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرمایند:
من عمل بما یعلم ورّثه الله علم ما لم یعلم؛(167)
کسی که به علمش عمل کند، خداوند علم به آنچه را نمی‏دانسته به او افاضه می‏کند .
همچنین امام صادق علیه‏السلام فرمودند:
العلم مقرون الی العمل فمن علم عمل و من عمل علم و العلم یهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه؛(168)
علم همراه عمل است. هر که بداند باید عمل کند و هرکه عمل کند باید بداند. علم عمل را صدا زند که اگر پاسخش گوید بماند و گرنه کوچ کند.